دانلود و خرید کتاب کاش چیزی نمی ماند جز لحظات شیرین ویرژینی گریمالدی ترجمه فرزانه مهری
تصویر جلد کتاب کاش چیزی نمی ماند جز لحظات شیرین

کتاب کاش چیزی نمی ماند جز لحظات شیرین

معرفی کتاب کاش چیزی نمی ماند جز لحظات شیرین

کتاب کاش چیزی نمی ماند جز لحظات شیرین نوشته ویرژینی گریمالدی است و با ترجمه فرزانه مهری است که گروه انتشاراتی ققنوس برای علاقه‌مندان به ادبیات داستانی منتشر شده است.

درباره کتاب کاش چیزی نمی ماند جز لحظات شیرین

بخشی از این کتاب داستان زنی است که زمانی که فرزندانش ۸ و ۱۲ ساله هستند از همسرش جدا می‌شود و با فرزندانش زندگی‌ تازه‌ای را شروع می‌کند. او فرزندانش را بزرگ می‌کند و زمانی که نزدیک ۵۰ سالگی است زمان مستقل شدن فرزندانش می‌رسد. آن‌ها می‌روند و حالا او باید با این دوری کنار بیاید و بتواند زندگی‌اش را مدیریت کند. او سعی می‌کند با این دوری کنار بیاید اما این موضوع بسیار برایش دشوار است. با اصرار یکی از دوستانش به کلاس رقص آفریقایی می‌رود و مربی کلاس مریم از او دعوت می‌کند در یک انجمن داوطلبانه عضو شود. او با عضو شدن در این گروه می‌فهمد باید برای نوازش و در آغوش گرفتن کودکان نارس به بیمارستان برود. با خودش فکر می‌کند عشق زیادی دارد اما کسی را ندارد این عشق را به او ببخشد پس این کار بسیار عاقلانه است.

بخش دیگر داستان روایت زنی است که فرزندش نارس به دنیا آمده است. او در بیمارستان است و کودکش در دستگاه است و با ترس دلهره روزهایش را می‌گذراند و منتظر است تا کودکش که امید زنده ماندنش کم است بتواند روزهای سخت را پشت‌ سر بگذارد. 

نویسنده این کتاب را بعد از زایمان زودرسش نوشته است و هر صفحه حقیقتی از زندگی او است. حقیقت زندگی زنی که می‌خواهد بین احساسات و تفکراتش ارتباط برقرار کند. 

خواندن کتاب کاش چیزی نمی ماند جز لحظات شیرین را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب  کاش چیزی نمی ماند جز لحظات شیرین

امروز به دنیا می‌آیی. من آماده نیستم. فقط برای معاینه دوره‌ای آمده بودم. دکتر مالوآ لبخند بر لب داشت.

لباس‌هایم را درآوردم، دراز کشیدم و پاهایم را در رکاب‌های مخصوص تخت معاینه قرار دادم و مثل هر بار معذب بودنم را زیر کلمات پنهان کردم. همیشه خودم را آماده می‌کنم. از قبل موضوعی را که می‌خواهم هنگام معاینه بخش خصوصی بدنم در موردش صحبت کنم انتخاب می‌کنم. باید به اندازه کافی جالب باشد تا بتوانم از آن موقعیت گریز بزنم، اما نه آن‌قدر که تمرکز دکتر را مختل کند. موضوع آن روز گرمای طاقت‌فرسای میانه ماه سپتامبر بود، می‌بینید، آقای دکتر، انگار وسط ماه ژوئیه باشیم، غیرقابل تحمل است، آن هم با بیست کیلو اضافه‌وزن، با این گرما همه‌چیز سخت‌تر شده، انگار مرا توی کوره گذاشته‌اند، امروز صبح ده دقیقه طول کشید تا از تختخواب بیرون بیایم، مثل لاکپشت طاقباز افتاده بودم، دیگر طاقتش را ندارم، امیدوارم هرچه زودتر هوا سرد شود، هیچ دوست ندارم جوراب‌شلواری بپوشم، اما لااقل با هر حرکتی سه لیتر عرق نمی‌ریزم. این‌که گرمای پاییزه نیست، به اندازه عمر ژَن کالمان۱ طولانی شده است. شوخ‌طبعی‌ام به اندازه حال خودم بد بود.

وقتی دکتر مالوآ سرش را از پایین تخت بالا آورد، دیگر لبخند نمی‌زد.

سکوت کرده بود، من هم نتوانستم چیزی بپرسم. دستکش‌های خونی‌اش را درآورد، روی شکمم ژل زد، صفحه نمایش را روشن کرد و قبل از این‌که دستگاه را روی پوست کشیده‌شده‌ام بگذارد دستی به سرم کشید. فهمیدم اوضاع وخیم است.

وقتی داشتند مرا به اتاق جراحی می‌بردند، به تمام گزارش‌های تولد زودهنگام نوزادانی فکر کردم که با بی‌توجهی تماشایشان کرده بودم.

شانس زنده ماندن نوزاد هفت‌ماهه چقدر بود؟ احتمال عوارض و مشکلات چقدر بود؟ جرئت پرسیدن نداشتم. به سقف خیره شدم. 

نُه نفر دارند آماده‌ام می‌کنند. پدرت در راه است. امیدوارم قبل از تو برسد.

Fatemeh Rezvani
۱۴۰۲/۰۹/۱۵

داستان مادری که فرزندانش بزرگ شده و خانه را ترک کرده اند و او مانده ست و چالش تنهایی و غیره و غیره و مادری که کودکی نارس بدنیا آورده و برای زنده ماندن نوزادش می جنگد و تقارن عجیب

- بیشتر

حجم

۵۱۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۳ صفحه

حجم

۵۱۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۳ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان