کتاب در ستایش دیگری
معرفی کتاب در ستایش دیگری
کتاب در ستایش دیگری نوشتهٔ مهرداد پارسا است. انتشارات شوند این کتاب در حوزهٔ فلسفهٔ مدرن را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی شرحی بر آثار «ژولیا کریستوا».
درباره کتاب در ستایش دیگری
مهرداد پارسا در کتاب در ستایش دیگری شرحی از آثار «ژولیا کریستوا» را ارائه داده است. نویسنده برای این شرح و بررسی عنوان «گسست نشانهای» را برگزیده است. ژولیا کریستوا در ۲۴ ژوئن ۱۹۴۱ به دنیا آمد. او فیلسوف، منتقد ادبی، روانکاو، فمینیست و رماننویسی بلغاری - فرانسوی است که از اواسط دههٔ ۱۹۶۰ در فرانسه زندگی کرده است. ژولیا کریستوا پس از انتشار نخستین کتابش با عنوان Semeiotikè در ۱۹۶۹، تأثیر بسیاری بر تحلیل انتقادی، نظریهٔ فرهنگ و فمینیسم گذاشت. کارهای او شامل کتابها و مقالههایی بسیار دربارهٔ نشانهشناسی، بینامتنیت و ابجکسیون (آلودهانگاری) در حوزههای زبانشناسی، نظریهٔ ادبی و نقد، روانکاوی، زندگینامهنویسی و خودزندگینامهنویسی، تحلیل سیاسی و فرهنگی، هنر و تاریخ هنر است. او یکی از پیشگامان ساختارگرایی، هنگام اوج این نظریه بود که آثارش جایگاه مهمی در اندیشهٔ پساساختارگرایی داشته است. کتاب «در ستایش دیگری» در پنج فصل نگاشته شده و عنوان آنها عبارت است از «دیگری و خشونت فلسفه»، «سوژهٔ سیاسی و غیریت زنانه»، «کریستوا و امر سیاسی»، «جهانوطنیِ غرابتِ درونی: «خود» و «دیگری» در افلاطون و کریستوا» و «سوژهٔ بینامتنی و مالیخولیای استعلائی».
خواندن کتاب در ستایش دیگری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفه ٔمدرن پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب در ستایش دیگری
«به نظرم کریستوا بیش از آنچه تصور میشود سرآمد زمانهٔ خود بود. متن او دربارهٔ «زمان زنان» به سال ۱۹۷۹ اغلب صریحترین متن وی دربارهٔ فمینیسم تلقی میشود؛ در این جستار او تروریستهای زنِ دههٔ هفتادِ اروپا و از آن جمله اولریکه ماینهوف و گودرون انسلین را محصول نظام سرکوبگرِ مردسالاری میداند. بنابراین، به عقیدهٔ کریستوا مشکل فمینیسم اروپایی این است که خودِ ایدهٔ مادرانگیِ آن برساختهٔ نظام مردسالاری است. گمان میکنم نوشتههای بعدی او مانند Stabat Mater و نیز زندگینامههایی که دربارهٔ هانا آرنت و ملانی کلاین نوشته است، هشیارانه میکوشند به فرمی از فمینیسم بپردازند که از دامهای استدلال تروریستی اجتناب میکند و با ایدهها و تجویزهای مردسالاری در مورد هویت زنانه همراه نمیشود. «اخلاق کژآیین» نمونهای از این گرایش است؛ این رویکرد از نوعی موضع زنانه درباب بیگانگی حکایت دارد که یکسره مولد و زاینده است: چیزی که به واسطهٔ سنت و فرهنگی زنانه شکل میگیرد. تحلیل کریستوا از «زادینگی» در بحث آرنت نیز توان مشابهی دارد. فمینیسمِ کریستوا بیشتر معطوف به مفاهیمی با دلالتهای فرهنگی و فلسفی است و میکوشد نسبت به دامهای نهفته در مسیر بازنمایی «زنانگی» هشیار باشد. او علاقهٔ چندانی به مطالعات میانرشتهای، نظریهٔ کوئیر و یا نظریهٔ پسااستعماری ندارد. گمان میکنم این بیمیلی، به تاریخ بس طولانیِ پرهیز از سیاست هویتی مربوط میشود. او در سال ۱۹۷۹ به این معضل، یعنی خطر اعتماد کردن به مفاهیمِ حاضر و آمادهٔ هویتی و یا ایدههایی دربارهٔ بازنمایی اشاره کرده بود. به نظرم بعد از همهٔ این سالها او هنوز به راهبرد واسازانهٔ خویش باور دارد و تأکید او کاملاً عامدانه است. اما بد نبود اگر اندیشههایش را در این باره روزآمد میکرد و مورد بازبینی قرار میداد. برایم جالب است که ببینم او چگونه فمینیسم خود را به مباحث امروزیِ نظریهٔ جنسیت پیوند میزند.
اشاره کردید که در تفکر کریستوا امر سیاسی به واسطهٔ حضور منفیت تحقق مییابد. او مفهوم منفیت را ذیل بُعد نشانهایِ سوژهٔ سخنگو، زبان شاعرانه و فرآیند دلالتی جای میدهد و آن را از نفیمتمایز میکند. مهم است که بدانیم موتور محرکهٔ ایدهٔ گسست چگونه عمل میکند. کریستوا با این تمایز چگونه از برداشت هگلی و فرویدی از منفیت فاصله میگیرد؟
نظریهٔ «نفیِ» هگلی به طرق مختلف در فلسفهٔ فرانسوی به کار رفته است. همهٔ فلاسفه از سارتر گرفته تا دوبووار و لکان قرائتی از هگل به دست دادهاند. در این میان، کریستوا نیز برداشت خاص خودش را دارد. هگل مفهوم نفی را برای توضیح ایدهٔ خود-آگاهی مطرح میکند: «خود» یا «نفس» از طریق مفاهیم° ماده را نفی میکند. منفیت اما گام دوم این دیالکتیک است و زمانی اتفاق میافتد که سوژهٔ «آگاهی» از خصلت نمادین چیزها و در نتیجه از فرآیند نفی مطلع گردد. در اینجا، سوژهٔ آگاهی خود را در مقام موجودی آزاد مییابد که توانِ شکل دادن به مفاهیم را دارد. آنچه کریستوا از هگل میگیرد این است که سوژهٔ منفیت هرگز «پایان نمیگیرد» و به انتهای مسیر نمیرسد؛ این سوژه سوژهای-در-فرآیند است که همواره میکوشد بر خود تسلط یابد. اما در حالی که سوژهٔ هگلی یک سوژهٔ مفهومی است، سوژهٔ کریستوا در درجهٔ اول وجودی جسمانی دارد.»
حجم
۱۵۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱۵۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه