بریدههایی از کتاب گزیده اشعار نیما یوشیج
۴٫۴
(۷)
من ندانم با که گویم شرح درد:
قصهی رنگ پریده، خون سرد؟
هر که با من همره و پیمانه شد،
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد.
قصهام عشاق را دلخون کند،
عاقبت، خواننده را مجنون کند...
آتشِ عشق است و گیرد در کسی
کاو زِ سوز عشق، میسوزد بسی.
سیّد جواد
بگذرد ایام عشق و اشتیاق.
سوز خاطر، سوز جان، درد فراق،
سیّد جواد
آفت جان من آخر عشق شد!
علت سوزش سراسر عشق شد!
هر چه کرد این عشق آتشپاره کرد.
عشق را بازیچه نتوان فرض کرد.
سیّد جواد
نیما یوشیج که در خردسالی علی نوری خوانده میشد، در ۱۵ جمادی الثانی ۱۳۱۵ قمری برابر با ۱۱ نوامبر ۱۸۹۷ میلادی مطابق با ۲۱ آبان ۱۲۷۶ شمسی (تا سال ۱۳۸۸ شمسی حدود ۱۱۲ سال پیش) در دهکدهی یوش مازندران به دنیا آمد.
دختر دریا
بس که دیدم جور از یارانِ خود،
وز سراسر مردم دورانِ خود؛
من شدم: رنگ پریده، خون سرد.
پس نشاید دوستی با خلق کرد.
محمد حسین
شهر باشد منبع بس مفسده،
بس بدی، بس فتنه ها، بس بیهده!
تا که این وضع است در پایندگی،
نیست هرگز شهر جای زندگی.
محمد حسین
من دلم سخت گرفته است از این
میهمانخانهی مهمان کش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته انداخته است:
چند تن خواب آلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار.
mortaz
بر سر قایقش
بر سر قایقش اندیشه کنان قایق بان
دائماً میزند از رنجِ سفر بر سرِ دریا فریاد:
" اگرم کشمکش موج سوی ساحل راهی میداد. "
*
سخت طوفان زده روی دریاست
ناشکیباست به دل قایق بان
شب پر از حادثه. دهشت افزاست.
*
بر سر ساحل هم لیکن اندیشه کنان قایق بان
ناشکیباتر بر میشود از او فریاد:
" کاش بازم ره بر خطّهی دریای گران میافتاد! "
۱۳۳۵
elinow
خیالات بچگان خیالات مقدسی است. شقاوت و خطاکاری در باطن آنها راه ندارد.
کاربر حسن ملائی شاعر
چیزی که مرا رام میکرد و از خیلی کارها که آدم را به خطر میاندازد، باز میداشت این بود که طبیعت من کاملاً شاعر شده بود و خوشی من این بود که شکیبا باشم تا این که تابستان شود و من باز به یوش و جنگلهای ییلاقی کلارزمی و اَلیو بروم
کاربر حسن ملائی شاعر
عشق کز اوّل مرا در حکم بود،
آنچه میگفتم بکن، آن مینمود،
من ندانستم چه شد کان روزگار
اندک اندک بُرد از من اختیار.
Amineh
حجم
۲۳۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۶ صفحه
حجم
۲۳۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۶ صفحه
قیمت:
۲۶,۰۰۰
تومان