دانلود و خرید کتاب مهابهارات ویلیام باک ترجمه فرنوش اولاد
تصویر جلد کتاب مهابهارات

کتاب مهابهارات

نویسنده:ویلیام باک
انتشارات:نشر چرخ
امتیاز:
۳.۹از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مهابهارات

کتاب مهابهارات؛ حماسه ملی و اساطیری هند بازنویسی ویلیام باک است که با ترجمه فرنوش اولاد منتشر شده است. مهابهارات همچون شاهنامهٔ فردوسی به گونه‌ای شاهنامهٔ هندیان به شمار می‌آید و تاریخ تمدن هند و سنت‌های فرهنگی هند را از آغاز بازگو می‌کند. تفاوتش با شاهنامه در آن است که مهابهارات همراه رزم‌نامهٔ همتایش، رامایانا، سرچشمه‌های مهم دینی، اسطوره‌ای، حماسی و آیینی رایج در میان مردم هند به شمار می‌روند.

درباره کتاب مهابهارات؛ حماسه ملی و اساطیری هند 

مهابهارات حماسه‌ای هندی است که اصل سنکسریت آن احتمالاً بزرگ‌ترین حماسه‌ای است که تاکنون سروده شده است. مهابهارات علاوه‌بر اثری تاریخی باید قصه‌ای اخلاقی و فلسفی نیز در نظر گرفته شود.

مهابهارات سرگذشت ستیزهٔ سلسله‌هاست که با نبردی باشکوه بین دو شاخه از یک خانوادهٔ حکم‌رانِ هندی به پایان می‌رسد. ماجرای جنگ بین کوروها و پانداواها بر سر یک سرزمین حاصل‌خیز و غنی در مُلتقای رودهای جَمنا و گَنگ نزدیک شهر دهلی، به کمک داستان‌های جَنبی پرورده شده است و زمینه‌ای اجتماعی، اخلاقی و کیهان‌شناختی را برای آن نبردِ اقلیمی فراهم می‌آورد.

ما دقیقاً نمی‌دانیم چه زمانی این نبرد اتفاق افتاده است. مهابهارات در طول یک دورهٔ حدوداً چهارصدساله، یعنی بین قرن دوم پیش از میلاد و قرن دوم میلادی، تصنیف شد و در همان زمانِ تصنیف هم، این نبرد رویدادی افسانه‌ای شمرده می‌شد که در قصه‌های عامیانه و اسناد نظامی قبایل حکم‌ران محفوظ مانده بود. گاه‌شماری هندی زمان نبرد را ۳۱۰۲ سال پیش از میلاد مسیح، یعنی آغاز عصر تیره‌روزی (کالی‌یوگا) تعیین می‌کند، اما شواهدی عینی‌تر، هر چند ناچیز و غیرمستقیم، به زمانی اشاره می‌کنند که به سال ۱۴۰۰ پیش از میلاد نزدیک‌تر است.

مهابهارات سرگذشت جنگ سلسله‌ها است، داستان جنگ دو خانواده از یک دودمان کوروها و پانداواها ــ بر سر جانشینی. گرچه هر دو از یک خاندان ریشه گرفته‌اند، کوروها خانواده‌ای باستانی و پانداواها اشرافی نوظهور بودند.

این داستان در هنگام مراسمی روایت می‌شود که جانامجایا پسر پاریکشیتا و نوهٔ ارجورا به انتقام پدرش برای کشتن تاکشاکا، شاهزادهٔ ناگا، بر پا می‌دارد. داستان با شاه کورو، پراتیپا، آغاز می‌شود، او که پیر شده است فرزندی ندارد، با همسرش سرزمینِ هاستی‌ناپورا را ترک می‌کند و به جنگل می‌رود. آن دو در جنگل صاحب پسری می‌شوند و او را سانتانو می‌نامند.

سانتانو تجلی جسمانی پادشاهی مُرده به نام مهابهیشا است، او قبل از شکل‌گیری در شکم مادرش به گَنگا، الاههٔ رود گَنگ، دل بسته است و وقتی به سن جوانی رسید با او ازدواج کرد. داستان نسل به نسل ادامه پیدا می‌کند و روایت‌ها پشت هم اتفاق می‌افتند و تاریخ اساطیری هندوستان ساخته می‌شود. 

نخستین ترجمهٔ فارسی از مهابهارات در اواخر قرن دهم هجری به کوشش نقیب‌خان، ملا عبدالقادر بدایوانی و سلطان تهانیسری در دورهٔ اکبرشاه انجام گرفت و اکبرشاه آن را رزم‌نامه خواند و دستور به نگارگری آن داد. ترجمه‌های دیگر که آن‌ها نیز قدیمی‌اند عبارت‌اند از ترجمه‌ای به نثر فارسی به قلم داراشکوه پسر شاه‌جهان و برادر اورنگ‌زیب عالم‌گیر؛ ترجمه‌ای منظوم به فارسی از حاجی ربیع انجب؛ ترجمه‌ای دیگر به فارسی به خامهٔ ملا احمد کشمیری که رویدادهای کشمیر نیز در آن آمده انجام گرفت؛ فیضی فیاضی، ملک‌الشعرای دربار اکبرشاه و برادرِ ابوالفضل علامی، بر رزم‌نامه دو باب منظوم افزود.

در اصل، هیچ ترجمهٔ جدیدی از این حماسهٔ بزرگ هندی تاکنون انجام نگرفته است. ترجمهٔ حاضر نیز خلاصهٔ مبسوط پانصدصفحه‌ای از حماسهٔ بزرگ پنج‌هزارصفحه‌ای است که ویلیام باک به انگلیسی انجام داده و در دانشگاه کالیفرنیا تاکنون بیش از پنجاه‌بار منتشر شده است.

ویلیام (بیل) باک در سالِ ۱۹۵۵ در کتاب‌خانه‌ای دولتی در شهر کارسون ایالت نوادا نسخه‌ای آراسته از سرود مقدس پروردگار بَهَگوَد گیتا ی خداوند کریشنا را کشف کرد که به قرن نوزدهم میلادی تعلق داشت. او از آن زمان به بعد شیفتهٔ این اثر شد و در ادبیات هندی غوطه‌ور گشت که این مطالعات منجر به فراهم آمدن بازنویسی حاضر از مهابهارات، یک بازنویسی از رامایانا و دست‌نوشتهٔ ناتمامی از هاریوامسا شد که اثر اخیر به دلیل مرگِ باک در سال ۱۹۷۰، در ۳۷ سالگی، ناتمام ماند. 

نویسنده می‌گوید مهابهاراتِ خود را نسبت به اصل کتاب، به‌جز در حجم، از جهاتی دیگر نیز تغییر داده‌ است. او از اصل مهابهارات داستان خوبی درآورده است. هدف او ممکن کردنِ فهمِ معنادارِ مهابهارات برای خوانندهٔ امروزین بود به صورتی که خواننده، متن را همان‌گونه که در چارچوب خاستگاه‌های خود معنا دارد، در چارچوب زندگی امروزه نیز معنادار بیابد.

خواندن کتاب مهابهارات؛ حماسه ملی و اساطیری هند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به متون کهن ادبیات جهان علاقه دارید از کتاب مهابهارات؛ حماسه ملی و اساطیری هند لذت خواهید برد.

بخشی از کتاب مهابهارات؛ حماسه ملی و اساطیری هند

سائوتی راوی، این قصه را برای دوستش سائوناکا در جنگل نائی‌میشا تعریف کرد. سائوتی، که از روی فروتنی سر به زیر داشت، بعدازظهر درحالی‌که سرگردان میان جنگل پرسه می‌زد، آمد و دید جلوِ دوستش سائوناکا آتشی برافروخته است که شب و روز برای حفاظت از خانهٔ جنگلی او می‌سوزد.

سائوناکا از او پرسید: «سائوتی چشم‌نیلوفری، از کجا چنین پرسه‌زنان می‌آیی؟»

سائوتی پاسخ داد: «از هاستی‌ناپورا، از مراسمِ قربانی مارِ پادشاهِ کورو، جانامجایا. آن‌جا بود که مهابهارات، سرودهٔ ویاسا، را شنیدم. آن‌که نخستین‌بار خدای فیل‌سر، گَنِشا، برای شاعر کتابت کرد.»

سائوناکا پرسید: «آن ماجرا از چه قرار بود؟»

سائوتی پاسخ داد: «می‌گویمت که چه رخ داده است.» 

گوش کن!

ویاسا مهابهارات را سه سال در ذهنش می‌سرود و وقتی آن را به پایان برد، گَنِشا را فراخواند تا کاتبش باشد.

پسر شیوا آمد و پرسید: «از چه رو مرا فراخوانده‌ای؟»

ویاسا پاسخ داد: «آیا تو همهٔ موانع و محظورات را از میان برنداشتی؟ تو خدای دزدان و نویسندگانی. کتاب مرا بدان‌سان که برایت می‌گویم تحریر کن!»

گَنِشا فِش‌فِش‌کنان پیکرش را چرخاند و گفت: «اُم! ولی کتاب‌های زیادی وجود دارد. آیا به‌راستی کتابِ تو کتابی نیکوست؟»

ویاسا گفت: «آری.»

گَنِشا خندید و شکم بزرگش به لرزه افتاد. گفت: «باشد! تنها بگذار تا از شرِ همهٔ این چیزها خلاصی یابَم...» او پوستهٔ صدف حلزون و نیلوفر آبی، صفحهٔ مدوّر و تبری را که در چهار دستش داشت به زمین گذاشت.

گَنِشا ادامه داد: «باشد! برایت می‌نویسم، اما اگر زمانی داستان را متوقف سازی، می‌روم و هیچ‌گاه بازنمی‌گردم.»

ویاسا گفت: «مشروط بدان که هر گاه منظورِ مرا درنیافتی، باید دست از کتابت بکشی تا زمانی که مقصود اصلی‌ام را درک کنی.»

گَنِشا گفت: «می‌پذیرم! من همان روز که پای به جهان نهادم، نخستین اشتباهم را مرتکب شدم و چنین شد که از آن زمان تاکنون در جست‌وجوی خرد هستم.»

گوش فرادار!

من درحالی‌که انسانی بالغ بودم، از یک قطرهٔ شبنم از بدن مادرم زاده شدم. ما تنها بودیم و دِوی به من گفت: «مراقبِ در باش! مگذار هیچ‌کس داخل شود، چون بر آنم تا بروم و سر و تن بشویم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
نظام هندویی رستاخیزشناسی، به‌کرات در مهابهارات تشریح شده است. به طور خلاصه، این نظام آموزهٔ چرخهٔ باززایی (سامسارا) و آموزهٔ قانون اخلاقی (دارما) است که حتی از خدایان نیرومندتر است. این قانون اخلاقی از مخلوقاتی که در برابرشان مطیع هستند حمایت و به آن‌ها عنایت می‌کند، درحالی‌که خاطیان را می‌رانَد. ابزار قانونِ اخلاقی، کارماست؛ قانون انعطاف‌ناپذیری که این زندگی و زندگی پس از مرگ را در برمی‌گیرد و از یک زندگی تا زندگی بعدی عمل می‌کند؛ برحق بودن را پاداش می‌دهد و بدی را مکافات می‌کند. در این جهان هندویی، کسانی که با قانون دارما هماهنگ هستند سرانجام به حالتی می‌رسند که تولد دوباره برای‌شان ضروری نیست
آرتمیز صیادچمنی

حجم

۹٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۲۸ صفحه

حجم

۹٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۲۸ صفحه

قیمت:
۹۶,۰۰۰
۴۸,۰۰۰
۵۰%
تومان