کتاب مجنون تر از فرهاد (جلد اول)
معرفی کتاب مجنون تر از فرهاد (جلد اول)
«مجنون تر از فرهاد» رمانی است نوشتهٔ معصومه بهارلویی که در دو جلد توسط انتشارات ذهن آویز چاپ شده است. این داستان بلند هزار و پانصد صفحه ای دربارهٔ زندگی دختر باهوشی است به نام پری، که گذشته ای آن چنان سخت داشته که حتی یادآوری آن دوران نیز بیمارش میکند اما او با حافظهٔ عجیبی که دارد محکوم به این یادآوریهاست. در ادامهٔ رمان مجنون تر از فرهاد میبینیم که سرگذشت پری به سمت دیگری میرود و با وجود درد و رنجهای بسیار، روزی به مردی علاقهمند میشود و زندگیاش شکل متفاوتی به خود میگیرد.
درباره کتاب مجنون تر از فرهاد (جلد اول)
پری دختر باهوشی است که در یک خانواده پر جمعیت زندگی می کند. دختری که پس از مرگ پدر و مادرش سختی ها و رنج های بسیاری را متحمل شده که هم چنان تاثیر مخرب خود را در او حفظ کرده است. پدر پری زمانی که او دختربچه ای پنج ساله بود، زن و فرزندانش را ترک کرد و پی عشق دیگری رفت. به رغم ثروت سرشار پدر، فرزندان او در تنگدستی و رنج ناشی از فقر روزگار می گذرانند اما این تنها سختی زندگی پری نیست. مرگ پدر فرا می رسد و این بار نوبت مادر است که ضربه ای دو چندان سهمگین تر به آن ها وارد کند.
پری دختری است باهوش که اگر رنج زندگانی نبود، چه بسا توانمندتر هم می شد. او حین تحصیل، در شرکت برادرش در سمت منشی مشغول به کار می شود اما آنجا با شخصی به اسم محراب آشنا می شود. مردی خشک با شخصیت سرد که مدام بین او و پری درگیری پیش می آید. ولی چه کسی می داند که سرنوشت چه چیزی برایش در نظر گرفته؟ آیا سرنوشت پری با علاقه اش به محراب تحت تاثیر قرار می گیرد؟ "معصومه بهارلویی" در "مجنون تر از فرهاد" این مساله را آشکار می کند.
کتاب مجنون تر از فرهاد (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به خواندن رمانهای عاشقانه علاقهمند هستید، از خواندن این کتاب لذت خواهید برد.
بخشی از کتاب مجنون تر از فرهاد (جلد اول)
امین نگاه مرددش را به رعنا دوخت. رعنا با نگاهش به او قوت قلب داد. بهسوی پذیرایی قدم برداشت و وقتی به من رسید دستکشی از جیب در آورد و به سمتم پرت کرد. با لبخند آن را در هوا قاپیدم. به در کوبید و آن را باز کرد. اکبر کنار پنجره رو به حیاط ایستاده بود. همه چشمها به آن دو خیره شده بودند. امین گفت: خان داداش اینجا هنوز جایی برای من هم هست؟
اکبر برگشت و نگاهش را بر او انداخت و گفت: تا هر وقت بخوای.
امین به سینهاش اشاره کرد و گفت: اینجا چی؟
اکبر قدمی به طرفش برداشت و گفت: حتی اگه نخوای.
و او را در آغوش کشید. اشک در چشمان جمع میدرخشید. اکبر سر بلند کرد و به من اشاره کرد که به سویش بروم. احمد به رویم لبخند زد. به سمت اکبر رفتم دست دیگرش را دور شانهام حلقه کرد و همزمان هردوی ما را در آغوش کشید و بر سرمان بوسه زد. این همان اکبر است همان اکبری که اولینبار در آن روز سیاه دیدم، من به عطوفت او عادت داشتم نه به خشمش.
حجم
۷۷۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۷۲ صفحه
حجم
۷۷۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۷۲ صفحه
نظرات کاربران
سلام. اول این کتاب سلیقه ای هست کاملا سلیقه ای یعنی یه کی عاشقه و یکی دوست ندارتش من جز دسته سوم هستم که کتاب رو واسه یک یا دو بار خواندن دوست داشتم. دوم تا صفحه ۳۰۰و همین حدود اتفاق
در یک کلمه بگم که عالیییی بود...♡ کتابی عاشقانه هست و سرشار از داستان که اصلا خواننده رو خسته نمی کنه و داستان طوری هست که دوست داری چندین و چند بار دیگه کتاب رو بخونی یک عالمه شعر جذاب و دلیل برای
چقدر خوبه که این کتاب در طاقچه موجود شده
نوشته های خانم بهارلویی خیلی سلیقه ای هستند اما اگر به دنبال رمانی پر از شخصیت و پر از اتفاقات میگردید که خیلی ام تخیلی و رویایی نباشه و چند ساعت شما رو از اطرافتون بی خبر میکنه، این کتاب براتون
بسیار عالیه این کتاب، بهترین اثر خانم بهارلویی، خیلی قشنگه، متن روان و داستانی که شما رو می کشونه جوری که نمی تونی کتابو زمین بزاری
قشنگ بود.دوسش داشتم.
خیلی عالی و روان بود توصیه میکنم بخوانید
بیش از اندازه اضافه گویی داشت میشد هر دو جلد رو تو یک کتاب جمعش کرد، با توجه به اینکه بالای ٢٠٠ رمان ایرانی و خارجی خوندم این رمان رو به کسانی که زیادی اهل رمان خوانی هستند توصیه نمیکنم
خیلی قشنگ بود
۷۰۰ صفحه اول جلد یک واقعا کشدار هستش، من چندبار گذاشتم کنار خوندن و دوباره ادامه دادم، در واقع هیچ عاشقانه ای نیست تو اون ۷۰۰ صفحه. بعدش داستان ریتمش خیلی جذابتر میشه