
کتاب دو دلاور
معرفی کتاب دو دلاور
کتاب دو دلاور نوشتهٔ فروزان حسنوندی و با حمایت معاونت فرهنگی و آموزشی، توسط انتشارات حسن رسولی در سال ۱۴۰۳ منتشر شده است. این کتاب خاطرات نسرین صبا از شهید کرمخدا ابراهیمی و همسر جانبازش علیرضا ابراهیمی را روایت میکند و به زندگی، مجاهدتها و فداکاریهای این دو برادر در دوران انقلاب و دفاع مقدس میپردازد. صفحهآرایی کتاب را مسعود سلیمانی انجام داده و این اثر در ۱۰۰۰ نسخه به چاپ رسیده است. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دو دلاور
دو دلاور اثری است که با نگاهی عمیق و انسانی به زندگی دو برادر از خطه لرستان، یعنی شهید کرمخدا ابراهیمی و جانباز علیرضا ابراهیمی، میپردازد. این کتاب در قالب خاطرات و روایتهای دست اول، تصویری زنده از روزهای پرالتهاب انقلاب اسلامی، مبارزات مردمی، حضور در جبهههای جنگ تحمیلی و همچنین رنج و افتخار خانوادههای ایثارگر ارائه میدهد. فروزان حسنوندی با قلمی صمیمی و جزئینگر، نهتنها به روایت حماسه و ایثار این دو برادر میپردازد، بلکه فضای اجتماعی و فرهنگی آن دوران را نیز به تصویر میکشد؛ از روزهای حکومت نظامی و تظاهرات خیابانی تا اعزام به جبهه و بازگشت پیکر شهدا. کتاب با بهرهگیری از اسناد، نامهها، وصیتنامه شهید و خاطرات همسر و خانواده، بهنوعی تاریخ شفاهی یک خانواده ایثارگر را ثبت کرده است. این اثر در سال ۱۴۰۳ و به زبان فارسی منتشر شده و به دلیل روایت صادقانه و مستندش، جایگاه ویژهای در میان آثار حوزه دفاع مقدس و خاطرات جنگ دارد. دو دلاور نهتنها یک کتاب خاطرهنویسی است، بلکه سندی از مقاومت، عشق و پایداری مردمی است که در سختترین شرایط، امید و ایمان را زنده نگه داشتند.
خلاصه کتاب دو دلاور
کتاب با روایت زندگی کرمخدا ابراهیمی آغاز میشود؛ نوجوانی از روستای دره باغ الشتر که با شروع انقلاب، ترک تحصیل میکند و به صف مبارزان میپیوندد. او در جریان تظاهرات و فعالیتهای انقلابی چندین بار بازداشت و شکنجه میشود و پس از پیروزی انقلاب، به سپاه میپیوندد و بیتاب حضور در جبهه میشود. روایتها از اعزام به جبهه، ساخت سنگرها، حضور در عملیاتهای مختلف و شهادت دوستان و همرزمان، فضای کتاب را سرشار از حس فداکاری و ایثار میکند. بخشهایی از کتاب به خاطرات علیرضا ابراهیمی، برادر جانباز کرمخدا، اختصاص دارد؛ از مجروحیت شدیدش در عملیات بیتالمقدس و قطع دست تا بازگشت به زندگی و فعالیت در بنیاد شهید. کتاب همچنین به نقش همسران و خانوادهها، رنجها و امیدهایشان، و تلاش برای حفظ روحیه و حمایت از یکدیگر میپردازد. وصیتنامه شهید کرمخدا و نامههای رد و بدل شده میان او و دوستانش، پیامهایی از وحدت، ولایتپذیری و امید به آینده را منتقل میکند. در کنار روایتهای جنگ، کتاب به زندگی روزمره، دغدغههای معیشتی، و حتی جزئیات ازدواج و تربیت فرزندان نیز میپردازد و تصویری کامل از یک خانواده ایثارگر ارائه میدهد.
چرا باید کتاب دو دلاور را بخوانیم
اگر به دنبال روایتی صادقانه و بیواسطه از روزهای انقلاب و دفاع مقدس هستید، دو دلاور انتخابی عالی است. این کتاب با جزئیات فراوان و قلمی گرم، نهتنها حماسه و فداکاری را به تصویر میکشد، بلکه به احساسات، تردیدها و امیدهای آدمهای معمولی در روزهای غیرمعمول میپردازد. حضور اسناد و نامههای واقعی، وصیتنامه شهید و خاطرات همسر و برادر جانباز، به کتاب اصالت و عمق ویژهای بخشیده است. دو دلاور از آن دست کتابهایی است که هم برای نسل جنگ و هم برای جوانان امروز، پلی میان گذشته و حال میسازد و ارزشهای انسانی را یادآوری میکند. ترجمه و نگارش روان و صمیمی کتاب، مطالعه آن را برای هر مخاطبی لذتبخش و تاثیرگذار میکند.
کتاب دو دلاور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به ادبیات دفاع مقدس، تاریخ شفاهی انقلاب و جنگ تحمیلی، و کسانی که دوست دارند با زندگی واقعی خانوادههای ایثارگر آشنا شوند، پیشنهاد میکنیم. اگر دغدغه شناخت ریشههای مقاومت، ایثار و پایداری در جامعه ایرانی را دارید یا به دنبال الهام گرفتن از داستانهای واقعی برای عبور از سختیهای زندگی هستید، دو دلاور برای شماست. دانشجویان و پژوهشگران حوزه تاریخ معاصر ایران، فعالان فرهنگی و حتی نوجوانانی که میخواهند با قهرمانان واقعی آشنا شوند، از این کتاب بهره خواهند برد. اگر کتابهایی مثل «دا»، «سلام بر ابراهیم» یا «پایی که جا ماند» را دوست داشتید، این اثر هم برایتان جذاب خواهد بود.
فهرست کتاب دو دلاور
کتاب دو دلاور ساختاری روایی و خاطرهمحور دارد و فصلبندی آن بر اساس مقاطع مهم زندگی شهید کرمخدا و جانباز علیرضا ابراهیمی و همچنین خاطرات همسر ایشان تنظیم شده است. فصلهای ابتدایی به دوران کودکی و نوجوانی، فضای اجتماعی قبل از انقلاب و نقش خانواده در مبارزات میپردازد. بخشهای میانی کتاب به حضور در جبهه، عملیاتهای مهم، شهادت و مجروحیت و همچنین روایتهایی از پشت جبهه و زندگی خانوادهها اختصاص دارد. فصلهایی نیز به وصیتنامه شهید، نامههای رد و بدل شده با دوستان و خاطرات همسر جانباز پرداختهاند. در انتها، کتاب با روایتهایی از زندگی پس از جنگ، تربیت فرزندان و تاثیرات ماندگار این ایثارگریها بر نسلهای بعدی به پایان میرسد.
بخشی از کتاب دو دلاور
«صبح بود. در طبقه دوم سپاه بخش پذیرش مشغول خوردن صبحانه بودم. جناب عاطفی، مسئول بنیاد شهید زنگ زد. ساعت مچیام را وراندازی کردم، ساعت شش صبح را خبر میداد. گوشی را برداشتم؛ پس از سلام و احوالپرسی، دعوتم کرد که به اتاقش بروم. وقتی رسیدم، در اتاقش طبق معمول باز بود. میز کارش را به کنار پنجره تغییر داده بود. دستش مثل همیشه توی اوراقش به دنبال چیزی میگشت. در که زدم پرسیدم: طوری شده؟ چیزی نگفت، فهمیدم برادرم کرمخدا شهید شده. قبل از این که شروع به صحبت کند، گفتم: آقای عاطفی، اخوی بنده شهید شده؟ مکثی کرد. سرش را به طرفم چرخاند و گفت: متاسفانه بله، حالا چکار کنیم؟ خبر را خودم برسانم؟ یا خود شما خبر را میدهید؟ پنج دقیقهای نشستم و در فکر فرو رفتم. فشار روحی روانی گریبانم را گرفته بود. آن زمان دروازه الشتر بودیم. طبقه دوم آقای سبزواری زندگی میکردیم. به آقای عاطفی گفتم: خودم خبر را میرسانم چون میدانم چطور با خانواده برخورد کنم. نمیدانم چطور خودم را به طبقه دوم آقای سبزواری رساندم. زنگ زدم؛ مادر مثل همیشه در را به رویم باز کرد. با حوصله و خیلی با احتیاط جلو رفتم. مادر که آماده شد گفتم: خبری برات دارم. خبر سنگینه، میدانم که تحملش را داری، توکل بر ائمه و خداوند داشته باشی، غم بزرگ را تحمل میکنی. شما با خدا باشید. گفتم: کرمخدا مجروح شده. نگفتم شهید شده. چون زبانم بند آمده بود و توان گفتن نداشتم. بغض راه گلویم را بست. میخواستم از حال خودم خارج شوم ولی هر طور شد خودم را گرفتم. مادر هراسان نزد پدر رفت. من هم بلند شدم و پشت سر مادر داخل اتاق شدم. پدر عادت داشت، صبحها که نماز میخواند؛ بعد از آن یکی دو ساعت میخوابید. گفتم: مطلبی پیش آمده که میخواهم به شما بگویم. انشاءالله که خدا به همه ما کمک کند. در چهره پدر جز آرامش چیزی ندیدم. پرسید: چیزی شده؟ با زبانی قاصر از گفتن، گفتم: کرمخدا مجروح شده. مثل برق گرفتهها نشست و گفت: چه اتفاقی برایش افتاده؟ گیج شده بودم، باید همه چیز را میگفتم، خودم را نهیبی زدم، همه چیز را بگو خودت را راحت کن. به بیراهه رفتم و گفتم: از ناحیه پا مجروح شده. یعنی قطع شده! دلهره پدر اوج گرفت. به شدت ناراحت و بیتاب شد. قطرات اشک در سکوت از چشم مادر و او سرازیر شد. پرسید: هر دو پا یا یکی از پاهایش؟ _هر دو پایش. مادر حول کرد. یک دفعه خشکش زد. نزدیک بود از حال برود. گریه را پشت بند حرفش کرد. من که بیتابتر از آنها شده بودم، اشک امانم را برید، زبانم آب پاکی را روی دست هر دو ریخت، همه چیز را برملا کرد. - خبر دادن کرمخدا شهید شده!»
حجم
۴٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۴٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه