دانلود و خرید کتاب مسافرخانه سرخ انوره دوبالزاک ترجمه محمد نجابتی
تصویر جلد کتاب مسافرخانه سرخ

کتاب مسافرخانه سرخ

معرفی کتاب مسافرخانه سرخ

مسافرخانه سرخ رمان انوره دو بالزاک، نویسنده فرانسوی است که با ترجمه محمد نجابتی به چاپ رسیده است.

این داستان یکی از گزیده‌ داستان‌های ترجمه شده مجموعه پانورامای انتشارات ققنوس است. این انتشارات اجازه انتشارات این مجموعه را از ناشر فرانسوی آن، انتشارات گالیمار گرفته است. Folio ۲€، نام اصلی این مجموعه در انتشارات گالیمار است که ابتدا به دست یک دانشجوی بی‌پول علاقه‌مند به ادبیات شکل گرفت. او که از قیمت بالانی کتاب ها شاکی بود تصمیم گرفت کتاب‌های کم‌حجم و ارزان‌قیمت امتشارات گالیمار را بخرد و با آنها مجموعه‌ای متشکل از تک‌داستان، مجموعه داستان یا بخش‌هایی از شاهکارهای ادبی جهان با قیمتی اندک بسازد.

هدف این مجموعه خلاصه شده بود در قرار دادنِ داستان‌ها یا رمان‌های کوتاه یا بخش‌هایی از رمان‌های چندجلدی و گران‌بها در دسترس همگان با این امید که خواننده، پس از مطالعۀ قطعه یا داستان‌های انتخاب‌شده، برای خواندن دیگر آثار نویسنده اشتیاق پیدا کند. این مجموعه بسیار مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت.

شعار این مجموعه این جمله معروف است که «خواندن گزیده‌ای از آثار به‌مراتب بهتر از نخواندن آن‌هاست.»

 درباره کتاب مسافرخانه سرخ

 پسری جوان در یک مهمانی در طبقه اشراف با دختری آشنا می‌شود و عاشق او می‌شود. جوان پیوسته به دنبال دختر است تا بیشتر و بیشتر او را بشناسد اما در طول آشنایی با دختر جوان متوجه ماجرایی در گذشته خانواده او می‌شود که تردید را به دلش می‌اندازد....

 خواندن گزیده کتاب مسافرخانه سرخ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 همه دوست‌داران ادبیات داستانی مخاطبان این کتاب‌اند.

 درباره انوره دو بالزاک

اونوره دو بالزاک در ۲۰ مه ۱۷۹۹ در شهر تور فرانسه به دنیا آمد. مادرش از طبقهٔ بورژوای پاریس و پدرش پیش از آن‌که منشی شورای سلطنتی شود، مسئولیت منشیگری دادستانی را عهده‌دار بود. یک سال بعد از تولد او، خواهرش لور, که معتمدترین دوست و نزدیک‌ترین فرد به بالزاک بود، به دنیا آمد. در سال ۱۸۱۴، خانوادهٔ بالزاک به پاریس نقل‌مکان کرد. اونورهٔ جوان پیش از آن‌که در سِمت منشیِ محضردار مشغول به کار شود، تحصیل در رشتهٔ حقوق را آغاز کرد. اما از سال ۱۸۱۹ تغییر شغل داد، در یک اتاق کوچک زیرشیروانی در خیابان لِدیگیِر ساکن شد و تصمیم گرفت خود را وقف نوشتن کند. نخستین نوشته‌های ادبی او با عناوین مختلفی چاپ شدند. در سال‌های بعد، ضمن رابطه با لور دوبِرنی، دوشِسِ آبرانتِس ــ زنی که بیست‌ودو سال از بالزاک بزرگ‌تر و تا پایان عمر از نزدیکان او بود ــ با هنرمندان همعصرش، کسانی مانند اوژن دولاکروا، ملاقات و معاشرت کرد. پس از آزمودنِ خود در زمینهٔ نشر و چاپ کتاب، بدون کسب موفقیتی چشمگیر (و همچنین با بدهی فراوان!), در سال ۱۸۲۹ دوباره دست به قلم شد و دو رمان منتشر کرد: آخرین شوآن یا بریتانیا در سال ۱۸۰۰ (که بعدها تنها با عنوان شوآن‌ها شناخته شد) و فیزیولوژی ازدواج. از آن زمان به بعد، آثار متعددی از او چاپ شدند: خطرهای سوءرفتار که بعدها با عنوان گوبسِک تجدید چاپ شد و آغازگر پرداختن به مفهوم چرخهٔ پول بود, مطالعه دربارهٔ زن، تجارت‌خانهٔ گربهٔ توپ‌باز، سارازین، شاهکار گمنام، چرم ساغری، مسافرخانهٔ سرخ، استاد کورنلیوس و ... . در کنار تولیدات متعدد و چشمگیر ادبی، زندگی اجتماعی بالزاک نیز به دلیل رفت‌وآمدهای زیاد در جوامع ادبی پاریس و همکاری با نشریات متعدد، بسیار پرجنب‌وجوش می‌گذشت. او که همیشه در کمین پروژه‌های تازه و به دنبال کسب ثروت بود، مدام به واسطهٔ سرمایه‌گذاری‌هایش تا آستانهٔ ورشکستگی پیش می‌رفت. در سال ۱۸۳۱ بالزاک داستان چرم ساغری و دوازده داستان دیگر را در یک مجموعهٔ سه‌جلدی با عنوان رمان‌ها و داستان‌های فلسفی جمع‌آوری و چاپ کرد. با تئوفیل گوتیه آشنا شد، به اُلمپ پِلیسیه، که بعدها با روسینی ازدواج کرد، دل باخت و اواخر سال ۱۸۳۳ اوژنی گرانده و کشیش تور را نوشت. چند ماه بعد با زن اسرارآمیزی که برایش نامه‌های سرشار از تحسین و ستایش می‌فرستاد و همهٔ آن‌ها را با اسم «غریبه» امضا می‌کرد آشنا شد. این زنْ اِو آنسکا کنتس لهستانی بود که پس از آشنایی، معشوقهٔ بالزاک شد. سپس زنبق دره را منتشر کرد و دست به کار نوشتن سزار بیروتو و آرزوهای بربادرفته شد و برای اثری که پس از خلقْ کمدی انسانی نامیدش، با مؤسسهٔ انتشاراتی فورن قرارداد بست. هفده جلد این اثر بین سال‌های ۱۸۴۲ و ۱۸۴۸ منتشر شد. در سال ۱۸۴۳ برای پیوستن به اِو آنسکا که حالا دیگر بیوه شده بود، برای نخستین بار به سن‌پترزبورگ رفت و پیش از آن‌که در سال ۱۸۵۰ با اِو ازدواج کند، بارها برای دیدنش به روسیه سفر کرد. چند ماه پس از ازدواج، در ۱۸ اوت ۱۸۵۰، بالزاک که دیگر بیمار و ناتوان شده بود، در خیابان فورتونه که امروز بالزاک نام دارد از دنیا رفت. در مراسم تشییعش ویکتور هوگو در مدح و تحسین او سخنرانی کرد. اونوره دو بالزاک در گورستان پرلاشز دفن شد.

 بخشی از کتاب مسافرخانه سرخ

دختر جوانی که داستان را تقاضا کرده بود در آن لحظه میان حرف مرد نورنبرگی پرید و فریاد زد: «وای! آخر داستان را نگویید! می‌خواهم در تردید بمانم و خیال کنم او زنده مانده. اگر الآن بشنوم که تیربارانش کرده‌اند، شب خوابم نمی‌برد. ادامهٔ داستان را فردا برایم بگویید.»

از سر میز بلند شدیم. خانم کناری‌ام بازوی آقای هرمان را گرفت و به او گفت: «تیرباران شد، مگر نه؟»

«آری. من شاهد اعدامش بودم.»

«چطور دلتان آمد، آقا...»

«خودش خواست، خانم. به گور بدرقه کردن انسانی زنده، کسی که دوستش داریم و می‌دانیم بی‌گناه است، اتفاق هولناکی است. جوان بینوا به من زل زده بود. انگار من ادامهٔ حیات او بودم. همان‌طور که خودش می‌گفت می‌خواست من آخرین نَفَس‌هایش را برای مادرش ببرم.»

«خب، به دیدن مادرش رفتید؟»

«بعد از صلح آمیان به فرانسه آمدم تا خبر خوش ‘او بی‌گناه بود’ را به مادرش برسانم. انگار به زیارت می‌رفتم. خانم مانیان از شدت ضعف مرده بود. خبر مردن مادر سخت مرا آشفته کرد، به حدی که نامه‌ای را که مسئول رساندنش بودم سوزاندم. شاید از احساسات آلمانی من تعجب کنید، ولی سرّ پنهان در بدرودهایی که از قبر این مادر و پسر برمی‌خاست در نظر من نمایشی غم‌انگیز بود، نمایشی دور از چشم مردم، همچون فریادهای مسافری که در صحرا اسیر چنگال شیر شده.» میان حرفش پریدم و گفتم: «اگر با یکی از افراد حاضر در این تالار روبه‌رو شوید و به شما گفته شود که قاتل اوست, چطور نمایشی می‌شود؟ چه واکنشی نشان می‌دهید؟»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۴ صفحه

حجم

۵۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۴ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان