کتاب خاطرات حسنعلی خان مستوفی
معرفی کتاب خاطرات حسنعلی خان مستوفی
کتاب خاطرات حسنعلی خان مستوفی نوشتۀ ابوالفضل زرویی نصرآباد است. این خاطرات که پیشتر، به تفاریق در روزنامه هفتگی مهر و روزنامه همشهری به چاپ رسیده بود، بهواسطه اقبال و درخواست عاجزانه ابنای مملکت، نویسنده به همت و سرمایه انتشارات نیستان، مجموعاً و بهصورت یکجا شرف انتشار مییابد.
درباره کتاب خاطرات حسنعلی خان مستوفی
نفاست و ارجمندی این کتاب مستطاب، در درجه اول همانا مرهون فرمایشات حضرت استادی و در درجه بعد و أدنی درجة، مدیون عبارتپردازی و شیوه نگارش نویسنده است. خواننده فاضل و گرانقدر به اندک تأمل و مداقه درمییابد که لغزشهای احتمالی به قطع و یقین، حاصل بیتوجهی ویراستار ناسپاس و بیدقتی او در انجام وظایف محوله است. کلیه حقوق نشر این کتاب به چهل و سه زبان زنده و هشت زبان مرده دنیا، به دار الطباعه نیستان واگذار گردید.
خواندن کتاب خاطرات حسنعلی خان مستوفی را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
کتاب خاطرات حسنعلی خان مستوفی برای علاقهمندان به خواندن خاطرات روزانه جذاب است.
درباره ابوالفضل زرویی نصرآباد
ابوالفضل زرویی نصرآباد پژوهشگر، طنزپرداز و شاعر در پانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمد. زرویی نصرآباد با نامهای مستعار گوناگونی مثل ملانصرالدین، ننه قمر، میرزا یحیی، چغندر میرزا، کلثوم ننه، آمیز ممتقی و عبدل در مجلاتی مانند همشهری، گلآقا، زن، جامجم، کیهان ورزشی، انتخاب، مهر، تماشاگران و بانو مطالب طنز به چاپ رسانده است.
زرویی در عرصه طنز فعالیتهای اجرایی هم داشته است که از جمله آنها میتوان به معاونت سردبیری هیئت تحریریه هفتهنامه گلآقا، سردبیری ماهنامه گلآقا، دبیری سرویس طنز روزنامه همشهری، پایهگذاری و مدیریت دفتر طنز حوزه هنری، تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی و دبیری اجرایی سالنامه گلآقا اشاره کرد. زرویی در طول فعالیتهای خود جوایز و افتخارات فراوانی کسب کرد. لوح تقدیر و سرو بلورین اولین جشنواره شعر فجر بهعنوان برترین شاعر طنزسرای بعد از انقلاب، لوح تقدیر و سرو بلورین سومین جشنواره شعر فجر در رشته شعر طنز، برنده اولین دوره جایزه کتاب سال عاشورایی از جمله آنهاست.
از آثار او میتوان به افسانههای امروزی، رفوزهها، غلاغه به خونهش نرسید، بامعرفتهای عالم، ماه به رایت آه، تذکرةالمقامات، حدیث قند، خاطرات سر پروفسور حسینعلی خان مستوفی و ... اشاره کرد. ابوالفضل زرویی نصرآباد در دهم آذر ۱۳۹۷ درگذشت.
بخشهایی از کتاب خاطرات حسنعلی خان مستوفی
باری، راننده بهمحض ورود و رؤیت بنده، دست روی قلبش گرفت و با تعجب، درحالیکه به لکنت زبان دچار شده بود، گفت: «اعلیحضرت...! شما که تا ساعتی پیش، کاخ گلستان تشریف داشتید.» فیالواقع شباهت ظاهری بنده با رضاخان، او را بهاشتباه انداخته بود. البته آنوقتها این حقیر، هم از رضاخان جوانتر بودم هم پرجاذبهتر. خواننده محترم، خود بهخوبی واقف است که زیبایی و جذابیت، لطف خداداد است و اینکه این بنده زیبایی و رشادت و جذابیت خود را میستاید، در واقع ذکر نعمت خداوندی است نه فخر و مباهات و خودستایی. راننده را از اشتباه بیرون آورده، به سمت کاخ حرکت کردیم. برخلاف عرف که مدعوین را از در اصلی به حضور میبردند، راننده از راه مخصوص دیگر که ویژه ورود خاندان سلطنت بود، وارد کاخ شده بعد از پیاده شدن، تیمورتاش را دیدیم که به استقبال میآید. عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار بود و از قضا فامیلی سببی خیلی دوری با ما داشت. بهسرعت خود را به ما رساند و گفت: «قربانتان گردم چهقدر دیر تشریففرما شدید، آقا الان یک ساعت است که در سرسرا قدم میزنند و منتظر شما هستند.» داخل کاخ گلستان شدیم. رضاخان با بیتابی منتظر بود. بهمحض ورود ما به کاخ، با هیجان پیش آمد و عرض ادب کرد. تا آن روز هیچگاه رضاخان را به این اندازه پریشان ندیده بودم. خواهش کرد که در اتاق مخصوص با هم گفتوگو کنیم. باتوجهبه نزدیکی زمان تاجگذاری، درخواست او معقول نبود، معهذا پذیرفتم.
حجم
۱۰٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱۰٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه