کتاب آخرین نامه معشوق
معرفی کتاب آخرین نامه معشوق
کتاب آخرین نامه معشوق نوشته نویسنده انگلیسی معاصر، جوجو مویز است. مویز پس از انتشار این کتاب، برای دومین بار جایزه بهترین رمان عاشقانه بریتانیا را در سال ۲۰۱۱ دریافت کرد. مویز برای کتای میوه خارجی در سال ۲۰۰۴ و آخرین نامه معشوق موفق به دریافت این جایزه شده است.
درباره کتاب آخرین نامه معشوق
جنیفر و الی در دو زمان متفاوت نامههای عاشقانهای پیدا میکنند. این کتاب شما را به دنیای نامههای قدیمی میبرد.
جنیفر تصادف میکند و در یک بیمارستان به هوش میآید. او به خودش نگاه میکند و خودش را نمیشناسد و متوجه میشود همه به او و همسرش احترام میگذارند اما او کسی را نمیشناسد. او میفهمد شوهرش مرد سرشناسی است. او در بیمارستان بستری شده است. او حافظهاش را از دست داده است. او چیزی از تصادف رانندگی به خاطر ندارد و درباره زندگی گذشته و شوهرش نیز چیزی به یاد نمیآورد. جنیفر نامههایی را میخواند که زندگیاش را تغییر میدهد.
خواندن کتاب آخرین نامه معشوق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
تمام علاقهمندان به داستانهای عاشقانه از این کتابها لذت خواهند برد.
درباره جوجو مویز
پائولین سارا جو مویز، در چهارم اوت سال ۱۹۶۹ در لندن متولد شد. مویز در دانشگاه رشته روزنامهنگاری خواند . او قبل از کار رماننویسی شغلهای مختلفی را تجربه کرد. کنترلچی تاکسی، تایپیست خط بریل برای نابینایان و نویسنده بروشورهای کلوپ ۱۸-۳۰، که کلوپی مسافرتی برای افراد ۱۸ تا ۳۰ ساله بود. برخی عقیده دارند تجاربی که مویز از شغلهای متعدد به دست آورد، تأثیر زیادی در شکلگیری شالوده داستانهایش داشته است. او می گوید: «من حس میکنم زندگیهای زیادی را تجربه کردهام. وقتی تا دیروقت در یک شرکت تاکسیرانی کار و یا در یک بار کار میکنی، درباره طبیعت انسانی چیزهای خیلی زیادی میآموزی».
جوجو مویز از سال ۲۰۰۲ نوشتن رمانهای عاشقانه را آغاز کرد. آثار او در تمام دنیا خواننده دارد و به بیش از ده زبان مختلف ترجمه شده است. شهرت او در ایران با انتشار کتاب من پیش از تو بود که بارها تجدید چاپ شده است. از کتابهای مشهور جوجو مویز که به زبان فارسی ترجمه شدهاند میتوانیم به من پیش از تو، پس از تو، میوه خارجی و دختری که رهایش کردی اشاره کرد
بخشی از کتاب آخرین نامه معشوق
ظرف میوهای را کنار تختش گذاشتند. دوباره چشمانش را باز کرد، نگاهش روی ظرف میوه ثابت ماند. دیگر آن شبح رنگش و پای گچ گرفتهاش برایش اهمّیتی نداشت. با خوشحالی تمام توانست دستش را حرکت دهد. گفت: «انگور انعکاس آن در درون مغزش، انگور... خیلی مهم بود. انگار موقعیتش را در شرایط جدید اثبات میکرد؛ بعد با همان سرعتی که آمده بودند غیبشان زد، در غبار آبی تیرهای که اطراف او بود، محو شدند. کمی بعد بوی تنباکو به مشامش رسید. صدایی با تردید و شاید هم شرمگین گفت:» جنیفر؟ جنیفر؟ صدای مرا میشنوی؟» صدا خیلی بلند بود و او را آزار میداد.
-جنی عزیزم،، منم!
نمیدانست آیا دوباره به او اجازه خواهند داد انگورها را بیند یا نه. خیلی برایش مهم بود. تر، تازه، بنفش. سفت و آبدار
مطمئنید میتواند صدای مرا بشنود؟
کاملاً، امّا ممکن است حرف زدن برایش مشکل باشد.
پچ پچهایی شنید که از آنها سر درنیاورد. شاید هم برایش اهمّیتی نداشت چه میگویند تا با دقّت گوش بدهد.
هیچ چیز روشن نبود. آرام گفت: » میتوانی...»
مغزش که آسیب ندیده؟ در تصادف؟ نکند حافظهاش را از دست...!
همان طور که گفتم، ضربهٔ بدی به سرش خورده، امّا جای نگرانی نیست.
صدای کاغذ آمد. انگار کاغذهایی را روی هم میکشیدند.
نه شکستگی، نه ورم. امّا خوب، این موارد گاهی غیرقابل پیشبینی هستند و روی هر بیمار به نوعی خود را
خواهش میکنم،. شما هم کمی...
خواهش میکنم...
صدایش به سختی شنیده میشد.
آقا هارگریوز، من هستم
تلاش میکند صحبت کند.
... میخواهم ببینم...
سرش را روی بیمار خم کرد. »
چی؟»
میخواهم ببینم... انگور...
حرف میزد.
میخواهم یک بار دیگر انگورها را ببینم.
ناگهان پرستار از جایش پرید و گفت: «میخواهد شوهرش را ببیند.... فکر میکنم میخواهد شوهرش را ببیند.»
حجم
۳۲۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۳۲۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
نظرات کاربران
من مطمئن نیستم بقیه خوششون بیاد یا نه ولی من اصلا خوشم نیومد خانم مویز کتاب هاشون مثل من پیش از تو و دختری که رهایش کردی،در پناه باران و رهاد در باد قشنگه ولی این اصلا خوب نبود
ترجمه بد و نامفهوم و ویراستاری بسیار بد و پر از غلط که باعث نا مفهوم شدن جملات شده
من نسخه چاپی رو خوندم و بعضی جاها باهاش گریه کردم،بسیار عالی بود
من این کتابو از یک مترجم دیگه خوندم و خیلی دوستش داشتم واقعا قشنگ بود
من این کتاب رو نخوندم ولی عنوان رو حلد کافیه که نخونمش. اسم اصلی کتاب the last letter from your lover هست نه چیزی که رو جلد زدن!!!!!!