صمد بهرنگی
بیوگرافی صمد بهرنگی
هانس کریستین اندرسن ایران، پدر قصههای آذربایجان، صمد بهرنگی یکی از نویسندگان سرشناس و محبوب ادبیات کودک و نوجوان در کشور است. بهرنگی معلمی بود که اغلب داستانهای خود را برای کودکان فقیر و روستایی مینوشت. این داستانها بیانی ساده و صمیمی دارند و شخصیتهای آنها اغلب کودک، حیوان و عروسک هستند.
صمد همواره نگران تاثیری بود که در طول زندگی و حتی پس از مرگ خود بر دیگران خواهد گذاشت. به همین دلیل، همیشه دانستههایش را در قالب داستان بیان میکرد و برای آگاهسازی مردم تلاش میکرد. علیرغم اینکه بهرنگی در اوج جوانی درگذشت، توانست در طول عمر کوتاه خود چنان تاثیری در جامعه داشته باشد که برای همیشه جاودان و ماندگار گردد.
صمد بهرنگی نه تنها یک معلم و نویسنده بلکه پژوهشگری بود که تمام عمرش به گردآوری قصهها و ادبیات فولکلور آذربایجان گذشت. آثار این نویسنده هنوز هم مورد توجه بسیاری از علاقهمندان ادبیات است؛ داستانهایی که قهرمانگرایی را در میان نسل جوان رواج داد و دوری از نفسپرستی را به آنان آموخت.
با وجود اینکه بیش از پنج دهه از مرگ صمد بهرنگی میگذرد، هنوز هم میتوان تاثیر چشمگیر او را نه تنها در ادبیات بلکه در سیاست هم دید. بهرنگی آموزگار دغدغهمندی بود که سعی داشت روح اعتراض به حاکمیت را در دانشآموزان خود پرورش دهد و این موضوع به خوبی در مضمون قصههای او نمایان است.
صمد بهرنگی، نویسنده و فعال اجتماعی، پایهگذار ادبیات کودک و نوجوان در ایران بود. این نویسنده اهمیت بسیاری به آموزش کودکان و نوجوانان میداد و فعالیت گستردهای در زمینه فرهنگ و هنر داشت. او همچنین بر زبان آذری مسلط بود و اشعار ادیبانی همچون «مهدی اخوان ثالث»، «احمد شاملو»، «فروغ فرخزاد» و «نیما یوشیج» را به این زبان ترجمه میکرد.
کودکی و نوجوانی صمد بهرنگی
صمد بهرنگی متولد ۲ تیر ۱۳۱۸ در محله چرنداب، در جنوب شهر تبریز است. صمد، دو برادر و سه خواهرش عضو یک خانواده فقیر ۸ نفره بودند که پدرشان، عزت، علیرغم همه تلاشهای خود نمیتوانست از عهده مخارج آنها برآید. عزت که یک کارگر فصلی بود، هر کاری برای تامین نیازهای خانواده خود انجام میداد ولی با این حال کودکی صمد در فقر و محرومیت گذشت.
زمانی که صمد فقط ۱۰ سال داشت، پدرش تصمیم گرفت برای کار و درآمد بیشتر به قفقاز برود، اما پس از مهاجرت دیگر بازنگشت. حالا این پسربچه ۱۰ ساله که دیگر برای همیشه از دیدن پدر خود محروم شده بود، تنها یک وصیت از او داشت که همیشه درس بخواند.
بهرنگی پس از به پایان رساندن دوره متوسطه برای ادامه تحصیل به دانشسرا رفت و تحصیلات مقدماتی خود را در سال ۱۳۳۴ آغاز کرد. صمد بهرنگی تنها برای پیدا کردن یک کار کارمندی به دانشسرا رفته بود تا بتواند باری از دوش خانواده خود بردارد، از همین رو تلاش زیادی برای درس خواندن نمیکرد و فقط کسب نمره قبولی برایش کافی بود.
در سال ۱۳۳۶ بود که صمد تحصیلات مقدماتی خود را به پایان رساند و در همان سال، در حالی که تنها ۱۸ سال داشت، به عنوان آموزگار مشغول به کار شد.
صمد بهرنگی درباره خود و خانوادهاش چنین میگوید: «مثل قارچزاده نشدم بیپدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم. ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هرجا نَمی بود به خود کشیدم. کسی نشد مـرا آبـیاری کند. نمو کردم مثل درخت سنجد، کج و معوج و قانع به آب کم و شدم معلم روستای آذربایجان.»
جوانی صمد
صمد بهرنگی به خاطر تعهدی که به آموزش و پرورش داده بود به مدت ۱۱ سال در روستاهای آذرشهر، ممقان، قندجهان، گوگان و آخیرجهان در استان آذربایجان شرقی تدریس کرد. او با عشق و پشتکار فراوان به دانشآموزان درس میداد و همیشه در تلاش بود خانوادههای روستایی را راضی کند که از فرزندان خود کار نکشند و آنها را به مدرسه بفرستند.
در سال ۱۳۳۷ بود که بهرنگی تصمیم گرفت در کنار معلمی، به ادامه تحصیل نیز بپردازد. این نویسنده جوان به تحصیل در دوره شبانه زبان و ادبیات انگلیسی، در دانشگاه تبریز پرداخت و در سال ۱۳۴۱ موفق به اخذ مدرک خود از این دانشگاه شد.
صمد همیشه به کتابهای درسی نقد داشت چرا که از نظر او این کتابها راه و روش زندگی کردن را به بچهها نمیآموختند. به همین دلیل میکوشید تا آنجا که میتواند، خودش چگونه زیستن را به آنان بیاموزد.
صمد بهرنگی در سال ۱۳۴۱ به دلیل صحبتهای سیاسی و ضد حکومتی که در دفتر مدرسه و بین دبیران داشت، از دبیرستان اخراج و به یک دبستان منتقل شد. یک سال بعد از این اتفاق و به دنبال افزایش فعالیتهای فرهنگی صمد، رئیس وقت فرهنگ آذربایجان بر علیه او توطئه کرد و کارش را به دادگاه کشاند؛ صمد موفق شد که خود را تبرئه کند.
در سال ۱۳۴۲ بود که بهرنگی یک کتاب برای آموزش الفبای آذری در مدارس آذربایجان نوشت و این کتاب با پیشنهاد جلال آلاحمد به کمیته پیکار جهانی با بیسوادی ارسال شد تا به چاپ برسد. این کمیته قصد داشت که تغییراتی در کتاب ایجاد کند که با مخالفت جدی صمد مواجه شد. این نویسنده پیشنهاد کمیته مبنی بر دریافت پول را نپذیرفت و کتاب خود را از آنان پس گرفت و این موضوع خشم عوامل ذینفع چاپ کتاب را برانگیخت.
صمد بهرنگی در سال ۱۳۴۳ با انتشار کتاب «پاره پاره» تحت تعقیب قرار گرفت و حکم تعلیق از خدمت به مدت ۶ ماه برای وی صادر شد. در این سال بود که او با نام مستعار «افشین پرویزی» کتابی را با عنوان «انشاء ساده» برای دانشآموزان دبستانی نوشت. در آبان همین سال هم حکم تعلیق وی باطل شد و صمد توانست دوباره به مدرسه بازگردد.
خالی از لطف نیست که در این میان به دوستی صمد بهرنگی و غلامحسین ساعدی نیز اشاره کنیم. ساعدی برای اولین بار بهرنگی را در یک کتابفروشی در تبریز دیده که به دنبال کتاب «چه باید کرد» از نیکولای چرنیشفسکی بود. دوستی این دو نویسنده بزرگ از همین کتابفروشی آغاز شده و تا زمان مرگ بهرنگی ادامه داشت. غلامحسین ساعدی کسی بود که صمد بهرنگی را به انتشار آثارش تشویق میکرد و در این راه پشتیبان او بود.
درگذشت بهرنگی
در سالهای میانی دهه ۱۳۴۰ تعدادی از دوستان صمد بهرنگی توسط ساواک دستگیر و اعدام شدند. در همین زمان بود که فعالیتهای سیاسی این نویسنده شدت گرفت و چندبار از سوی ساواک توبیخ و جریمه شد و مدتی را نیز در تبعید گذراند.
با وجود همه این اتفاقات و تهدیدهایی که صمد از جانب ساواک دریافت میکرد، تغییری در رویکرد او ایجاد نشد و همین موضوع حساسیت ساواک را نسبت به وی بیشتر کرد.
در روزهای پایانی مرداد سال ۱۳۴۷ چند مامور ساواک به خانه صمد بهرنگی هجوم برده و برای بار چندم او را تهدید کردند و در ۹ شهریور همان سال، زمانی که صمد تنها ۲۹ سال داشت، در رودخانه ارس غرق شد. جسد این نویسنده ۳ روز بعد در نزدیکی پاسگاه کلاله از آب گرفته شد.
صمد بهرنگی عمر کوتاهی داشت و مرگ او از نظر عدهای مشکوک بود. اولین بار جلال آلاحمد تئوری قتل بهرنگی به دست ساواک را مطرح کرد. این موضوع به سرعت فراگیر شد و با تاثیری که بر اذهان عمومی گذاشت، صمد بهرنگی را به یک اسطوره تبدیل کرد.
کتاب های صمد بهرنگی
صمد بهرنگی نویسندگی را در دوره دانشسرا و با نوشتن مطالب طنز برای روزنامه دیواری فکاهی «خنده و سوره باجی» آغاز کرد. اعتراض به قوانین خشک دانشسرا موضوع اصلی این روزنامه بود و صمد توانسته بود با انتقادات بهجا دانشسرا را تغییر دهد.
در سال ۱۳۳۹ بود که اولین داستان خود را با عنوان «عادت» منتشر کرد و پس از آن داستانهای «تلخون» و «بینام» را به ترتیب در سالهای ۱۳۴۰ و ۱۳۴۲ نوشت.
داستان «تلخون» از یک افسانه محلی آذربایجانی الهام گرفته شده که بهرنگی آن را به زبان آذری نوشت در کتاب هفته با اسم مستعار «ص قارانقوش» منتشر کرد. در سال ۱۳۴۲، صمد در کنار اثر «بینام» خود کتاب الفبای آذری را به رشته تحریر درآورد.
حدود ۲۰ داستان کوتاه برای کودکان و نوجوانان، چندین ترجمه، مقالاتی درمورد فولکلور و ادبیات شفاهی آذربایجان و همچنین علوم تربیتی و پرورشی در کارنامه آثار بهرنگی وجود دارد. محور اصلی مقالات صمد بهرنگی سواد همگانی، آموزش به زبان مادری و نقد نظام آموزشی بود که در روزنامه «مهد آزادی» به چاپ میرسید. مقالات این نویسنده با اسامی مستعار «داریوش نواب مرغی»، «چنگیز مرآتی»، «بابک»، «افشین پرویزی» و «باتمیش» منتشر میشدند.
نام صمد بهرنگی با نام یکی از آثار برجسته وی، «ماهی سیاه کوچولو»، گره خورده است که نخستین بار در سال ۱۳۴۶ منتشر شد. این کتاب روایتگر داستان ماهی کوچکی است که به عشق دیدن دریا از مردابی که در آن متولد شده، بیرون میزند و سفر پر خطری را آغاز میکند. بسیاری از افراد به دلیل داستان و زبان ساده «ماهی سیاه کوچولو» این کتاب را برای کودکان مناسب میدانند ولی حقیقت این است که بهرنگی با ذکاوت تمام، مسائل و موضوعات اجتماعی زمان خود را در این داستان گنجانده است.
علاوه بر «ماهی سیاه کوچولو»، داستانهای «اولدوز و کلاغها» و «۲۴ ساعت در خواب و بیدار» نیز از آثار شاخص بهرنگی هستند.
«الدوز و کلاغها» یک داستان کوتاه درباره دختر کوچکی به نام اولدوز است. پدر و مادر اولدوز از یکدیگر جدا شدهاند و پدر با زنی دیگر ازدواج کرده است. نامادری اولدوز زن بدجنسی است و او را آزار میدهد. این دختر کوچک از روی تنهایی با یک کلاغ دوست میشود. در این داستان به مفاهیمی همچون عدالت و آزادی پرداخته شده است.
«۲۴ ساعت در خواب و بیدار» صمد بهرنگی، شروع تازهای در داستاننویسی واقعگرایانه برای نوجوانان به شمار میرود. این اثر، داستان پسر کوچک فقیری را روایت میکند که با پدر و مادر خود برای پیدا کردن کار به تهران میآید. این پسر مجبور است برای کمک به خانواده دستفروشی کند.
متن کامل داستانهایی که صمد بهرنگی به رشته تحریر درآورده در کتاب «قصههای بهرنگ» گردآوری شده است. این کتاب ۲۱ داستان کوتاه را در بر میگیرد که «الدوز و کلاغها» و «۲۴ ساعت در خواب و بیدار» نیز در بین آنها قرار دارند.
کتاب «افسانههای آذربایجان» از دیگر آثار صمد بهرنگی است که شامل افسانههای محلی و فولکلور آذربایجان است. از داستانهایی که در این کتاب نوشته شدهاند میتوان به «کوراوغلو و کچل همزه» اشاره کرد که از جمله بهترین نمونههای نثر ترکی است. این داستان درباره یک پهلوان آذری است که دل خود را به یک نوازنده و خواننده دورهگرد باخته است.
نامههای صمد بهرنگی در کتابی به نام «نامههای صمد بهرنگی» گردآوری شدهاند که بیانگر احوالات او هستند و در عین خصوصی بودن، جنبه خطابی عام هم دارند.
از مهمترین آثار غیرداستانی صمد بهرنگی میتوان «کند و کاو در مسائل تربیتی ایران» را نام برد. همانطور که پیش از این هم گفته شد، صمد بهرنگی یکی از منتقدان سفت و سختِ کتابهای درسی بود و اعتقاد داشت این کتابها با زندگی واقعی کودکان محروم ایران بیگانهاند. این نویسنده در «کند و کاو در مسائل تربیتی ایران» نیز به این موضوع پرداخته و نظام آموزش رسمی را مورد انتقاد قرار میدهد.