کتاب یوما
معرفی کتاب یوما
کتاب یوما نوشته مریم راهی است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است. این کتاب فرازهایی به زندگی حضرت خدیجه (س) است.
درباره کتاب یوما
نویسنده آغاز روایت خود را از ساعتهای منتهی به ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) شروع کرده و با توصیف همزمان موقعیت خانه، ذهنیت حضرت خدیجه و مردمان شهر که نمایندگانی از آنها به بهانههایی به منزل پیامبر (ص) رفت آمد دارند. داستان تصویری واقعی از مکه و مدینه در دوران زندگی پیامبر اکرم (ص) به تصویر میکشد و به طور غیر مستقیم به ارزشگذاریهای اجتماعی اعراب جاهلیت میپردازد.
نام این رمان برگرفته از عبارتی عربی است که کنیز حضرت خدیجه به وی اطلاق میکند. اولین بخش کتاب پاراگرافی است که در آن حضرت خدیجه خودش را معرفی میکند. نثر کتاب بسیار خاص و متفاوت است. نویسنده دانش بسیاری در شناخت عبارات و کلمات متفاوت دارد.
خواندن کتاب یوما را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به رمانهای مذهبی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب یوما
نفیسه چشمانی درشت دارد که چون سرمه میکشد رنگ قهوهایاش بیش جلوهگر میشود. از صفیه شنیدهام شبیه مادرش است در ملاحت رخسار و بلندی قامت و رسایی صدا. افسوس که عمرش کوتاه بود. گردنآویز مرواریدش را که همتا ندارد در میان جواهرات یمن، و از کودکی تا به حال حتی ساعتی هم از خود دورش نکرده و مدام او را میبینی که دست میان مرواریدها برده است و بازیشان میدهد، میان دو انگشت میگیرد و پیچ و تابی میدهد و یکنفس:
ـ سیده نساء قریش هستی تو... چهرههای مشهور عرب و عجم را میشناسی... با سران یهود و نصارا ملاقات داشتهای... با پادشاهان ممالک مجاور در داد و ستدی... آن هم در روزگاری که زنان یا مطربند و خنیاگر، و یا خانهنشین و واپسمانده...
سپس آمیخته با نیشخندی:
ـ چه سود که آن همه شأن و شوکت را دادهای و در عوض این تنهایی بیارزش را گرفتهای... اَنیست شده مشتی برده و مسکین و درمانده و یتیم...
و با دست اشاره میکند به ربیع و وهب که هنوز عطر گیسوان یکدیگر را میبویند. ادامه میدهد:
ـ اینها را که نمیشود گفت قوم و قبیله... آیا تو از سوی آسمان، مأمور شدهای که این تنهایی را به دوش کشی؟
ربیع و وهب مرا یاد قاسم و عبداللهم میاندازند. دستبرکمرِ پردرد، خود را به ربیع میرسانم، کنار نخل بر دو زانو مینشینم و دست دراز میکنم سوی وهب که قدمی آن طرفتر ایستاده و کارش شده اینکه دست بر گیسوانش بکشد و چون دستش عطرآگین شد پایین بیاورد و ببویدش. هر دو را در آغوش میگیرم:
ـ رسول خدا بر سر هر طفلی که دست بکشد عطر خوش دستانش بر سر آن طفل میماند... گیسوان زیبای شما دو تن عطرآگینترین گیسوانیست که من تا کنون بوییدهام...
سپس دست بر چشمان اشکآلود ربیع میکشم و دمی عمیق فرو میبرم، عطر دلانگیز دستان محمدم در تمام جانم میپیچد و دردم تسکین مییابد، آن چنان که میپندارم شاید مادر شدن رزق امروزم نباشد. ربیع به تعجیل میچرخد سوی من، چشمانش میدرخشد و پایش را در آغوشم تکانی میدهد و:
ـ یعنی که رسول خدا ما را بیشتر از سایرین دوست میدارد؟
نفیسه دلش میسوزد به حال رنجهایی که تا به امروز دیدهام از این قوم و قبیله. تلخی کلامش خاطرم را نمیآزارد از این روی که یقین دارم بغض و کینهای به دل ندارد. میآید و طفلان را به سوی بازیشان روانه میکند:
ـ آری، ربیع!... معنایش همین است که خود گفتی...
حجم
۱۳۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
حجم
۱۳۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب روی بسیاری از عقیدههای تاریخی اشتباهم خط بطلان پررنگی کشید:) اینکه حضرت خدیجه خیلی از پیامبر بزرگتر بودن و حضرت ازدواجی داشتن و بچه هایی و .... با خوندن کتاب عاشق شخصیت حضرت خدیجه شدم و با تمام وجودم احساس
کتاب خیلی جالبیه اما بدیش اینه که یهو راوی و زمان عوض میشه ولی هیچ نشونه ای نیست که بفهمی تا وقتی چند خط بخونی تازه میفهمی این اون نیست....
بسیار جذاب ، روایتی زیبا و روان .... من احساس میکردم خودم یه گوشه ایستادم و تمام صحنه ها رو با چشم میبینم تا حدودی میتونین پاسخ بسیاری از سوال هاتون رو در مورد ام المومنین حضرت خدیجه پیدا کنید. ممنونم از نویسنده
کتابی درباره بانویی که هممون به نوعی از شخصیت منحصربه فردشون اگاهی نداریم! "ام الیتامی عرب" کتاب با تغییر زمان یه مقدار مخاطب و گیج میکنه درواقع این کتابی که باید دو بار خونده بشه تا شیرینیشو کامل حس کنید. نویسندگی عالیه شخصیت پردازی بسیار
به پایانش می ارزید. چون اوایلش به خاطر مدام عوض شدن راوی، ارتباط باهاش سخت بود ولی از اواسط، بیخیالِ راوی شدم و أخرهاش هم که بسیار خوب. کاش نوسنده ابتدایِ تغییرِ راوی، اسمش رو مینوشت تا سهل تر و
شخصیت پردازی خوب قلم روان و توصیفات عمیق و زببا واقعا هنرمندانه نوشته شده و تصور من رو از حضرت خدیجه از نو ساخت چه قدر بعد از خوندن این کتاب دوستش دارم💛
زیبا و لطیف.
بسیار بسیار زیبا بود