کتاب سیدمحمدحسین طباطبایی
معرفی کتاب سیدمحمدحسین طباطبایی
کتاب سیدمحمدحسین طباطبایی اثری از احمد علام فلسفی است که به زندگی و آرای فیلسوف، مفسر و فقیه بزرگ، علامه سید محمد حسین طباطبایی میپردازد.
درباره علامه سید محمد حسین طباطبایی
علامه سید محمد حسین طباطبایی (۱۲۸۱- ۱۳۶۰ش) مفسر، فلیسوف، اصولی، فقیه، عارف و اسلامشناس نویسنده تفسیر المیزان، و کتابهای فلسفی بدایة الحکمة و نهایة الحکمة، و اصول فلسفه و روش رئالیسم است.
علامه، در حوزه علمیه قم به جای اشتغال به فقه و اصول، درس تفسیر قرآن و فلسفه برقرار کرد. این کار او موجب رونق دانش تفسیر در حوزه قم شد. روش تفسیری او تفسیر قرآن به قرآن بود. در دوران تعطیلی درس فلسفه، با برقراری جلسات هفتگی با شاگردان خاص خود تدریس مبانی فلسفی ملاصدرا و حکمت متعالیه را ادامه داد. بسیاری از مدرسان بعدی فلسفه در حوزه علمیه قم شاگردان او بودند. شاگردان او همچون شهید مطهری، جوادی آملی، مصباح یزدی و بهشتی را میتوان جزو مؤثرترین و معروفترین روحانیان شیعه در ایران در چهار دهه پایانی قرن ۱۴ش دانست.
نشستهای علمی او با هانری کربن فیلسوف و شیعهشناس فرانسوی زمینهساز معرفی تشیع به اروپاییان شد. درباره شخصیت او کتابهای متعددی منتشر شده و چندین همایش برای معرفی اندیشههای او برگزار شده است. یک مجموعه مستند تلویزیونی با نام حدیث سرو نیز با هدف شناسایی شخصیت او ساخته شده است. در تهران یک دانشگاه به نام او نامگذاری شده است. شهید علی قدوسی داماد اوست.
خواندن کتاب علامه سید محمد حسین طباطبایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دانشجویان و علاقهمندان به رشته فلسفه مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب علامه سید محمد حسین طباطبایی
دختر استاد چگونگی برخورد پدر خود را با اطرافیان اینگونه بیان میکند: «اخلاق و رفتار ایشان در منزل «محمّدی» بود. هرگز عصبانی نمیشدند و هیچ وقت صدای بلند ایشان را در حرف زدن نشنیدیم. در عین ملایمت، بسیار قاطع و استوار بودند و مقیّد به نماز اوّل وقت، بیداری شبهای ماه رمضان، قرائت قرآن با صدای بلند و نظم در کارها بودند. دست رد به سینه کسی نمیزدند و این به سبب عاطفه شدید و رقت قلب بسیار ایشان بود.
... بسیار کم حرف بودند، پرحرفی را موجب کمی حافظه میدانستند. بسیار ساده صحبت میکردند بهطوری که گاهی آدم گمان میکرد این یک فردی عادی و عامی است... میگفتند شخصیت را باید خدا بدهد و با چیزهای دنیوی هرگز انسان شخصیّت کسب نمیکند... آرام و صبور با مسائل برخورد میکردند. با این که وقت زیادی نداشتند ولی طوری برنامهریزی میکردند که روزی یک ساعت بعد از ظهرها در کنار اعضای خانواده باشند... رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود همیشه طوری رفتار میکردند که گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم... آن دو واقعاً مانند دو دوست باهم بودند. در خانه اصلاً مایل نبودند کارهای شخصیشان را کس دیگری انجام دهد... ایشان برای بچهها مخصوصاً دخترها ارزش بسیاری قائل بودند. دخترها را نعمت خدا و تحفههای ارزندهای میدانستند. همیشه بچهها را به راستگویی و آرامش دعوت میکردند. دوست داشتند آوای صوت قرآن در گوش بچهها باشد. برای همین منظور قرآن را بلند میخواندند و به مؤدب بودن بچه اهمیت میدادند و رفتار پدر و مادر را به بچهها مؤثر میدانستند. درباره مادرم میفرمود: این زن بود که مرا به اینجا رساند. او شریک من بوده است و هرچه کتاب نوشتهام نصفش مال این خانم است»
حجم
۱۹۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه
حجم
۱۹۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه