کتاب مکتوب
معرفی کتاب مکتوب
کتاب مکتوب نوشته پائولو کوئیلو است که با ترجمه مهدی صائمی منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از روایتهای جذاب است.
درباره کتاب مکتوب
این کتاب عصارهٔ کتابهایی است که نویسنده آنها را خوانده و یا داستانهایی که متعلق به میراث روحانی نسل بشر است. این کتاب مجموعهای از نوشتههای جذاب است که نتیجه مدتها خواندن نویسنده است.
مکتوب به معنای «آنچه نوشته شده» است. این کتاب مجموعهای از نصایح و پند نیست، بلکه مجموعهای از تجربیاتش است. بخش اعظم آن تشکیل شده از آموزشهای استادش در طی ۱۱ سال طولانی از همزیستی در کنار استادش است. بخشهای دیگر، قطعه داستانهایی است که از دوستانش و یا آدمهایی که با آنها برخورد کرده است.
خواندن کتاب مکتوب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان آثار کوئیلو پیشنهاد میکنیم.
درباره پائولو کوئلیو
پائولو کوئلیو ۲۴ اوت سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد. مادرش خانهدار و پدرش مهندس بود. شاید به همین دلیل بود که وقتی در دوران نوجوانی آرزویش مبنی بر نویسنده شدن را با خانوادهاش درمیان گذاشت، آنها با او مخالفت کردند.
او به مدرسه حقوق رفت اما بعد از یک سال مدرسه حقوق را ترک کرد. مدتی مثل هیپیها زندگی میکرد. در زندگی پر حادثهاش تجربه بستری شدن در یک آسایشگاه روانی، اعتیاد، دستگیری توسط حکومت و ... را دارد. بعد از مدتی که به عنوان ترانهسرا مشغول کار بود و درآمد خوبی نیز داشت، دوباره به رویای نویسنده شدن فکر کرد و شروع به نوشتن کتابهایش کرد.
پائولو کوئلیو پرفروشترین نویسنده پرتغالی است؛ کتاب کیمیاگرش به ۷۰ زبان ترجمه شده و همین باعث ثبت اسم او در کتاب رکوردهای گینس است. او و همسرش در حال حاضر در اروپا و ریودوژانیرو زندگی میکنند. از میان آثار مشهور او میتوان به ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، الف، زهیر، کنار رودخانهی پیدرا نشستم و گریستم و مکتوب اشاره کرد.
بخشی از کتاب مکتوب
زندگیاش قرار داشت: موقعیتهایی که آنها را پشت سر گذاشته بود، کتابهایی را که خوانده بود، تعلیمات و آموزشهای استادش، داستانهایی از دوستانش و افسانههایی که روزگاری برایش نقل کرده بودند. در آنجا انعکاسها و اندیشههایی درباره زمانش و آرزوها و رؤیاهای نسل خودش قرار داشتند.
به همان شکلی که مَردی، فرشتهای را در خواب دید و خانهای را که هم اکنون در برابر چشمانش دارد، ساخت. او نیز سعی در منظم کردن تمامی این قطعات درهم ریخته دارد تا ساختمان روحانی خودش را درک کند. به یاد آورد که در زمان نوجوانیاش کتابی را از ملبا تاحان به نام مکتوب خوانده بود و با خود فکر کرد: «آیا نمیبایستی من هم همین کار را میکردم؟»
استاد میگوید:
هنگامی که احساس میکنیم وقت رفتن یا مرگ فرا رسیده است، ناخودآگاه اقدام به یک بازنگری از نواری که شکستهایمان تا به آن لحظه روی آن ضبط شدهاند، میکنیم.
مشخص است که بههمان اندازه که پیرتر میشویم، حجم لحظات سختترمان بیشتر میشود. اما همزمان، تجربه، اسبابِ برتری یافتن بر این شکستها و یافتن راهی برای پیشروی را در اختیار ما قرار داده است. همچنین ضروری است تا نوار دوم را در دستگاه ضبط ویدیویی ذهنمان قرار دهیم.
اگر فقط نوار شکستهایمان را نگاه کنیم، فلج و از کار افتاده باقی میمانیم. و اگر به تماشای نوار موفقیتهایمان بنشینیم، خودمان را عاقل تر و داناتر از آن حّدی که واقعاً هستیم فرض میکنیم.
پس، ضرورتاً ما به هر دو نوار نیازمندیم.
کِرمی را تصور کنید که قسمت اعظم زندگیاش را بر روی زمین گذرانده، به پرندهها نگاه کرده و نسبت به سرنوشت و شکل و شمایل خود، رنجیده خاطر و آزرده است.
با خود فکر میکند: «من بیارزشترینِ مخلوقات هستم. زشت و کریهی که محکوم به سینه خیز رفتن بر روی زمین است.»
حجم
۱۲۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۲۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه