دانلود و خرید کتاب صوتی آوای امواج
معرفی کتاب صوتی آوای امواج
کتاب صوتی آوای امواج نوشته یوکیو موشیما است. کتاب آوای امواج با ترجمه فرناز حائری و صدای ندا پوریان منتشر شده است. این کتاب اولین بار سال ۱۹۵۴ منتشر شده است. این کتاب شما را به روستاهای ژاپن میبرد.
درباره کتاب آوای امواج
کتاب آوای امواج در روستایی ساحلی و دورافتاده در ژاپن میگذرد، داستان این کتاب درباره تجربه عشق اول است احساسی در جوانی که ناگهان پدیدار میشود. شینجی، ماهیگیری جوان است و هاتسو، دختر زیبای ثروتمندترین مرد در روستا است. هاتسو سپیده دم در ساحل است و آماده ماهیگیری میشود، شینجی با دیدنش عاشق میشود و با گذشت زمان، رابطهای دوطرفه و عاشقانه میان آنها شکل میگیرد. اما مردم روستا ساکت نمیمانند و ماجرای عشقشان به تهدیدی برای جدا کردنشان تبدیل میشود، شینجی باید همه چیز، حتی جان خود را به خطر بیندازد تا ثابت کند ارزش عشق هاتسو را دارد. کتاب آوای امواج، داستانی عاشقانه و جذاب است.
شنیدن کتاب آوای امواج را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
درباره یوکیو موشیما
یوکیو موشیما، متولد ۱۴ ژانویه ی ۱۹۲۵ و درگذشته ۲۵ نوامبر ۱۹۷۰ است، او نویسنده، شاعر، نمایشنامه نویس، بازیگر و کارگردانی اهل ژاپن است که سه بار نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شده است و یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم ژاپن به شمار میرود. درونمایه آثار او ترکیبی از زیبایی شناسی مدرن و سنتی است که با شکستن مرزهای فرهنگی، بر جنسیت، مرگ و تغییرات سیاسی تأکید میکند. موشیما همچنین به خاطر خودکشی به روش هاراکیری مشهور است. او در کنار نویسندگی و سرودن شعر، در چند فیلم سینمایی هم بازی کرده است.
بخشی از کتاب آوای امواج
پس از غروب کامل خورشید، ماهیگیر جوانی با عجله از مسیر کوهستانی منتهی به فانوس دریایی بالا رفت. ماهی بزرگی در یکی از دستانش تاب می خورد.
پسر هجده سال داشت، و سال گذشته دبیرستان را تمام کرده بود. به رغم کم سن و سالی، قد بلند بود و بدنی عضلانی داشت و فقط از چهره اش جوانی اش معلوم می شد. پوستش به قدری آفتاب سوخته بود که تیره تر از آن نمی شد. بینی خوش تراش مشخصه ی مردم جزیره اش را به ارث برده بود، و لبانش، خشکیده و ترک خورده. چشمان تیره رنگش فوق العاده درشت بودند، البته درشتی چشمانش نشان از هوش او نداشت، بلکه هدیه ی دریا بود به کسانی که معاش خود را از دریا تامین می کردند؛ در حقیقت، در دبیرستان او شاگرد آخر بود. لباس هر روزه ی ماهیگیری اش را بر تن داشت، شلواری که از پدرش به او ارث رسیده بود و یک پولیور ارزان قیمت.
از میان زمین بازی مدرسه ی ابتدایی عبور کرد و از تپه ی کنار آسیاب بالا رفت. از پلکان سنگی بالا رفت، و از پشت معبد یاشیرو هم گذشت. شکوفه های هلوی باغ معبد در تاریک روشن شامگاه درحال جوانه زدن بودند. از این جا تا فانوس دریایی بیش از ده دقیقه راه در پیش نداشت.
راه فانوس دریایی سراشیبی خطرناکی داشت و بادخیز بود، طوری که افراد ناآشنا حتی در روز روشن هم بی شک راه را گم می کردند. اما پسر چشم بسته هم می توانست از میان صخره ها و ریشه های کاج، راهش را پیدا کند. حتی حالا که غرق در افکارش بود، یک بار هم پایش نلغزید.
زمان
۵ ساعت و ۵۲ دقیقه
حجم
۳۲۴٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۵۲ دقیقه
حجم
۳۲۴٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد