کتاب گزیده اشعار نیما یوشیج
معرفی کتاب گزیده اشعار نیما یوشیج
کتاب گزیده اشعار نیما یوشیج نوشتهٔ نرگس علیمردانی است. نشر وزرا این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، گزیدهای از سرودههای نیما یوشیج را به همراه چکیدهای از زندگینامه و کتابنامهٔ آثار وی در بر دارد.
درباره کتاب گزیده اشعار نیما یوشیج
کتاب گزیده اشعار نیما یوشیج ابتدا در یک نگاه و بهصورت عنوان عنوان، زندگینامهٔ نیما یوشیج را به ما یادآوری میکند. در دو بخش بعدی میتوان زندگینامه و وصیتنامهٔ این شاعر معاصر را خواند. پس از این است که با وجههٔ حرفهای این شخصیت تاریخ ایران آشنا میشویم و وی را بهعنوان آغازگر شعر نو فارسی میشناسیم.
در انتهای کتاب، تعدادی از شعرهای نیما یوشیج قرار گرفتهاند؛ اشعاری همچون «از: قصهٔ رنگپریده، خونِ سرد»، «چشمهٔ کوچک»، «در جوار سختسر»، «پرندهٔ منزوی»، و «هیئت در پشت پرده».
خواندن کتاب گزیده اشعار نیما یوشیج را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران و شعر نو پیشنهاد میکنیم.
درباره نیما یوشیج
علی اسفندیاری ۲۱ آبان ۱۲۷۶ به دنیا آمد. او که به نام «نیما یوشیج» شناخته میشود، شاعر نوپرداز و بنیانگذار شعر نو در زبان فارسی بوده است. لقب «پدر شعر نو فارسی» به او تعلق دارد.
نیما یوشیج، آگاهانه، همهٔ بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید؛ عنوان «شعر نو» را خودِ نیما بر هنر خویش نهاد. او با نگارش و انتشار مجموعهٔ «افسانه» انقلابی در فضای راکد شعر ایران به پا کرد؛ مجموعهای که آن را مانیفست شعر نوی فارسی میدانند.
همهٔ جریانهای اصلی شعر معاصر فارسی در ایران، وامدار انقلاب و تحولی است که نیما یوشیج نوآور آن بود.
بسیاری از شاعران و منتقدان معاصر، نیما را همپایهٔ شاعران مکتب سمبولیسم جهان میدانند؛ زیرا در اشعار او نماد، بهعنوان شگردی هنری، به کار گرفته شده است.
نیما همچنین اشعاری به زبان مازندرانی دارد که با نام «روجا» چاپ شده است.
نیما یوشیج ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت.
بخشهایی از کتاب گزیده اشعار نیما یوشیج
«آنچه مشخص است نیما به جریانهای انقلابی چپ گرا که مخالف رژیم رضاشاه و پسر او بودند گرایش داشت و با برخی از سران حزب توده از جمله تقی ارانی، احسان طبری و برخی از عناصر روشنفکر که بعدها از حزب توده جدا شدند از جمله جلال آل احمد و انور خامهای مراودات حسنه داشته است. اصولاً گرایشهای انقلابی ضد استبداد در آن دوره ارزش به حساب میآمد و خوب یا بد جریانهای انقلابی این دوره از سوی چپها نمایندگی میشد.
گروههای سیاسی رقیب و همچنین حاکمیت سعی داشتند نیما را به گرایش سیاسی خود منسوب کنند. در این میان حزب توده با توجه به این روابط سعی داشت نیما را به نفع خود مصادره و از شهرت او در جهت منافع خود استفاده کند. نیما اما بارها این موضوع را رد نمود.
" من بزرگ تر و منزه تر از آنم که تودهای باشم، یعنی یک فرد متفکر محال است که تحت عنوان فلان جوانک که دلال و کارچاق کن دشمن شمالی ماست برود و فکرش را محدود به فکر او کند، این تهمتها دارد مرا میکشد، من دارم دق میکنم از دست مردم. "
" من بزرگ تر و منزه تر از آنم که تودهای باشم، یعنی یک فرد متفکر محال است که تحت عنوان فلان جوانک که دلال و کارچاق کن دشمن شمالی ماست برود و فکرش را محدود به فکر او کند، این تهمتها دارد مرا میکشد، من دارم دق میکنم از دست مردم. "
" دلیل عقب ماندگی در زندگی پیشوایان حزب توده اند، میگویند کافر همه را به کیش خود پندارد، احمق ها، خیال میکنند من تودهای هستم. "
برخی دیگر نیما را دارای گرایش به حاکمیت وقت یعنی رژیم پهلوی دانسته و بر این عقیدهاند که سیروس طاهباز مسئول جمع آوری آثار وی سعی داشته است اشعار او را موافق رژیم نشان دهد. گاهی نیز نیما متهم به نقد و نفی دین و مذهب شده است. گرچه ابیاتی از این شاعر در مدح حضرت علی (ع) امام اول شیعیان وجود دارد. نیما مرام مادی گری و رد ماوراء الطبیعه و فاصله گرفتن از مذهب جریان چپ داخلی و کمونیسم را یک نقطه ضعف قلمداد میکند.
" من کمونیست نیستم، میدانم که بعضی از افکار من به آنها نزدیک میشود، اما میدانم که آنها بسیار زیاد نقطههای ضعف دارند و عمده مادیت غلیظ آن هاست. خود منطق ماتریالیسم دیالکتیک هم با این مادیت غلیظ جور درنمی آید. دنیا حسابهایی دارد و علوم پیشرفتهایی و پا به پای علوم، فلسفه یعنی عقل حاصل شده از علوم هم پیشرفتهایی دارد. "
" من کمونیست نیستم، میدانم که بعضی از افکار من به آنها نزدیک میشود، اما میدانم که آنها بسیار زیاد نقطههای ضعف دارند و عمده مادیت غلیظ آن هاست. خود منطق ماتریالیسم دیالکتیک هم با این مادیت غلیظ جور درنمی آید. دنیا حسابهایی دارد و علوم پیشرفتهایی و پا به پای علوم، فلسفه یعنی عقل حاصل شده از علوم هم پیشرفتهایی دارد. "
نیما بیتوجهی خود به جریان چپ آن دوران که از مارکسیسم شوروی پیروی میکرد را در جایی دیگر یادآور میشود. او رهبر شوروی که در واقع رهبر جریانهای چپ انقلابی جهان معرفی و تبلیغ میشد را فاقد ویژگیهای لازم برای زنده ماندن افکار و اعمالش میداند و قیاس او با پیشوایان دینی را نادرست میداند.
" از من میپرسند استالین انسان کبیر است یا حضرت علی (ع). هزار و چند سال گذشته است که بشریت به حضرت علی (ع) افتخار میکند. از استالین چند سال گذشته است، احمقها نمیدانند تاریخ هم مثل انسان جوانی و پیری دارد، بگذار صد سال از استالین بگذرد و یا " وقتی هزار سال از کسی خوب گفته شد، هرگز آن آدم در یک سال و یک ساعت از بین نمیرود. علی (ع) انسان کبیر است بعد از هزار سال، باید دید آن انسانی که کبیر اسم گرفته است (استالین) بعد از دویست سال چه خواهد شد. "
دکتر انور خامهای که خود در دورهای عضو حزب توده بود و بعدها از آن خارج شد. گرایش نیما به احزاب سیاسی را مردود میداند:
" میخواهم دربارهی اندیشهی سیاسی نیما صحبت کنم. تا جایی که به یاد دارم در این ملاقاتها نیز هیچ وقت یک بحث اصولی دربارهی عقیدهی سیاسی و اجتماعی نیما یا نظر او دربارهی سوسیالیسم و مارکسیسم به میان نیامد. فقط او نسبت به مبارزهی حزب علیه ارتجاع و جنگ شوروی علیه آلمان و پیروزی این دولت تمایل نشان میداد و ما را تشویق میکرد. ولی نه من هیچ گاه از او تقاضا کردم که به حزب بپیوندد و نه او هیچ وقت چنین تمایلی نشان داد.
نیما بیشک با عقاید چپ گرا، با سوسیالیسم و مارکسیسم آشنا بود، گرچه هیچ تمایلی به صحبت در بارهی آنها نشان نمیداد. من از هیچ کس نشنیدهام که بگوید او در هیچ زمانی عضو یا وابسته به چنین سازمانهایی بوده است. خصلتاً نیز از زمانی که من با او آشنا شدم، آمادگی چنین فعالیتهایی را نداشت. آدمی بود گوشه گیر و از جنجال وهای و هوی پرهیز داشت. با این حال، هم با این عقاید آشنایی داشت و هم نسبت به آنها نوعی گرایش. برادرش لادبن از رهبران فعال حزب کمونیست ایران بود و در زمان رضاشاه به شوروی پناهنده شد و ضمن تصفیههای استالینی اعدام شد. خود نیما هم گاهی به طور تلویحی و خیلی به ندرت به صورت آشکار نسبت به این عقاید اظهار تمایل میکرد. "
از تمام شواهد چنین برمی آید که گرچه نیما دیدگاه سیاسی برابری خواهانه و چپ گرایانه داشت اما ریشه اصلی این دیدگاه او روحیه همدردی او با مردمی بود که غالباً در فقر و تنگدستی میزیستند و او در غالب شعرهایش رنج بیحد آنان را تصویر کرده بود. روحیه آزادیخواهی نیما با مشی گروههای سیاسی انقلابی (غالباً چپ گرا) هماهنگ بود اما او مردی سیاسی و اهل بند و بست سیاست بازان نبود. میخواست کاری بکند اما بضاعتش جز نقد صریح از وضع موجود در اشعارش نبود و در ضمن با تشکیل محافل روشنفکری آن روز پرچمی برافراشت و جوانانی را زیر آن پرچم گرد آورد که سالها بعد ادبیات مقاومت ضد استبداد را شکل دادند.
شواهد نشان میدهد نیما در سال ۱۳۰۴ هنگامی که تنها ۲۸ سال داشت تحت فشار دوستان روشنفکر خود قرار میگیرد تا از الغاء سلطنت قاجار و برآمدن حکومت رضا میرپنج که اکنون قصد سلطنت داشت حمایت کند اما او با تیزبینی زیر بار این مسئله نمیرود. نیما در یادداشتی در مورد قضیه تبدیل سلطنت قاجار به پهلوی مینویسد:
" مجلس موسسان به اصطلاح شیطان میخواهد آتیهی مملکت، یعنی سرنوشت یک مشت بچههای یتیم و مادرهای فقیر را معین کند. جوان ها، اغلب آنهایی که چند جلد از کتب ادبیات غربی را ترجمه کردهاند و بر این جهت مشهور به نویسندگان هستند، در این مجلس شرکت دارند. میخواهند آنها را برای این مجلس انتخاب کنند. به من هم تکلیف کرده اند، ولی من تاکنون نه پا به مجلس؟ آنها گذاشتهام نه بازی قرعه و انتخاب وکلا را شناخته ام. من از این بازیها چیزی نمیفهمم. یک نفر را روی کار کشیده اند. یک استبداد خطرناک مملکت را تغییر خواهد داد.
جوان باهنر گمنام، بمیر یا ساکت باش تا تو را معدوم نکنند و تو بتوانی روزی که نطفههای پاک پیدا شدند به آنها اتحاد را تبلیغ کنی. این است که متفکرین و مخالفین شناخته شوند و آنها را در موقع جلسه، نیست کنند؛ ولی بالاخره شیطان مغلوب میشود".»
حجم
۲۳۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۶ صفحه
حجم
۲۳۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۶ صفحه
نظرات کاربران
در دیاری که در ان نیست کسی یار کسی کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی
کتاب شصت و ششم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی کتاب خوبی است ولی حذفیات زیاد داره متاسفانه. ولی با این وجود ، خواندن اشعار نیما لذت بخش هستش. ۱۲ بریده از کتاب به اشتراک گذاشتم برای دوستان.
کوچیکتر که بودم، یه کتاب شعر نیما بین کتابا و مجله های مامانم پیدا کرده بودم و همینجوری شروع کردم به خوندن اون شعرها. تو همون عالم بچگی عاشق شعراش شدم. به قدری فوق العاده بودن که هر چقدر میخوندم
میگفت : مرغ آمین درد آلودیست کاواره بمانده ، رفته تا آن سوی این بیداد خانه باز گشته ، رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب دانه ، نوبت روز گشایش را در پی چاره بمانده ، میشناسد آن نهان