دانلود و خرید کتاب کشفم کن ۲ طاهره مافی ترجمه شبنم سعادت
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب کشفم کن ۲ اثر طاهره مافی

کتاب کشفم کن ۲

معرفی کتاب کشفم کن ۲

کتاب کشفم کن ۲ نوشته طاهره مافی است که با ترجمه شبنم سعادت منتشر شده است است. کتاب کشفم کن ۲ جلد دوم کتاب خردم کن است که انتشارات پریان منتشر کرده. 

درباره کتاب کشفم کن ۲

در کتاب قبلی داستان از جایی شروع می‌شود که که جولیت نزدیک به یک سال که زندان به سر می‌برد، زیرا همه معتقدند او با توانایی عجیبش یک هیولا است اما ورود یک هم‌سلولی جدید تمام زندگی او را تغییر می‌دهد. در این کتاب شاهد تلاش‌های بعدی جولیت هستیم. او نمی‌خواهد اسلحه باشد و برای زندگی‌اش تصمیم دیگری دارد.

او می‌خواهد انرژی‌اش را مهار کند و بتواند قدرت‌هایش را کنترل کند. او در حال تمرین است چون می‌خواهد روبه‌روی وارنر بایستد و او را از قدرت به زیر بکشد. زیرا وارنر باعث آسیب به افراد زیادی شده است. جولیت در این کتاب قرار است صاحب قدرتش شود و آن را کنترل کند. 

خواندن کتاب کشفم کن ۲ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام نوجوانان علاقه‌مند به داستان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب کشفم کن ۲

تقهٔ تندی به در و در چارتاق باز می‌شود.

«ا، خانم فرارز . نمی‌دونم امیدواری با یه گوشه نشستن به چی برسی.» خندهٔ راحت و بی‌تکلفِ کَسل قبل از خودش رقصان توی اتاق می‌چرخد.

نفس کوتاهی می‌کشم و سعی می‌کنم خودم را وادار کنم به کَسل نگاه کنم اما نمی‌توانم. درعوض، زیرلب عذرخواهی می‌کنم و به صدای رقت‌انگیز کلماتم توی این اتاق بزرگ گوش می‌دهم. انگشت‌های لرزانم را حس می‌کنم که روی کفپوش‌های تشکیِ ضخیمی که کف اتاق پهن شده‌اند مشت می‌شوند و به این فکر می‌کنم در مدتی که این‌جا بوده‌ام هیچ دستاوردی نداشته‌ام. خفت‌بار است، خیلی خفت‌بار است یکی از معدود آدم‌هایی را که تابه‌حال با من مهربان بوده ناامید کنم. 

کسل صاف مقابلم می‌ایستد، صبر می‌کند تا وقتی بالاخره سرم را بلند می‌کنم. می‌گوید: «نیازی به عذرخواهی نیست.» چشم‌های قهوه‌ای شفاف و نافذش و لبخند صمیمانه‌اش سبب می‌شود راحت فراموش کنی رهبر نقطهٔ امگاست. رهبر کل این جنبش زیرزمینی که وقف مبارزه با سازمان احیا شده است. صدایش زیادی ملایم، زیادی مهربان است، و این از همه بدتر است. گاهی آرزو می‌کنم کاش سرم داد می‌زد. ادامه می‌دهد: «اما باید یاد بگیری چطوری انرژیت رو مهار کنی، خانم فرارز.»

یک مکث.

یک قدم.

دست‌هایش را روی تَلِ آجرهایی که انتظار می‌رفت خراب کرده باشم می‌گذارد. وانمود می‌کند متوجه حلقه‌های قرمز دور چشم‌هایم یا لوله‌های فلزی‌ای که توی اتاق پرت کرده‌ام نشده است. نگاه خیره‌اش از لکه‌های خون‌آلود روی الوارهایی که گوشه‌ای گذاشته شده بود محتاطانه پرهیز می‌کند؛ سوالش از من این نیست که چرا مشت‌هایم را این‌طور گره کرده‌ام و آیا دوباره به خودم صدمه زده‌ام. سرش را به سمتم می‌گیرد اما مستقیم به نقطه‌ای پشت سرم خیره شده است و وقتی صحبت می‌کند صدایش ملایم است. می‌گوید: «می‌دونم برات سخته. اما باید یاد بگیری. مجبوری. زندگیت بهش وابسته‌ست.»

آب دهانم را چنان به‌سختی قورت می‌دهم که صدایش در مغاک میانمان طنین می‌اندازد. سر تکان می‌دهم، به دیوار تکیه می‌دهم، و پذیرای سرما و درد آجرهایی می‌شوم که توی تیرهٔ پشتم فرو می‌رود. زانوهایم را توی سینه‌ام جمع می‌کنم و پاهایم توی تشک کفپوش محافظ فرو می‌رود. کم مانده اشک‌هایم سرازیر شود و می‌ترسم جیغ بزنم. سرانجام به او می‌گویم: «نمی‌دونم چطوری. هیچ‌کدوم این‌ها رو نمی‌دونم. حتی نمی‌دونم ازم انتظار می‌ره چکار کنم.» به سقف چشم می‌دوزم و پلک می‌زنم پلک می‌زنم پلک می‌زنم. حس می‌کنم برق اشک چشم‌هایم را تر کرده است. «نمی‌دونم چطوری کاری کنم که اتفاق بیفته.»

کَسِل بدون دلسردی می‌گوید: «پس باید فکر کنی.» لوله‌ای فلزی را که به گوشه‌ای پرت‌شده برمی‌دارد. آن را توی دستش سبک‌سنگین می‌کند. «باید ارتباط بین اتفاق‌هایی رو که افتاده پیدا کنی. وقتی توی اتاق شکنجهٔ وارنر دیوار بتنی رو خراب کردی ــ وقتی با مشت کوبیدی توی درِ فولادی تا آقای کنت ۴ رو نجات بدی‌ــ چه اتفاقی افتاد؟ چرا توی اون دو مورد تونستی چنین واکنش خارق‌العاده‌ای نشون بدی؟» کمی دورتر از من می‌نشیند. لوله را به طرفم هل می‌دهد. «من می‌خوام توانایی‌هات رو تجزیه تحلیل کنی، خانم فرارز. باید تمرکز کنی.»

نظرات کاربران

فاطمه.م
۱۴۰۰/۰۸/۲۶

جلد دوم مجموعه فانتزی آخرالزمانی، جولیت دختر نوجوان حالا در امنیت پناهگاه و در کنار افرادی شبیه خودش است، تلاش می کند قدرت مرگبارش را مهار کند و در عین حال بین عشق به آدام و وارنر گیر افتاده است

- بیشتر
Oqlidos
۱۴۰۱/۱۱/۲۵

من تقریبا هر کتاب که از خانم مافی نوشته شده و ترجمه شده رو خوندم. همه فوق العاده عالی و بی نظیر هستند. مدتها بود کتابی در این سبک از نویسنده چنین توانا نخونده بودم. در خود کتاب و باقی

- بیشتر
نسی
۱۴۰۱/۰۵/۲۱

بسیار کتاب زیبایی بود واقعا لذت بردم .قسمت های بعدی کتاب رو کی منتشر میکنید؟!

h
۱۴۰۱/۰۸/۱۰

در دنیای کتاب های هیجانی تخیلی که گَرد آخرالزمانی هم بر این دنیا پاشیده شده ، رقبای بسیار قَدری برای این کتاب وجود دارد . همانطور که اگر کسی طرفدار پروپاقرص این سبک از کتاب باشد قطعا تشابهات زیادی بین

- بیشتر
niya82
۱۴۰۲/۰۱/۱۷

خب من این مجموعه رو یه تنه خوندم‌. برخلاف تصورم کاراکتر اصلی داستان رو دوست داشتم میتونستم درک کنم ضعفشو‌. و این که به زمان نیاز داره توی این جلد کاراکترایی که اخر جلد یک میبینیم حضور بیشتری دارن داستان هرچی جلوتر میره

- بیشتر
Amir Panjehshahi
۱۴۰۰/۱۰/۲۴

متن روان ، جملات عاشقانه ، بیان احساسات درونی و همینطور پرداختن به کوچکترین جزئیات این اثر رو فوق‌العاده جذاب و خواندنی کرده است.

godfather
۱۴۰۰/۱۰/۱۳

بقیه کتاب هاش رو هم میزارید؟خانم سعادت اون یکی ها رو هم ترجمه کردن ؟

دیانا
۱۴۰۲/۰۷/۲۶

کتاب خوبیه میتونست کمتر کشدار باشه اما مدام میخوای بدونی ادامش چی میشه و خستت نمیکنه مهمترین ویژگی این کتاب که هرگز فراموش نمیکنم قدرت عجیب نویسنده در تفهیم کشش ناخواسته بین جولیت و ارونه معمولا از این جور مثلث

- بیشتر
Mina S20
۱۴۰۲/۰۷/۱۲

قشنگه ولی خیلی دیر ترجمه میشه کاش بقیه جلداشم زودتر ترجمه بشه .

آیناز ر
۱۴۰۱/۱۱/۰۳

خوب بود

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۲۰)
تنهایی پدیده غریبی است. از وجودت بالا می‌خزد، آرام و ساکت، توی تاریکی کنارت می‌نشیند، همان‌طور که داری می‌خوابی موهایت را نوازش می‌کند. خودش را دور استخوان‌هایت می‌پیچد، چنان محکم می‌فشارد که تقریباً نفست بند می‌آید، نمی‌توانی صدای ضربانی را بشنوی که توی خونت می‌خروشد از پوستت بالا می‌دود و لب‌هایش موهای نرم پشت گردنت را لمس می‌کند. دروغ‌ها را توی قلبت باقی می‌گذارد، شب‌ها کنارت دراز می‌کشد، روشنایی را زالووار از هر کنج و گوشه‌ای می‌مکد. همدمی همیشگی است، وقتی تقلا می‌کنی سرپا شوی دستت را می‌چسبد و می‌کشدت پایین.
M.L
وجدانم علیه خودش اعلان جنگ داده.
الری
جهنم خالی است و همهٔ شیاطین این‌جا هستند
Mina S20
می‌گویند بکش. بکش چون به ما اعتماد داری. بکش چون داری برای گروه برحق مبارزه می‌کنی. بکش چون آن‌ها بدند و ما خوبیم. بکش چون ما می‌گوییم. چون بعضی آدم‌ها آن‌قدر احمق‌اند که واقعاً فکر می‌کنند مرز خیر و شر را خط‌های نئونی پهن از هم جدا می‌کند. فکر می‌کنند راحت می‌شود چنین تمایزی قائل شد و شب با وجدان راحت خوابید. چون اشکالی ندارد. اشکالی ندارد کسی را بکشی اگر فرد دیگری معتقد باشد او صلاحیت زندگی ندارد. واقعاً دلم می‌خواهد بگویم آخر مگر تو کی هستی و مگر کی هستی که تصمیم بگیری کی باید بمیرد. مگر کی هستی که تصمیم بگیری کی کشته شود. کی هستی که به من بگویی کدام پدر را از بین ببرم و کدام بچه را یتیم کنم و کدام مادر بی‌پسر شود، کدام برادر بی‌خواهر شود، کدام مادربزرگ باقی عمرش هرروز صبح زود گریه کند چون نوه‌اش قبل از او رفته زیر خاک.
verka
واقعاً ممنون می‌شم اگر خیر سرت بزرگ بشی و از این رفتار که انگار دنیا فقط روی تنها دستمال توالتی که تو داشتی تِر زده دست برداری.
83 FATEMEH❤️
«یه مشت حرف همیشه کلمه درست نمی‌کنه، عزیزم.»
Mina S20
تنهایی پدیده غریبی است. از وجودت بالا می‌خزد، آرام و ساکت، توی تاریکی کنارت می‌نشیند، همان‌طور که داری می‌خوابی موهایت را نوازش می‌کند. خودش را دور استخوان‌هایت می‌پیچد، چنان محکم می‌فشارد که تقریباً نفست بند می‌آید، نمی‌توانی صدای ضربانی را بشنوی که توی خونت می‌خروشد از پوستت بالا می‌دود و لب‌هایش موهای نرم پشت گردنت را لمس می‌کند. دروغ‌ها را توی قلبت باقی می‌گذارد، شب‌ها کنارت دراز می‌کشد، روشنایی را زالووار از هر کنج و گوشه‌ای می‌مکد.
83 FATEMEH❤️
تنهایی دوستی قدیمی است که توی آینه کنارت می‌ایستد، صاف توی چشمت نگاه می‌کند، تردید می‌کند که بتوانی بدون او زندگی کنی. کلمه‌ای نمی‌یابی تا با خودت بجنگی، تا با کلماتی بجنگی که جیغ می‌کشند تو کافی نیستی هیچ‌وقت کافی نیستی اصلا و ابدا کافی نیستی. تنهایی همدمی تلخ و منفور است. گاهی دست از سرت برنمی‌دارد.
M.L
انگار زمان از آن چیزهایی است که بتوانی تمام کنی، انگار در بدو تولد کاسه‌کاسه می‌ریزند و می‌دهند دستمان و اگر درست قبل از پریدن توی آب زیادی یا تندتند خورده باشیم پس زمانمان از دست رفته، هدر رفته، بلعیده شده، و سپری شده. اما زمان فراتر از درکِ محدودِ ماست. بی‌پایان است، مستقل از ما وجود دارد؛ نمی‌توانیم تمامش کنیم یا از دستمان در برود یا راهی پیدا کنیم تا دو دستی بچسبیمش. زمان ادامه دارد حتی وقتی ما ادامه نداشته باشیم.
mah_s
تنهایی دوستی قدیمی است که توی آینه کنارت می‌ایستد، صاف توی چشمت نگاه می‌کند، تردید می‌کند که بتوانی بدون او زندگی کنی. کلمه‌ای نمی‌یابی تا با خودت بجنگی، تا با کلماتی بجنگی که جیغ می‌کشند تو کافی نیستی هیچ‌وقت کافی نیستی اصلا و ابدا کافی نیستی.
الری

حجم

۳۵۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۸ صفحه

حجم

۳۵۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۸ صفحه

قیمت:
۸۴,۰۰۰
تومان