کتاب حواس جمع
معرفی کتاب حواس جمع
کتاب حواس جمع نوشته الیسون گربر و ترجمه سپیده شهیدی است. کتاب حواس جمع را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب حواس جمع
داستان درباره دختری به اسم کلیا است که نمیتواند حواسش را جمع کند. او کارهایش را بلد است اما مدام دچار حواسپرتی میشود. مثلا میداند نباید هر حرفی را بزند اما یادش میرود. میداند که باید تکالیفش را انجام دهد اما باز یادش میرود. بخصوص وقتی توی جمعی است که خیلی سروصدا میکنند مثلا بلند بلند حرف میزنند یا با صدا آدامس میجوند و... او نمیداند با این حواسپرتیاش چکار کند چون کمکم دارد به یک معضل تبدیل میشود.
کلیا میداند باید مشکلش را حل کند و راهی پیدا کند تا حواسش جمع شود... اما چطور؟!
خواندن کتاب حوس جمع را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانان بالای ۱۲ سال مخاطبان این کتاباند.
درباره الیسون گربر
آلیسون گربر نویسندهٔ کتاب مهارشده است. او فارغالتحصیل نویسندگی کودک از مدرسهٔ امافاِی است و در بروکلین نیویورک با همسر و دخترش زندگی میکند.
بخشی از کتاب حواس جمع
صبح دوشنبه مامان قرار است اول هنلی را برساند مدرسه و بعد من را ببرد مطب دکتر گُلد. جلوی مدرسه که میرسیم، مامان پارک میکند، از ماشین پیاده میشود و بهطرف معلم هنلی، خانم مکفی، میرود. نمیتوانم ببینم مامان چه میگوید، چون پشتش به من است، اما همهاش به هنلی اشاره میکند که کنار بهترین دوستش، اِلیز، ایستاده و با شانههای افتاده به زمین نگاه میکند، مثل اینکه دلش میخواهد ناپدید شود. انگار تا صاف جلوی چشمم نباشد، نمیتوانم هنلیِ خجالتی و ترسیده را تصور کنم.
چند دقیقه بعد مامان برمیگردد توی ماشین و آهی میکشد. از آن صداهای بلندی است که مثل غرش میماند.
میپرسم: «اوضاع روبهراهه؟»
مامان نفس عمیقی میکشد و میگوید: «مدرسه واقعاً برای خواهرت سخته و این معلمه حرص من رو درمیآره. من الان نیاز دارم همه روی کمک به هنلی تمرکز کنن، قبل از اینکه مشکلش بزرگتر بشه و حتی ارتباط برقرار کردن براش سختتر بشه. نمیدونم اهمیت نمیده یا اصلاً این قضیه رو نمیبینه، هرچی هست خیلی اعصابخُردکنه.» ماشین را دوباره روشن میکند و راه میافتیم. نمیدانم او بهخاطر من هم تا حالا اینقدر عصبانی شده یا نه.
***
مطب دکتر گلد یک شهرک آنطرفتر در یک خانهٔ ویکتوریایی صورتی با کرکرههای سفید و ایوانی بزرگ است که با محل زندگی من و همهٔ کسانی که من را میشناسند و الان در راه مدرسه هستند، فرق دارد.
مامان ته یک ورودی ماسهای طولانی پارک میکند و من دنبالش از پلههای ایوان بالا میروم و از در جلویی وارد یک اتاق انتظار خالی میشویم.
برخلاف مطب بقیهٔ دکترها، جایی نیست که تویش ورودمان را ثبت کنیم، فقط پنجتا درِ بسته جلویمان است. یکیاش دستشویی است و روی بقیه هرکدام یک اسم چسباندهاند. جلوی اتاقی که رویش نوشته دکتر لیلیان اس. گُلد روی صندلی مینشینم و مامان هم مینشیند کنارم. یکی از مجلههای چروکیدهای را که روی میز کناری است برمیدارد و صفحههای براقش را ورق میزند. من زل میزنم به سقف. مامان از صبح هیچ حرفی دربارهٔ اینجا نزده است. هرچند اضطراب دارم و حرف زدن حتی درمورد چیزهای دیگر هم میتواند حالم را بهتر کند، اما نمیخواهم حالا شروع کنم. تنها چیزی که دوست دارم درموردش حرف بزنم و فکر کنم شطرنج است که مامان بهش توجهی ندارد.
بعد از حدود ده دقیقه، درِ مطب دکتر گلد باز میشود و او به بیرون سرک میکشد. صاف به من نگاه میکند و لبخند میزند. پیراهن راهراه زردی پوشیده که من را یاد خَردل میاندازد و به رنگ پوست قهوهای تیرهاش میآید. «من دکتر گلد هستم. شما باید کلیا و مامانِ کلیا باشین.» صدایش آرام و خشدار است و یکجورهایی دلم میخواهد باز هم حرف بزند، چون هرچه میگوید مثل آواز است. «هروقت حاضر بودین، بفرمایین تو.» در را باز میگذارد و میرود تو. موهای بلندش که پشتش ریختهاند تاب میخورند.
حجم
۱۹۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۱۹۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
نظرات کاربران
عالی ترین رمانی بود که خوندم پیشنهاد میکنم حتما بخونید😍:)
کتاب «حواس جمع» رمانی نوشته ی «الیسون گربر» است که نخستین بار در سال 2019 انتشار یافت. «کلیا» نمی داند چرا قادر نیست تکالیفش را به موقع انجام دهد یا چرا مدام حواسش پرت می شود و در امتحانات موفق
عالی بود 🥰👍
عالی بود. به همهی نوجوانها و حتی بزرگسالان توصیهش میکنم.