نظرات کاربران درباره کتاب نیمه تاریک مامان

بلایت نسل سوم خانواده ایه که بنظر میرسه مادرهای خوبی نیستند … سه نسل از مادرهایی که در شرایطی نامساعد دختر دار شدند… برای همین وقتی میفهمه از فاکس مردی که عاشقانه همدیگه رو دوست دارند دختر دار شده ترس همه ی وجودش رو میگیره … بلایت رفته رفته با بزرگ شدن وایولت دخترش حس میکنه با دختر شروری طرفه … ایا این حس بلایت درسته؟ یا اینکه مشکل از خود بلایته؟ کتاب بسیار خوش خوان و خوبیه … ماجرا در عین سادگی فراز و فرود های خوبی داره و بنظرم تریلر روانشناسی ای که ارزش خوندن داره …

برای من کشش زیادی داشت و میخواستم از زندگی و مشکلات شخصیت ‌های داستان زودتر سر در بیارم، اما مشکلش اینجا بود که حضور روانشناس و روانپزشک توی داستان خلاصه شده بود تو چندتا جمله کلیشه‌ای، جا داشت روانشناسی باشه که اینها رو واکاوی بکنه

یه کتاب جالب با موضوعی جدید. دوست داشتم کتاب رو ولی بنظرم میشد یه مقدار هم روی ویولت بیشتر تمرکز بشه.برای من یک مقدار بعضی جاهای کتاب گنگ بود ولی در کل از خوندن سرنوشت بلایت لذت بردم. بنظرم این کتاب به خوبی نشون میده که دوران کودکی چقدر مهمه و میتونه چه تاثیر عمیقی توی بزرگسالی ما داشته باشه ، مخصوصا میزان عشقی که ما در کودکی ،حتی در زمان هایی که فکر میکنیم اونقدر بچست که نمیفهمه، دریافت میکنیم.

برای من رمان ترسناکی بود! داستانِ خیلی روانی داره و بنظرم ترجمه حرف نداشت؛ روایت ها بسادگی در ذهن شکل میگرفت. نویسنده در این کتاب، دو عامل مهم وراثت و محیط بیرونی رو در شکل گیری شخصیت و رفتار افراد نشان داده اما بنظرم در نقش ژنتیک رفتاری قدری اغراق کرده من تا اواخر داستان فکر میکردم ، تصورات بلایت از صحنه ی تصادف و.. که بقیه رد میکردن، صرفا از توهماتش و غم شدیدی که داره هست و تجسم وایولتِ تا این حد شرور، برام سخت بود. شاید چون شخصیت بلایت برخلاف مادر و مادربزرگش نرمال تر بود و مادر بدی نبود فاکس هم بنظرم هیچوقت نمیتونست واقعیت ها رو ببینه و در اتفاقات تلخ، مقصر اصلی بود!

دو روزه خوندمش. انگار زندگینامه خودم رو میخوندم. البته نه عین به عین ولی شباهت زیادی داشت. کاش همه کسانی که از مادران توقع عالی بودن دارن این کتاب رو میخوندن. به افرادی که از بچه داشتن هم تصور رمانتیک دارن توصیه میکنم قبل از بچه‌دار شدن بخوننش.

کتاب بسیار گیرا و جذابی بود از خوندنش لذت بردم و نمیتونستم بزارمش زمین . تردیدی وجود نداره که همه بچه ها معصوم بدنیا میان و تشنه محبت هستن و بدون محبت توی این دنیا تنها و بی دفاع هستن و از طرف دیگه شخصیت اصلی داستان هم بدلیل بی رحمی هایی که دیده میخواد مادر کاملی باشه اما محبتی ندیده که بتونه اون رو ارزانی کنه و مثله یک ظرف خالیه و همسرش هم که تنها کسیه که تو دنیا داره درکش نمیکنه و بخاطر گذشته اون زن حقیقت رو نادیده میگیره و کمکی برای بهبود شرایط نمیکنه در حالیکه میتونه با ظهور اولین مشکلات از روانشنلس کمک بگیره بنظرم مقصر اصلی و اون کسی که با زندگی همه بازی میکنه فاکس هست چون در شرایط ایده آلی بزرگ شده و همه قابلیت هایی رو که باید داره تا بترنه همه چیز رو درست کنه اما تمرکزش رو مثله همه مردها روی پیشرفت و کارش گذاشته

#نیمه_تاریک_مامان تاریخ شروع: ۳۰ تیر تاریخ پایان: ۳۱ تیر امتیاز: ۵ از ۵ چقدر رمانش جذاب بود، اولش دلم خواست برم پس بدم و کتاب دیگ شرو کنم ولی خب ادامه دادم و الان بخودم میگم اگ همونجا رفته بودم داده بودم چ چیز قشنگی رو از دست میدادم بسی ناب و دارک بود ولی جدی مادر شدن و مادر بودن خیلی سخته، خیییییلیییی سخت اینک بچه ات دلتو بشکنه ولی باز تو دلت میخاد ک باهات خوب باشه چون دختر، پسرته و اینک واقعا از رفتار شوهره نسبت به زنش بعد اتفاقاتی ک برای بلایت میوفتاد بدم اومد، این سطح از بیشعوری و نفهمی و خودخواهی خیلی بده پیشنهاد میکنم 👌🍃 اولش فکر میکردم هدف کتاب شاید لطمه زدن به نقش مادری باشه اما در ادامه فهمیدم نه چ بسا ازدواج هایی هستن ک پر از درک متقابله و عشق و علاقه ولی وقتی پای بچه میاد یادشون میره جدای پدر و مادر بودنه، زن و شوهرن و دیگ توجهی به همدیگ ندارن، مشکلاتی ک همسرشون باهاش دست و پنجه نرم میکنه رو نمیبینن و تمام تمرکز رو میزارن رو بچه یا خودش و کارش .... آدرس کانالم تو تلگرام @kakaooeet

لطفا این کتاب رو به بی نهایت اضافه کنید متشکرم

روایت سه مادر که نمیخواهند مادری کنند. رمانی روان و جذاب با ترجمه ای قابل قبول که تا انتها شما را به دنبال خود میکشد.

نمیدونم دقیقا چی میشه راجع بهش گفت ترسناکه ناراحت کننده و شاید بهتر بود نمیخوندمش در کل حس بدی بهم منتقل کرد حس ناامیدی ولی خیلی کتاب روونی بود و واقعیت های زیادی رو به تصویر می‌کشید از نحوه تربیت تا اثر ژنتیک و آسیب های غیر قابل جبران کودکی

نیمه تاریک مامان همونطور که از اسمش پیداس، به نیمه تاریک مادر شدن میپردازه. اینکه مادرها موجودات مقدسی نیستن و خودشون مشکلاتی دارن و شاید خیلی از مادرها نخوان زندگی خودشون رو وقف بچه کنن و تولد بچه، زندگیشون رو به هم بریزه. حالا این اتفاق چه تاثیری رو روان اون بچه میذاره، تو این کتاب اومده. داستان از زبان بلایت روایت میشه که مخاطبش شوهرش فاکسه. بلایت از مادری به دنیا اومده که از همون روز اول نمیخواستش و تو کودکی هم ترکش کرده. سیسیلیا مادر بلایت هم از مادری افسرده به دنیا اومده که از همن روز اول طعم محبت رو ندیده. حالا بلایت به عنوان سومین مادر از این نسل، بچه‌دار میشه. دختری رو به دنیا میاره که دوستش داره، اما خاطرات تلخ گذشته و ناشی بودنش تو تربیت بچه، مدام آزارش میده و مانع روابط خوب با دخترش میشه. تاجایی که دخترش میگه مامان منو دوست نداره و من از مامان متنفرم. وایولت، دختر بلایت و چهارمین دختر این نسل، رفتارهای عجیب و پرخاشگرانه ای داره که فقط بلایت میبینه و بقیه باور نمیکنن. داستان بسیار جذاب و گیراس.همذات‌پنداری با شخصیت‌های داستان زیاده. من خودم کاملا بلایت رو درک میکردم و میتونستم خودمو جای اون بذارم. نویسنده به‌خوبی مشکلاتی که نسل به نسل منتقل میشه رو گفته و تلنگری زده به زن‌ها برای مادر شدن و به مردها که زمان آسیب، زن‌ها رو درک کنن و تنها نذارن. این کتاب به خوبی نشون میده زن قوی چه‌قدر میتونه تو زندگی کمک‌کننده باشه و نقش حمایتی مرد به عنوان همسر، چه نقش مثبت و بزرگی تو زندگی داره.

این کتاب ی جنبه دیگ از مادر شدن رو نشون میده همیشه خوب نیست و حتی ممکنه به خاطر تغییراتی پدر، مادر رو درک نکنه و تنهاش بذاره (خیانت کنه) ولی خب بنظرم لزوم وجود ی روانشناس رو هم خیلی قشنگ نشون میده بنظرم اگه از همون روزهای اول مشکلشو با ی روانشناس در میون میذاشت کار به اینجاها نمیرسید

۱.بسیار روان و خوشخوان. ۲.با اینکه هیچ نقطه‌‌ی مشترکی با شخصیت‌ها نداشتم انقدر خوب بهشون پرداخته شده بود که کاملا احساساتشون رو درک می‌کردم. ۳.کاملاً واقع‌گرایانه و از کلیشه‌ها دور بود.

دوستش داشتم. قشنگ بود. گیرا و نفس‌گیر. با شخصیت‌ش همزادپنداری می‌کردم.

کتاب روانشناختی و خوشخوانی بود .گرچه گاهی حرص درآور بود

خوندن این کتاب رو به آقایون بیشتر از هر کسی توصیه میکنم ،یعنی به پدرها(هرچند عنوان به مادر اشاره میکنه). بخونید و بدونید که مادر یک موجود بی عیب و نقص و فداکار محض نیست،اون هم یک انسانه و اگه مثل این خانم روحی زخمی و آسیب دیده داشته باشه، بهش محبت بکنی ولی درکش نکنی،به هیچ دردی نمیخوره،(محبتی دروغین که برای ارضای هوس هست )درنهایت کل خانواده آسیب میبینند به ویژه بچه ها. به خودخواهی شخصیتهای داستان که به دیگری صدمات غیر قابل جبرانی وارد میکنه توجه کنید ، فاکس هم متاسفانه ،مثل بعضی از آقایون در شرایط سخت شریک زندگی رو درون مشکلات تنهادمیذاره و انتظار داره مادرباید خودش به تنهایی از پس مشکلات به خصوص بچه بر بیاد، و اگه نتونه مستحق ترد شدن و سرزنشه.(یعنی میگن اگه تو آسیب روحی دیدی، پس من هم بهت زخم وارد میکنم، بهت خیانت میکنم ،سرزنش میکنم...) انتظار عشق و فداکاری از فردی که عشق و فداکاری را از بقیه دریافت نکرده،عین بی انصافیه.

داستان از اسمش پیداست در مورد مادری کردنه توی یک کتاب روانشناسی کودک میخوندم که اگه مادر خوبی نداشتین و قبل از مادرشدن مشاوره بشین چون این بهم متصله، اینجا هم عین همون مطلب بود! ۱_مامان بودن آسون نیست گاهی خسته میشی دلت تنهایی میخواد ۲_اگه مامان خوبی نداشتی (یا داشتی)باید از قبل آمادگی مادرشدن رو پیداکنی بخصوص اگه از محبت مادر ازت دریغ شده ۳_همسرها اگه به یک درک متقابل نرسن بعداز چندسال و بعد بچه دارشدن ازهم فاصله میگیرن ۴_بعداز مرگ بچه بیشتر زندگی ها از هم میپاشه ۵_کودکی خیلی مهمه ۶_نقطه اوج هرزنی،مادری نیست بهش احترام بذاریم و اجازه بدیم بدون بچه زندگیشونو بگذرونن . کتاب خیلی خوب سعی کرده در عین سختی های مادری،سوگ فرزند،مسائل روانشناختی کودکی، و ارتباط همسر و خیانت، شخصیت فرزنداول رو اونطوری نشون بده که آدمها با یک سری خصوصیات متولد میشن و انگار توی خونشونه . خطر اسپویل: خیلی دوست داشتم آخرش چندخط اضافه تر میبود و همسرش با تاوان کارش روبه رو میشد!

خوندنش رو به همه ی خانم ها و حتی اقایون توصیه میکنم. کتاب درمورد تابو‌شکنی «مادر خوب و دلسوز بودن» هست. داستانی جذاب، گیرا و پر از شک و تردید که شما رو تا انتها با خودش پیش میبره. بعد از خوندن این کتاب شاید انتظار مادری عالی بودن رو از خیلی از خانم ها نداشته باشیم...

کتاب قشنگی بود اگرچه کمی دلگیر و حتی ترسناک بود راجع به مادر شدن و مادر خوبی بودن بود بسیار قابل تاگل بود

به خوبی تاثیر بیماری روحی و روانی در تربیت فرزند رو به رشته تحریر در آورده بودن.لذت بردم

کتاب قشنگی بود. اوایل کتاب با توجه به ساختار داستان یه مقدار گیج کننده بود ولی اواسط کتاب عالی و پایان کتاب تاثیرگذار بود

این داستان نقش روانی سالم مادر را در تربیت فرزندی سالم از نظر روح و روان بیان میکنه مادری با مشکل روانی دختری رو بزرگ میکنه که اونم دچار مشکل روانی در ازدواج و تربیت فرزند میشه

کتاب خوش خوان است، ترجمه خوب است و ارزش خواندن را دارد. لذت بردم 🌺

به نظرم تو این ماجرا همه کاراکتر ها به نوعی با کم کاری هاشون مقصر ماجرا بودن. این بهم این تلنگر رو زد که باید به حرف های نزدیکانمون اهمیت بدیم،باید باهم حرف بزنیم و هی روی مشکلات سرپوش نذاریم. من بیشتر از بلایت، همسرش رو مقصر میدونم، چون بلایت با توجه به سابقه مشکلاتی که در دوران کودکی داشت و حتی وجود مشکلات ارثی در مادر و مادربزرگش، داشت تمام تلاشش رو میکرد و این بد بود که میخواست همسرش رو راضی نگه داره و یه مادر عالی باشه، و همسرش باید اونو بیشتر درک میکرد و انتظاراتشو پایین میاورد.

به کتاب ایراداتی وارده شاید یه روز به دل صبر نوشتم برای اینکه نیمه تاریک یه مامان را درک کنید کتاب (( مادر خوب مادر بد )) را بخونید. خیلی قشنگ توضیح داده

اگر قصد بچه دار شدن دارید نخونید!! قلبم تیکه تیکه شد

چرا رمانایی که طاقچه رایگان میکنه اینقدر دارک اند😐 مشکلات بین فردی تو خانواده ها تنها در صورتی به نسل بعد منتقل میشه که فرزند، پدر و مادرش رو نبخشیده باشه یا برای رفتارشون توجیهی نداشته باشی (با اونها کنار نیومده باشه) پس بلایت میتونست بره پیش تراپیست برای کنار اومدن با مشکلات کودکیش بلایت تو برخورد با بچه اش درست رفتار نمی کرد؛ مثلا وقتی بچه اش داشت بازی میکرد، میومد و یهو بلندش میکرد که ببردش حموم، خب معلومه بچه چنگ و دندون نشون میده یا رنجیده میشه یا وقتی بچه دومش اومد با بچه اولش نشست صحبت کنه که چرا بیشتر مراقب بچه کوچیکتره (چون ضعیفه و نمیتونه گشنگی و... رو تحمل کنه) یا اون وسط به بچه اول هم محبت کنه خلاصه که اینجور اختلالات ارثی نیستن بلکه خود بلایت تلاش نکرد این چرخه رو بشکنه و از یه متخصص کمک نگرفت

۸* کتاب خیلی گیرا و جذاب، با پایان راضی‌کننده. با نظر دوستان موافقم در مورد خالی بودن شخصیت روانپزشک.

خیلی جالب بود با این که فقط روزمرگی را تعریف کرده بود حتی تا آخر داستان نمیتوان حدس زد که حق با زن راوی است یا توهم میزند کمی اوایل کتاب گیج میشی بعدش میفهمی کی مادربزرگ است کی مادر کی نوه

عالی... فوق العاده عالی . یک تریلر روانشناختی عمیق ، تاثیرگذار با پایانی شوکه کننده

《تو مجبور نیستی مادر بشی بلایت، مجبور نیستی 》 میشه گفت زندگی دردناک بلایت نتیجه تصمیم های غلط و بی عرضگی اطرافیانش و البته شانس بدش در مورد هم خون هاش بود. اما میتونست تمامش بکنه ، میتونست آدم های اشتباه از زندگیش زودتر از اینا حذف بکنه قبل از اینکه این همه عذاب بکشه . همه ما مادر و پدر و همسر خوبی نمیشیم حتی اگه کل زندگیمون صرف اینکار بکنیم همه بچه ها پاک و فرشته نیستن

بهتر از این نمی شد احساسات و دغدغه های،یک زن را بازگو کرد،همان قدر که مادر شدن برای یک زن بزرگ ترین موهبت است،بارداری ناخواسته فجیع ترین و بدترین اتفاق است.هیچ زنی در دنیا نیست که وقتهایی خود را به عنوان بدترین مادر دنیا قضاوت نکند.و به قول بازیگر سیب ممنوعه:«مادری،یعنی عذاب وجدان». و وقتی صحبت از شریک زندگی است،آیا واقعا شریک تمام غم ها و غصه هاس یا فقط خوشی ها؟؟؟.برای تنهایی و درد دل هایی که بلایت با خودش داشت،و سوالهایی که از خودش می‌پرسید...دلم به درد آمد

تکان دهنده ...

این کتاب رو خیلی دوست داشتم، هرچند با بلایت نقاط مشترک زیادی نداشتم اما خیلی خوب احساسش رو درک میکردم...خوشحالم این کتاب رو خوندم.

یک درام خانوادگی با سرگذشت سه زن و درون مایه کاملا روان‌شناختی

کتاب خیلی جالبی بود به خوندنش می ارزید

خیلی دوستش داشتم، جذبم کرد

عالی بود. کیف کردم از خوندن این کتاب

خیلی جذاب بود، این داستان خیلی پر معنابود.

این کتاب از همه نظر عالی بود، یک نفس تو ۵ ساعت تمومش کردم.

مامان نیستم ولی با شک و تردید دائمی‌ای که مثل خوره به جون بلایت افتاده بود، تا حدی آشنایی و غرابت داشتم‌ و از این نظر حس نزدیکی داشتم بهش. کتاب روانی بود و دوروزه تموم شد. فقط خیلی دوست داشتم که تهش با قطعیت بیشتری تموم‌ می‌شد و هم‌چنان در ابهام و شک نمی‌موندم.

خیلی کتاب جذابی بود یکسره خوندم تا تمومش کنم دلم برای بلایت سوخت تمام تلاشش رو برای مادر خوبی بودن کرد . از فاکس هم خیلی بدم اومد همراه همسرش نبود و به نظرم مقصر اصلی

بلایت، دختریه که از نسلی بیمار به امروز رسیده. همه‌چیز خوب پیش می‌ره تا اینکه به اصرار همسرش برای بچه‌دار شدن، اقدام می‌کنند و همه‌چیز از مادر شدنِ بلایت و لحظه‌ی تولد دخترش شروع می‌شه... نیمه‌ی تاریک مامان داستان رازآلود و روان‌شناختیه که برای مادرها شاید کمی ترسناک باشه و قطعا قابل تاْمل... اگر مادرید و حوصله‌ و اعصاب دارید بخونیدش. ممکنه کمی ذهنیاتتون رو به چالش بکشه. شخصا از روند داستان عصبی شدم و از جهت سلیقه‌ی خودم، خیلی توصیه‌اش نمی‌کنم. فقط اگر اعصاب دارید، بخونید😅

رمانی نسبتا کوتاه ولی بسیار بسیار جذاب.داستان مادرانی که کم و زیاد سعی دارند مادران خوبی باشند، اما به دلایلی چندان موفق نبستند.داستان در مورد تردید های مادر نسل سوم که به تمامی توسط دیگران انکار میشه.و تشویق های دوزاری « تو میتونی» که عموما وقتی کننده کار خودمون نیستیم، راحت میشه تجویز کرد.به نظرم اغلب مادران در سالهای نخست به دنیا آمدن فرزندانشون این تجارب را دارند. کتاب از این نظر بسیار به دلم نشست.

فقط میتونم بگم عالی بود نثر روان ولی داستان عالی بود

رمانیه که نمیتونید زمین بزاریدش و در عین تعلیق و کششی که داره مفاهیم عمیقی رو هم منتقل میکنه.من لذت بردم ازش.

خیلی کتاب جذاب و گیرایی هست. البته هنوز تمام نکردم ولی تا همینجا از خوندش لذت بردم و حسابی درگیر داستان شدم

بسیار دوست داشتنی بود حتما توصیه میکنم مطالعه کنید

کتاب در مورد یک مادر هست که فکر می کنه دخترش غیر عادیه ولی هیچ کس بخصوص شوهرش حرفشو نمی پذیره و بهش میگن که خودش مادر خوبی نیست.اینقدر بهش میگن تا اینکه خودش هم کم کم باورش میشه و یه اتفاقاتی می افته. واقعا این کتاب دغدغه های مادرانه رو نشون میده که اگرچه به نظر میاد مادرها بیش از حد دغدغه دارن ولی این ها برای خودشون و بچه لازمه. منتها کتاب بسیار پراکنده نوشته شده و من به شخصه از این سبک داستان نوشتن که ترتیب واقعیتها رو به هم می ریزن و مشخص نیست که راوی هر فصل چه کسیه و در انتها گیج میشیم خوشم نمیاد.این یه جورایی کلک زدن به خواننده محسوب میشه‌.شاید با گیج کردن خواننده می خواد گیج بودن و سردرگم بودن افکار شخصیتهای داستان رو نشون بده عملا!!

داستان سه نسل . سه مادر و چهار دختر... تلخ ولی واقعی ترجمه ی بسیار روان بود کاهی اوقات بین درست بودن و یا توهم زدن بلایت گیر می افتادم سوگواری چندین ساله ی بلایت برای سم خیلی تلخ بود.... ارزش خوندن داره