کتاب فلسفه؛ همه آن چه باید بدانید

کتاب الکترونیکی «فلسفه؛ همه آن چه باید بدانید» نوشته جولین باگینی با ترجمه مهرداد پارسا در انتشارات شوند چاپ شده است. باگینی به ساده‌نویسی و بازگویی آسان مفاهیم فلسفی معروف است. موضوع رساله‌ٔ دکتری او در کالج دانشگاهی لندن فلسفه‌ٔ هویت شخصی بود. مطالب او در روزنامه‌های ملی و بین‌المللی و در نشریاتی همچون وال‌استریت ژورنال، فایننشال تایمز، گاردین، ایندیپندنت، نقد ادبی آسیا و پراسپکت منتشر می‌شوند. باگینی او یکی از دبیران مجله‌ای به نام «نشریه‌ٔ فلاسفه» است. این روزها آثار او در چهار گوشه‌ٔ جهان به زبان‌هایی چون روسی، اسپانیایی و کره‌ای ترجمه و منتشر می‌شوند. هم‌چنین باگینی در دو رمانِ الکساندر مک‌کال اسمیت حضور افتخاری داشته و موضوع بحث یکی از برنامه‌های تلویزیونیِ «چالش دانشگاهی» بوده است.

درباره کتاب فلسفه؛ همه آن چه باید بدانید

فلسفه چیست و چگونه می‌تواند آدمی را در یافتن معنای زندگی یاری کند؟ گرچه فیلسوفان زیادی کوشیده‌اند تا از ماهیت فلسفه‌ورزی و معنای زندگی پرده بردارند، اما بی‌گمان کتاب پیشرو از ساده‌ترین و موجزترین آثاری است که در این زمینه نگاشته شده است. باگینی در این جا به خلاف بسیاری از روایت‌های فلسفی، ابتدا از امور ذهنی آغاز می‌کند و سپس آن‌ها را در مسائل روزمره و عینی زندگی پی می‌گیرد. او می‌خواهد به ما نشان دهد که فلسفه به زندگی پیوند خورده است.

در پایان این کتاب کم‌حجم ضمیمه‌ای به نام صد ایده آمده است که کلی پیشنهاد جالب و مفید دارد. از ده نقل‌قول خواندنی از فیلسوفان تا معرفی پنج فیلم فلسفی، پنج نمایشنامه فلسفی، پنج رمان ایده محور، پنج نقاشی که از فیلسوفان کشیده شده است تا معرفی ده اثر کلاسیک خواندنی و ده مغالطهٔ رایج و پنج مورد از بذله‌ها و لطیفه‌های فلسفی. در ضمن خوبی پیشنهادات مطالعه برای مخاطب فارسی‌زبان این است که اکثر این منابع به فارسی ترجمه شده‌اند.

کتاب فلسفه؛ همه آن چه باید بدانید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام دوست‌داران فلسفه مخصوصاً به کسانی که به‌تازگی شروع به مطالعه در این حوزه کرده‌اند، پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب فلسفه؛ همه آن چه باید بدانید

ناگفته پیداست که وقتی نخستین «چرا؟» پرسیده می‌شود، برای پاسخ گفتن به این پرسشِ فلسفی باید دست به کنکاش عمیق‌تری بزنیم و به دیگر پرسش‌های در پسِ آن نیز توجه کنیم؛ و این جریان همین‌طور ادامه می‌یابد. تأمل دربارهٔ این‌که چگونه باید زندگی کنیم، چه در انزوا و چه در جامعه، این پرسش را پیش می‌نهد که «ما چه نوع موجوداتی هستیم؟» و قلمرو دیگری که گاهی انسان‌شناسی فلسفی نامیده می‌شود راه خود را باز می‌کند: ماهیتِ زندگی بشری.

اما برای فهم ماهیتِ موجودات انسانی باید ماهیت جهانی را که در آن زندگی می‌کنیم بفهمیم، و این مسئله ما را به ساحت متافیزیک سوق می‌دهد و حتی به این پرسش هدایتمان می‌کند که آیا کسی هست که تصدیِ این جهان را بر عهده داشته باشد - و بدین قرار به فلسفهٔ دین ره می‌بریم. اما این پرسش‌ها باز هم عمیق‌تر می‌شوند. فهم‌خویش از جهان را بر چه شالوده‌ای بنا می‌کنیم؟ گل سرسبدشان علم است. اما این علم دقیقاً چیست و چگونه عمل می‌کند؟ برای فهم این موضوع به فلسفهٔ علم نیاز داریم.

اما حتی این علم نیست که در بنِ فهم ما نهفته است. برای پرداختن به علم ابتدا باید جهان را در زبان و ادراک بازنمایی کنیم. عجیب است اما این موضوع ما را به همان جایی بازمی‌گرداند که فلسفه آغاز شده بود. ما ابتدا جهان را بازنمایی می‌کنیم، سپس از آن [جهان] پرسش می‌کنیم و عاقبت بازنمایی خودمان از جهان را به پرسش می‌گیریم.