کتاب پدیدارشناسی
معرفی کتاب پدیدارشناسی
کتاب پدیدارشناسی از اشتفان کاوفر و آنتونی چمرو با ترجمه ناصر مؤمنی در انتشارات پگاه روزگار نو به چاپ رسیده است. این کتاب اندیشه ها و نظرات کانت، هوسرل، هایدگر، مرلوپونتی، ساتر، گیبسون، دریفوس را ردباره پدیدارشناسی بررسی میکند.
درباره کتاب پدیدارشناسی
پدیدارشناسی یک سنت فلسفی آزادانهٔ گروهبندیشدهای است که با ادموند هوسرل در دههٔ ۱۹۸۰ آغاز شده و امروزه نیز جریان دارد، گرچه برخی از نمونههای امروزین آن دیگر از این نام استفاده نمیکنند. سنت پدیدارشناسی آن قدر قدمت دارد که تاریخ داشته باشد؛ تاریخی که دربردازندهٔ ادعاهایی است که به نظر عجیب، منحصربهفرد یا منسوخ میآیند. بااینحال آن قدر، نو نیز هست که حتی کار بنیانگذاران آن با ایدههایی زنده است که هنوز ما را به چالش میکشد و وعدههایی بزرگ را نوید میدهند. همان گونه که ما یاد میگیریم تا تحلیلهایی دقیق از ادراک و شناخت را در چارچوبی پدیدارشناسانه ایجاد کنیم، بهگونهای قابلملاحظه فیلسوفان نیز تنها اکنون شروع به درک کامل بینشهای محوری پدیدارشناسی میکنند.
این کتاب آنچه را که یک خواننده مشتاق باید دربارهٔ پدیدارشناسی، تاریخ آن، مهمترین مؤلفان و آثارشان، و تأثیر و نفوذ آن بر شاخههای فلسفهٔ حاضر، روانشناسی و علوم شناختی بداند، در بر میگیرد.
خواندن کتاب پدیدارشناسی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دانشجویان فلسفه، روانشناسی یا علوم شناختی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب پدیدارشناسی
پدیدارشناسی استعلایی
پدیدارشناسی هوسرل مطالعهای منظم از محتوای ذاتی تجربههای ما است. منظور هوسرل از «ذاتی»، محتوایی است که تجربیات را تبدیل به تجربیاتی از نوعی خاص میکند. برای مثال، دیدن یک درخت، در تقابل با تصور کردن یا توهم کردن آن درخت، به معنای دیدن آن درخت بهعنوان امری پابرجا و صلب است. درخت، بهیکباره پدیدار نگشته و ناگهان نیز ناپدید نمیگردد. اگر ما درخت را بهعنوان چیزی که از لحاظ زمانی صلب است، تجربه نکنیم، در آن صورت تجربهٔ ما واقعا بهعنوان تجربهٔ دیدن درخت نگریسته نخواهد شد. به شکلی مهمتر، برخی محتوای ذاتی تجربیات، ورای آن چیزی میروند که بیواسطه در برابر حواس حاضر است. برای مثال، ما درخت را بهعنوان چیزی میبینیم که دارای طرف دیگری است، حتی اگر آن طرف دیگر برای ما مشاهدهپذیر نباشد. ویژگیهایی چون طرف دیگر درخت و دوام در آیندهای نزدیک مستقیما به حواس داده نمیشوند، بلکه آن ویژگیها با این اوصاف، برای تجربه ذاتی هستند. هوسرل معتقد است که ویژگیهای یادشده، توسط ذهن اعطا میشوند. وی ادعا میکند که ما میتوانیم بهگونهای منظم ویژگیهای ذاتی کل محدودهٔ کنشهای متفاوت ذهنیای را بهدقت مشخص کنیم که تجربههای ما از ابژهها را بر میسازند.
این ایدهٔ پدیدارشناسی مشابه ایدهٔ کانت از فلسفهٔ استعلایی است. هر دو بر این ایدهٔ مرکزی متکی هستند که مدعی است برخی ویژگیهای مهم تجربهٔ ما بهگونهای سوبژکتیو قوام میگیرند. به علاوه، هوسرل در بیشتر عمر کاریاش طرح خود را پدیدارشناسی «استعلایی» مینامید و بسیاری از استدلالهای کانتی در کارش حضور دارند؛ اما برخی تفاوتهای بنیادی نیز هست. یک تفاوت متوجه تمرکز بر تحلیل است. کانت بر سهم پیشینی ذهن، متمرکز است و تلاش دارد تا ویژگیهای کلی و ضروری تجربه را بهدقت مشخص کند. مفهوم هوسرل از یک ذات، وسیعتر از مفهوم کانت از پیشینی است. ذواتی که هوسرل معین میکند، میتواند در طول زمان، یا در زمینههای فرهنگی متفاوت، تغییر کند. همچنین تمرکز اصلی هوسرل بر مفاهیم نیست. برخی از «ذوات» وی ویژگیهایی غیر مفهومی از یک کنش آگاهانه هستند. دیگر تفاوت کلیدی در روش تحلیل قرار دارد. در حالی که روش متمایز کانت بر تحلیل وی از شرایط لازمی قرار دارد که باید برای توضیح تجربیات ملموس به دست آیند، هوسرل با توصیف تجربیات بهطور مفصل پیش میرود. به علاوه، هوسرل گاهی پدیدارشناسیاش را «روانشناسی توصیفی» مینامد. وی معتقد است که توصیف دقیق و گزیدهٔ تجربهمان میتواند ویژگیهای ذاتی را آشکار کند که فیلسوفان پیشین آن را نادیده گرفتهاند. درحالی که شرایط تقویمی کانت در پیشزمینه پنهاناند و تنها با استدلالهای استعلایی آشکار میشوند، ذوات هوسرل خود آشکارند، به شرطی که بدانیم چگونه به دنبال آنها باشیم.
هوسرل عموما "«بنیانگذار» پدیدارشناسی خوانده شده است. بین ۱۸۹۰ و ۱۹۰۰ وی به استفاده از این اصطلاح برای بیان رویکرد خاصش به فلسفه آغاز کرد، و در ایدههای ۱۹۱۳ اش (عنوان کامل آن ایدههای مربوط به یک پدیدارشناسی محض و فلسفهٔ پدیدارشناسانه است؛ ایجاز از جمله فضایل هوسرل نبود)، وی روش و مفاهیم بنیادین پدیدارشناسی را توضیح میدهد. هوسرل امیدوار بود که این امر، بنیادی برای یک طرح تحقیقاتی مشترک، یا یک «مکتب» پدیدارشناسانه شود که در آن پیروانش از روشهایی استفاده کنند که وی برای تحقیقات کامل پدیدارشناسی در زمینههای مختلف تعریف کرده بود. این اتفاق رخ نداد. اگرچه هوسرل پیروانی مهم داشت. بهویژه هیدگر، آرون گورویچ، ماکس شلر، و ادیت اشتاین -ولی در بیشتر موارد آنها از روش و موضوعهای برگزیدهٔ او منحرف شدند. پدیدارشناسی استعلایی هوسرلی از رویکردهای هیدگر و مرلوپونتی (و، تا اندازهای کمتر، سارتر) که معمولا «پدیدارشناسی اگزیستانسیال» نامیده میشوند، بهخاطر مسیرهایی مهم، متفاوت است. به جای یک طرح دقیق تحقیقاتی، پدیدارشناسی تبدیل به جنبشی مشخصا آزاد، شد.
حجم
۶۸۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه
حجم
۶۸۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه