دانلود و خرید کتاب صوتی قوانین طبیعت انسان
معرفی کتاب صوتی قوانین طبیعت انسان
کتاب صوتی قوانین طبیعت انسان اثری از رابرت گرین با موضوع هیجانها و رفتارهای انسانی است و از ویژگیهایی صحبت میکند که انسان درون خود دارد اما باید از آنها پرهیز کند. گرین همچنین افرادی که بودنشان در زندگی ما خطرآفرین است را به ما یادآوری میکند. نشر صوتی آوانامه با همکاری نسل نواندیش، کتاب قوانین طبیعت انسانی را با ترجمه فاطمه باغستانی و صدای اکرم پریمون منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی قوانین طبیعت انسان
گهگاه از انسانها و افرادی که بسیار با آنها صمیمی هستیم و حتی از نزدیکترین کسانمان ضربههایی خوردهایم که هرگز نمیتوانیم فراموششان کنیم. در کنار این مسئله گاهی خودمان هم چنین اشتباهاتی کردهایم؛ مثلا به دوست، همکار یا یکی از نزدیکانمان مطلبی را گفتهایم که خودمان را هم متعجب کرده است.
رابرت گرین در کتاب قوانین طبیعت انسان، به این مسئله اشاره میکند که اگرچه در تکنولوژی پیشرفت میکنیم، طبیعتمان به دوران ابتدایی پیدایش بشر نزدیک است. او با بیان کردن ۱۸ قانون، به ما آموزش میدهد که چه کسی هستیم و چرا اینگونه زندگی میکنیم؟
رابرت گرین در کتاب قوانین طبیعت انسان هم مانند دیگر کتابهایش بر ویژگیهای اکتسابی انسانها تاکید کرده است.
شنیدن کتاب قوانین طبیعت انسان را به چه کسانی پیشنهاد میدهیم؟
اگر میخواهید درباره خود، طبیعت خود و افراد پیرامونتان بیشتر یاد بگیرید و در زندگی خود تغییراتی مثبت ایجاد کنید، کتاب قوانین طبیعت انسان را با دقت گوش کنید.
درباره رابرت گرین
رابرت گرین خالق کتابهای پرفروش آمریکایی در چهاردهم مه ۱۹۵۹ به دنیا آمد. او بیشتر به دلیل نوشتن کتابهایی درباره استراتژی قدرت و وسوسه شناخته شده است.
از آثار پرفروش گرین میتوان به ۴۸ قانون قدرت، هنر سرچشمه استراتژی، جنگ و قوانین طبیعت انسان اشاره کرد.
بخشی از کتاب قوانین طبیعت انسان قانون
در پنجم نوامبر ۱۹۶۸، جمهوریخواه ریچارد نیکسون شاید یکی از بزرگترین بازگشتها در تاریخ سیاسی امریکا را انجام داد و توانست هوبرت هامفری، رقیب دموکرات خود را شکست دهد و سیوهفتمین رئیسجمهور امریکا شود. فقط هشت سال قبلتر، او اولین تلاش برای ریاستجمهوری را به بدترین شکل ممکن به جان اف.کندی باخت. در این انتخابات آرای هر دو کاندیدا بهشدت به هم نزدیک بودند، اما برخی شیطنتها در آرای ایالت ایلینوی که مسبب آن حزب دموکرات در شیکاگو بود، رخ داد و نقش مهمی در شکست او ایفا کرد. دو سال بعد او در رقابت برای فرمانداری کالیفرنیا شکست خورد. او که بسیار از رفتار زشت اهالی مطبوعات که در طول رقابت او را عصبانی کرده بودند، ناراحت شده بود، درست روز پس از شکست آنها را خطاب قرار داد و این جمله را به کار برد: «فقط به این فکر کنید که چه چیزهایی را از دست خواهید داد. دیگر نیکسونی وجود ندارد که او را بازیچه کنید، زیرا آقایان این آخرین کنفرانس مطبوعاتی من خواهد بود.»
پاسخ به این کلمات بهشدت منفی بود. او متهم شد که دلش برای خودش میسوزد. شبکهٔ اِیبیسی نیوز یک ویژهبرنامهٔ نیمساعته با عنوان «مرگ سیاسی ریچارد نیکسون» تهیه و پخش کرد. یک مقاله در مجلهٔ تایم دربارهٔ نیکسون چاپ و در آن نوشته شد: «دیگر نیکسون امید آن را ندارد که در هیچ حزب سیاسیای انتخاب شود، مگر اینکه معجزهای رخ دهد.»
همه بر این باور بودند که فعالیت سیاسی نیکسون در سال ۱۹۶۲ تمام شده است، اما زندگی ریچارد نیکسون پر از بحران و عقبنشینیهایی بود که از او فردی مصممتر ساخته بود. رؤیای جوانیاش این بود که در مجموعهٔ دانشگاههای آیوی لیگ۴۸ درس بخواند، زیرا در امریکا این دانشگاهها کلید دستیابی به قدرت محسوب میشدند. اما خانوادهٔ او بسیار فقیر بودند و هرگز توان مالی پرداخت هزینهٔ چنین مجموعهای را نداشتند. اما او سخت کوشید تا بهعنوان دانشجوی برتر شناخته شود و توانست بورسیهٔ دانشکدهٔ حقوق دانشگاه دوک را به دست آورد. در دانشکدهٔ حقوق اطرافیانش به دلیل عادتهای کاری سختی که او داشت و هر آدمی از پس آنها برنمیآمد، عنوان مرد آهنی را به او دادند. او برای اینکه بورسیه را حفظ کند، باید همیشه بهترین دانشجوی کلاس میماند و این در صورتی ممکن میشد که سخت کار و تلاش کند.
پس از چند سال در سنای امریکا در سال ۱۹۵۲، دوایت دی. آیزنهاور او را بهعنوان معاون خود در تکت۴۹ جمهوریخواهان قرار داد، اما بهسرعت از این تصمیم خود پشیمان شد. نیکسون یک صندوق را از حزب جمهوریخواه پنهان نگه داشته و متهم شده بود که از این صندوق برای اهداف خصوصیاش استفاده میکند. درواقع او بیگناه بود، اما آیزنهاور تمایلی به کار با او نداشت و همین اتهامات را بهانهای کرد تا از شر او خلاص شود. این کار آیزنهاور قطعاً آبروی سیاسی نیکسون را زیر سؤال میبرد. او یک بار دیگر در برابر این چالش ایستاد و در یک برنامهٔ زندهٔ تلویزیونی حاضر شد و بهترین سخنرانی عمرش را ارائه داد و از خودش در برابر تمام اتهامات دفاع کرد. این سخنرانی تأثیرگذار بود و مردم از آیزنهاور خواستند که او را در تکت نگه دارد. بهاینترتیب نیکسون به مدت هشت سال معاون رئیسجمهور شد.
شکستهای بسیار شدید سال ۱۹۶۰ و ۱۹۶۲ دوباره وسیلهای شد تا او دچار گرفتاری در فعالیتهای سیاسی شود. او مانند گربهای بود که هفت جان داشته باشد. هیچ چیز نمیتوانست او را از پای درآورد. او برای چند سالی ساکت بود، اما دوباره برای انتخابات ۱۹۶۸ پرتوان به صحنهٔ سیاست برگشت. او اکنون نیکسون جدیدی شده بود. آرامتر و خوشبرخوردتر شده بود و به لطیفههای مسخره هم میخندید. حالا که از شکستهای قبلی درسهای زیادی گرفته بود، یکی از آرامترین و درعینحال پرانرژیترین کمپینهای انتخاباتی تاریخ را راهاندازی کرد و با شکست هامفری همه به اشتباه خود دربارهٔ نیکسون اعتراف کردند.
در طول ریاستجمهوری به اوج قدرت رسید، اما در ذهنش چالش دیگری داشت که شاید بتوان گفت مهمترین رسالت او بود. دشمنان لیبرال نیکسون او را یک حیوان سیاسی میدانستند و اعتقاد داشتند برای پیروزی در انتخابات به هر نیرنگی متوسل شده است. از دیدگاه طبقهٔ ممتاز ساحل شرقی که از او نفرت داشتند، نیکسون یک دهاتی احمق از شهر وایتیر کالیفرنیا بود، زیرا جاهطلبیهایش را سادهلوحانه لو میداد. نیکسون مصمم بود به این افراد اثبات کند که اشتباه میکنند. او کسی نبود که آنها فکر میکردند. او روح یک ایدهآلگرا را داشت، نه یک سیاستمدار گستاخ. مادر مرحومش هانا یکی از اعضای بسیار مؤمن و فداکار فرقهٔ کوایکر۵۰ بود که از کودکی به پسرش اهمیت رفتار برابر و ایجاد صلح در جهان را یاد داده بود. نیکسون به خاطر مادرش که اوایل همان سال فوت کرده بود، میخواست ایدهآلهای کوایکری مادرش را در رفتارش انعکاس دهد و به منتقدانش نشان دهد که همگی در اشتباهاند.
الگوهای سیاسی او مردانی چون رئیسجمهور فرانسه، شارلز دوگل بودند که نیکسون فراوان به ملاقات او میرفت و همواره او را تحسین میکرد. دوگل از خود شخصیتی قاطع و میهنپرست نشان داده بود. نیکسون هم این شیوه را در پیش گرفت. او در یادداشتهایش خودش را «RN» و رهبر دنیا معرفی میکرد. RN قدرتمند، مصمم، مهربان، اما بسیار قاطع بود. امریکایی که قرار بود تحت رهبری او قرار گیرد، مملو از اعتراضات ضدجنگ، اعتصابات و بحران بود و نرخ جنایت در آن به بالاترین حد رسیده بود. او باید به جنگ پایان میداد و برای صلح جهانی تلاش میکرد. همچنین باید آرامش و ثروت را به خانهٔ تمام امریکاییها برمیگرداند، قانون و نظم را اعمال میکرد و آن شایستگی را که کشور از دست داده بود، به آن برمیگرداند. با این کار میتوانست جایگاه خودش را در میان رؤسای جمهوری که دوست داشت مانند آبراهام لینکلن و وودرو ویلسون باز کند. او مانند همیشه این رؤیا را نیز محقق ساخت.
در اولین ماهها او بهسرعت تغییرات را اعمال کرد. یک کابینهٔ درجهٔ یک تشکیل داد که یکی از اعضای آن هنری کسینجر بسیار باهوش در سمت مشاور امنیت ملی بود. او برای وزرای خود ترجیح داد از نیروهای جوانی که کاملاً به او وفادار بودند، استفاده کند تا آنها در مسیری که برای امریکا در نظر گرفته بود، به او خدمت کنند. این نیروها شامل باب هالدمن بهعنوان رئیس ستاد، جان ارلیکمن، رئیس سیاست داخلی جان دین، مشاور کاخ سفید و چارلز کلسون، دیگر مشاور کاخ سفید بودند.
او از روشنفکران در اطراف خود استفاده نمیکرد؛ او از افراد فعال و زرنگ استقبال میکرد. اما نیکسون ساده نبود. او میفهمید که در سیاست، وفاداری زودگذر است و بنابراین همان اوایل کارش، یک سیستم ضبط صدای فعال سرّی در سراسر کاخ سفید کار گذاشت که فقط تعداد انگشتشمار منتخبی از وجود آن خبر داشتند. بهاینترتیب میتوانست بهطور پنهانی بر تمام کارمندانش کنترل داشته باشد و هر گونه دور زدن یا افشای اخبار کاخ سفید به بیرون از آن را بفهمد. این سیستم صوتی موجب شده بود اگر کسی آگاهانه یا ناآگاهانه تفسیری اشتباه از گفتوگوهایش با نیکسون ارائه دهد، از صدای ضبطشدهشان بهعنوان مدرک استفاده کند. از همه بهتر وقتی ریاستجمهوری او تمام میشد، میتوانست از نوارهای ادیتشده برای اثبات عظمت خود بهعنوان رئیسجمهور استفاده کند. این روشی منطقی و شفاف برای توجیه تصمیمات او بهشمار میرفت. این نوارها میراث او را تضمین میکردند.
زمان
۴۱ ساعت و ۵۷ دقیقه
حجم
۳ گیگابایت, ۳۹۹٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۴۱ ساعت و ۵۷ دقیقه
حجم
۳ گیگابایت, ۳۹۹٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
همه ما انسانها در طول زندگی و در موقعیتهای مختلف مانند مهمانی، محیط کار، خیابان، کافه و بسیاری محیطهای دیگر با انسانهایی سروکار خواهیم داشت که برایمان مشکل آفرین میشوند. این افراد ممکن است دوستانمان باشند که با رفتارهایی بیمارگونه
امتیاز من به قیمت و راوی هست. بنظرم برای ابن اثر ارزشمند و فاخر باید سنگ تموم میذاشتن و یکی مثل ارمان سلطانزاده راوی این کتاب میبود و کلا کتابهای رابرت گرین. دوستان لطفا لایک کنید شابد ترتیب اثر داده
با سلام و درود خدمت دوستان کتابخوان اگه قصد مطالعه این کتاب را دارید... بی شک پس مطالعه و درک این کتاب شخصیت بهتری پیدا میکنید.... جملات کتاب خیلی پر مفهوم و سنگین هستند... سعی کنین پس از مطالعه هر بخش به خوبی
خیلی گرونه. خود کتابو میشه با همین قیمت خرید. یک توضیحی در مورد نحوه قیمت گذاری کتابها در فیدیبو هم داده بشه به کاربر بد نیست. ملاک قیمت گذاری چیست. بعضا دیدم یک فایل صوتی خلاصه کتاب ده دقیقه ای
یکی از بهترین کتاب هایی که در عمرم خواندم البته برای چنین کتاب مهمی باید گوینده حرفه ای تری انتخاب میشد ایشون صداشون خوب هست منتها در انتهای هر جمله کشش بی دلیلی دارند که ایراد بزرگی نیست به هر حال این
کتاب بسیارجامع وپرازاطلاعات ومعلومات است درکل یک دایره المعارف است پشنهادمیکنم مطالعه کنید.کنیدجالب و آموزنده است
کتابش کتاب خیلی خوبیه، صدای گوینده خیلی هم بد نیست، البته این مساله یه مقدار مرتبط با سلیقه است
بسیار عالی و تاثیر گذار
کتاب بسیار عالی ولی متاسفانه راوی با نوع گویش انتهای جملات به شدت باعث میشه تمرکز از روی مطالب پرت بشه و هر لحظه منتظر بود که کشش بعدی در جمله بعدی کجا هستش، البته فکر کنم تحمل این نوع
در خوبی کتاب شکی نیست ولی گویندگی خوب نیست ، صدا مونو تونه و آخر هر جمله را میکشند ، صداشون خوبه اما گویندگی بدی دارن