کتاب نظریههای هنر (جلد اول)
معرفی کتاب نظریههای هنر (جلد اول)
نظریههای هنر از افلاطون تا وینکلمان (جلد اول) اثری از موشه باراش است که با ترجمه محمدرضا ابوالقاسمی در نشر چشمه به چاپ رسیده است.
درباره کتاب نظریههای هنر از افلاطون تا وینکلمان (جلد اول)
نظریهٔ هنر عرصهای است گسترده و بیحد و مرز. هر آنچه دربارهٔ هنر و آثار هنری اندیشیده و نوشته و گفته میشود ذیل نظریهٔ هنر میگنجد. مباحثی مانند روانشناسی هنر، جامعهشناسی هنر، نشانهشناسی هنر و مانند آن جملگی نظریههایی معطوف به هنرند، ولو درآمیخته با سایر شاخههای معارف بشری.
اما تکلیف آثار و آفرینش هنری در این میان چه میشود؟ اینجاست که نظریهٔ هنر را می توان بع خدمت گرفت. چه بسیارند متونی از قلم هنرمندان و نویسندگانی که، از یونان باستان تا روزگار حاضر، روالها و رویّههای کار با مواد و مصالح هنری را شرح میدهند و استفاده از ابزارها و فنون هنری را به هنرجویان و هنرمندان میآموزند. همچنین بسیارند متونی که برای مخاطبان هنر نوشته شدهاند و نه از باب مسائل فلسفی، بلکه از دیدگاه تاریخی و تفسیری آثار هنری را معرفی و معنی کردهاند.
ایندست نوشتهها را میتوان نظریهٔ هنر به معنای اخص دانست. باراش با کندوکاو در چنین متونی کوشیده است نشان دهد که هنرمندان در دورانهای گوناگون چگونه به کار خود مینگریستند و مخاطبان و منتقدان چگونه آثار هنرهای بصری را تحسین و تمجید میکردند. در روایت تاریخی باراش میبینیم که گرچه هنر همواره قدر دیده و بر صدر نشسته، هنرمند برای رسیدن به شأنی شریف و شایسته راهی دراز پیموده است.
تسلط بیبدیل باراش بر منابع و مراجع مکتوب نظریهٔ هنر در فرهنگها و سرزمینهای گوناگونْ این کتاب را به راهنمایی خواندنی برای هنرپژوهان مبدل کرده است. شرح خواندنی نویسنده از تحولات رنسانس، این نقطهٔ عطف تاریخ تمدن بشر، نشان میدهد که در هر مرحله از این رویدادِ بزرگْ نظریهٔ هنر چگونه همپای هنرمندان پیش رفته و دستاوردهای جدیدی به بار آورده است. نویسنده، با بررسی مساعی فکری اندیشمندان اومانیست، نقش آنان را در زایش دوبارهٔ فرهنگ اروپایی از دل میراث یونانی و رومی روایت میکند و با شرح تلاشهای هنرمندان اندیشهورزی مانند لئوناردو داوینچی نشان میدهد که هنر و علم چگونه در رنسانس یکپارچه شدند و کارگاههای هنری را به آزمایشگاههای علمی مبدل کردند.
خواندن کتاب نظریههای هنر؛ از افلاطون تا وینکلمان (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دانشجویان و پژوهشگران رشته پژوهش و تاریخ هنر و علاقهمندان به این حوزه مخاطبان این این کتاباند.
بخشی از کتاب نظریههای هنر؛ از افلاطون تا وینکلمان (جلد اول)
دوران موسوم به رنسانس برای مورخان مدرن «مسئله»، و منشأ اختلافنظرهای ریشهای و مکرر است. رنسانس را به انحای مختلف و فراوان تبیین کردهاند و حجم کتابها و مقالاتی که صرفاً به تاریخ این تفاسیر میپردازند در حد یک کتابخانهٔ کوچک است. آیا دوران رنسانس وجود دارد و مشخصاً از اعصار ماقبل و مابعدش متمایز است؟ آیا این دوران صرفاً مرحلهٔ پایانی ــ یا به قول مورخی بزرگ «افول» ــ قرون وسطی است؟ آیا مراحل اولیهٔ رنسانس، یعنی قرن پانزدهم و حتی پیش از آن، با مراحل پایانی آن، یعنی واپسین دهههای قرن شانزدهم، آنقدر نقاط اشتراک دارد که بهواقع بتوانیم از یک دوران سخن بگوییم؟ مورخان اجتماعی و اقتصادی، محققان ادبیات و فلسفه، و حتی مورخان هنر تمامی دلایل ممکن لهوعلیه وجود دوران بخصوص رنسانس را مطرح کرده و کاویدهاند. دستکم از برخی جهات مسئله همچنان لاینحل باقی مانده است و محققان این نسل غالباً و همچنان نگراناند مبادا موضعی ناموجه اتخاذ کرده باشند.
اما پژوهشگر نظریهٔ هنر چنین نگرانیهایی ندارد؛ زیرا بهیقین میداند که نظریهٔ هنرهای بصری ــ به معنای دقیق و کامل این اصطلاح ــ محصول دوران رنسانس است. او همچنین میداند که نظریهٔ هنرِ قرون پانزدهم و شانزدهم مشخصاً و مؤکداً متفاوت است با ایدههایی که در قرون وسطی دربارهٔ نقاشی و مجسمهسازی رایج بود و همچنین با آنچه بعدها دربارهٔ این موضوعات مطرح شد، هر چند به میزانی کمتر، تفاوت دارد. همانطور که پژوهشگر نظریهٔ هنر از تمایز دوران رنسانس آگاه است، نسبت به وحدت درونی آن نیز اطمینان دارد. مسلماً او میداند که نظریهٔ هنرِ اوایل قرن پانزدهم از جهات متعدد متفاوت است با نظریهٔ هنر اواخر قرن شانزدهم. زیرا، همانگونه که در فصول آتی خواهیم دید، تأکیدات نظریهٔ هنر در جریان این دو قرن دگرگونیهایی را از سر گذرانده. با اینهمه، او همچنین میداند که رویکردی بنیادین از اوایل قرن پانزدهم تا انتهای قرن شانزدهم ثابت و پابرجا مانده، بدین معنا که پرسشهای مشابهی مطرح شده است و محققان طی این دو قرن دربارهٔ غایات نهایی هنر تقریباً نظر واحدی داشتهاند. بنابراین، چیزی تحت عنوان «نظریهٔ هنر رنسانس» وجود داشته است. بهعلاوه، این نظریه یکی از مؤلفههای ممتاز کل این دوران است و در تشخص بخشیدن به فرهنگ رنسانس به طور کلی سهیم است.
حتی میتوانیم دقیقتر هم سخن بگوییم. نظریهٔ هنر رنسانس رویشگاه یا سرزمینی مشخص داشت. مسلماً درست است که این نظریه به هیچ کشور خاصی محدود نبود و هنرمندان و اومانیستها در آلمان، هلند و اسپانیا مساهمتهای شایان توجهی در آن داشتند. با اینهمه، نظریهٔ هنر رنسانس پدیدهای ایتالیایی بود. صرفاً در ایتالیا بود که شرایط اجتماعی و فکری و هنری دستبهدست هم داد و برای شکلگیری مجموعهٔ نظاممندی از افکار و اندیشهها دربارهٔ هنرهای بصری بستری مناسب مهیا کرد؛ صرفاً در ایتالیا ــ یا به قول بنیانگذار فلاندری کالبدشناسی علمی آندرئاس وِسالیوس در «دایهٔ خرد» ــ بود که نقاشی و مجسمهسازی بهواقع بنیادهای نظری مستحکمی پیدا کردند.
حجم
۵۸۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۴۸ صفحه
حجم
۵۸۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۴۸ صفحه