دانلود و خرید کتاب صوتی چیرگی

کتاب صوتی چیرگی نوشته‌ی رابرت گرین مسیری را برای مخاطب رونمایی می‌کند که پیش از این تنها منحصر به نوابغ (مثل رابرت انیشتین و برادران رایت) و اشخاص مطرح تاریخی (مثل ناپلئون یا چرچیل) بود. گرین پس از تحقیقاتی گسترده در حوزه‌ی نوروساینس، علوم شناختی و البته مطالعه‌ی زندگی‌نامه‌ی اشخاصی که به قدرت چیرگی‌شان مشهور هستند، این کتاب را به رشته‌ی تحریر درآورد. کتاب علاوه‌بر ارائه‌ی پژوهش‌های متنوع، داستان‌ها و مثال‌های زیادی از راه و روش اساتید بی‌نظیر و نوابغی مثل لئوناردو داوینچی و موتزارت را مطرح می‌کند که مخاطب با تکرار چنین روش‌هایی قدم در مسیر چیرگی و استادی می‌گذارد.

نشر نوین این کتاب صوتی را با ترجمه و صدای آرسام هورداد تهیه ومنتشر کرده و برای خرید و دانلود در طاقچه ارائه شده است. نسخه صوتی این کتاب را می‌توانید از سایت یا اپلیکیشن طاقچه خریداری و دانلود کنید و سپس در اپلیکیشن طاقچه بشنوید. البته می‌توانید پیش از خرید، نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید تا از کیفیت آن مطمئن شوید.

درباره کتاب صوتی چیرگی اثر رابرت گرین

بیشتر مردم تصور می‌کنند نابغه‌ها، هنرمندها، مخترع‌ها، سیاست‌مدارها و نویسندگان مطرح ژن‌هایی برتر و استعدادهایی خالص را به ارث برده‌اند و مردم معمولی که از چنین میراثی محروم هستند، هرگز نمی‌توانند چیرگی حیرت‌آور این اشخاص در حوزه‌ی فعالیت‌شان را حتی تکرار کنند و چه بسا به پیش‌تر ببرند!

رابرت گرین این افسانه را بیش از اینکه شبیه به یک حقیقت مسلم بداند، به شکل یک پرسش در نظر گرفت. به این شکل که: آیا نوابغ رشته‌های مختلف و شخصیت‌های برجسته‌ی تاریخ تنها کسانی بوده‌اند که از ذخیره‌ی ژنی ویژه و متفاوت نسبت به افراد معمولی بهره‌مند بودند و آنچه که آنها را مستثنا می‌کرد فقط استعداد خالص‌شان در زمینه‌ای خاص بوده؟ یا اینکه مسیر و قواعدی هم وجود دارد که از افراد معمولی با استعداد و ژن‌های معمولی یک فرد استثنایی و نابغه بسازد؟

گرین در کتاب صوتی چیرگی مو را از ماست بیرون کشید و به سراغ علوم مختلفی رفت تا به کمک روانشناسی شناختی، علوم اعصاب یا نوروساینس، تحقیقات معتبر انجام شده بر زندگی‌نامه‌ی افراد مشهور و بی‌همتا این حقیقت را بیازماید که تاثیر استعداد ذاتی در خلق یک شخصیت حیرت‌انگیز در حوزه‌ای خاص بیشتر است یا مسیری ویژه وجود دارد که از افراد معمولی اشخاصی خارق‌العاده خلق می‌کند.

خرید و دانلود کتاب صوتی چیرگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

شنیدن کتاب صوتی چیرگی به افرادی پینشهاد می‌شود که حقیقتا در جستجوی مسیری هستند تا آنها را به فردی شاخص و منحصربه‌فرد تبدیل کند. این کتاب سرشار از نکات و مثال‌هایی است که نه‌تنها نوابغ کلاسیک، بلکه نوابغ دنیای مدرن و پست‌مدرن هم از آنها تبعیت کرده‌اند. مثلا فردی روچ کسی بود که در آتش بوکسور حرفه‌ای شدن می‌سوخت. ادی فاچ کسی بود که او را با تمرین‌های خاص و دشوارش تعلیم داد. این تمرین‌ها از فردی روچ کسی را ساخت که استایل و روش مخصوص خودش برای مبارزه را خلق کرد و تبدیل به بوکسوری شد که در بین تمام بوکسورهای سبک‌وزن هم‌نسلش به او لقب مَستر روچ (ارباب روچ) می‌دادند!

کتاب صوتی چیرگی سرشار است از تمرین‌ها و خردهایی که افراد را از مرحله‌ی ابتدایی شاگردی به مراحل عالی استادی (چیرگی) می‌رساند. بنابراین سخت‌کوشی، اشتیاقی بی‌حد برای چیرگی و نظم از جمله چیزهایی است که برای خواندن کتاب چیرگی لازم است.

چرا باید این کتاب صوتی با صدای آرسام هورداد را بشنویم؟

کتاب صوتی چیرگی در هفت مرحله افرادی را که در ابتدایی‌ترین مرحله از حرفه‌ای شدن هستند به مرحله‌ی استادی می‌رساند. شنیدن این کتاب صوتی باعث می‌شود که مسیر افرادی که پیش از شما تبدیل به نوابغ رشته‌های گوناگون (از چارلز داروین زیست‌شناس گرفته تا بنجامین فرانکلین رئیس‌جمهور ایالات متحده) شده‌اند را به‌درستی بشناسید و براساس محتوای این کتاب مسیر خودتان را طراحی کنید.

درباره رابرت گرین

رابرت گرین در چهاردهم مِی ۱۹۵۹ در ایالت کالیفرنیا آمریکا متولد شد. جالب است بدانیم که پیش از اینکه گرین دست به نوشتن کتاب‌های الهام‌بخش و تاثیرگذار بزند، در بیش از شصت شغل متنوع، عجیب و حتی دور از ذهن (مثل کارگر ساختمانی، مترجم، فیلمنامه‌نویس هالیوود، ویراستار و...) مشغول به کار شد و تجربیات گرانبهایی که از این کارهای به‌ظاهر معمولی به دست آورد، باعث شد که کتاب‌هایش برای عامه جذابیت ویژه‌تر و محتوای ملموس‌تری داشته باشد.

رابرت گرین شهرت و ثروتش را از نوشتن موضوعاتی که برای مردم معمولی غیرقابل فهم و دست‌نیافتنی بود به دست آورد. او برای نوشتن کتاب‌های انگیزشی‌اش که حاوی تکنیک‌های جنگی، استراتژی در تجارت و کسب و کار، درس‌هایی درمورد قدرت، زندگی و روابط رمانتیک و کاری بود، به سراغ تاریخ، روانشناسی و علوم زیستی مرتبط رفت تا با استفاده از تحقیقاتش، شکل و رنگی جدید برای محتوای موردنظرش را در دنیای کتاب‌ها پیدا و خلق کند.

رابرت گرین در سال ۱۹۹۵ کاملا اتفاقی با یک طراح کتاب آشنا شد و ایده‌ی اولین کتابش را با او در میان گذاشت. به این ترتیب اولین کتاب رابرت گرین ۴۸ قانون قدرت در سال ۱۹۹۸ منتشر شد که برای او شهرت و منفعت خوبی به ارمغان آورد. هنر اغواگری کتاب بعدی گرین بود که سه سال بعد (۲۰۰۱) راهی بازار کتاب آمریکا شد. به همین ترتیب ۳۳ استراتژی جنگ (۲۰۰۶)، قانون پنجاهم (۲۰۰۹)، چیرگی (۲۰۱۲)، قوانین طبیعت انسان (۲۰۱۸) و قوانین روزانه (۲۰۲۱) یکی پس از دیگری منتشر شدند.

تا به امروز میلیون‌ها نسخه از کتاب‌های رابرت گرین در دنیا فروش رفته که همین به خوبی نشان می‌دهد او تا چه اندازه نیاز افراد را درست شناسایی کرده و به نیازش به درستی پاسخ داده است. رابرت گرین آنچنان تمایلی به رونمایی از زندگی شخصی‌اش ندارد، به همین دلیل تخمین زده می‌شود که ثروتی که تا سال ۲۰۲۳ از فروش کتاب‌هایش نصیبش شده در حداقلی‌ترین شکل ممکن هفت میلیون دلار باشد.

نظرات افراد و مجله‌های مشهور درباره چیرگی

کتاب چیرگی در همان سال انتشار (۲۰۱۲) توانست توجه مجلات معتبر و مشهور مثل فوربز، نیویورک تایمز و گاردین را به خود جلب کند. مجله‌ی گاردین این اثر را «راهنما و روشن‌کننده» معرفی کرد و فوربز آن را «پیش‌بَرنده» خواند. نشریه‌ی نیویورک تایمز هم درمورد آن چنین نوشت:‌ «ظاهرا تجزیه و تحلیل مسیر زندگی اشخاص تاریخی مثل ناپلئون و سان تزو و بیرون کشیدن نکاتی از آن درمورد تاثیر گذاشتن روی موقعیت و افراد تخصص رابرت گرین است.»

از شنیدن کتاب صوتی چیرگی چه درس‌هایی می‌گیریم؟

کتاب چیرگی در همان ابتدا با شما عهد می‌بندد که برای تبدیل شدن به فردی خارق‌العاده نیازی ندارید که با استعدادهای خارق‌العاده به دنیا آمده باشید! تنها چیزی که نیاز دارید این است که مسیر افراد خارق‌العاده‌ی پیش از خودتان را به خوبی بشناسید، قدم به قدم تحلیل کنید و با جسارت و پشتکار پا جای پای آنها بگذارید!

در قدم دوم شما باید صدای درونی که شما را به سمت سفر زندگی سوق می‌دهد را بشنوید تا بتوانید به تبدیل به همان کسی شوید که در آتش اشتیاق آن می‌سوزید!

در قدم بعدی می‌آموزید که هدف اصلی شما نباید موفقیت، پول یا شهرت باشد! در عوض باید بیاموزید که تا سر حد ممکن یاد بگیرید!

قدم چهارم شامل این است که بهترین راه رسیدن به چیرگی، نظم و توانمندی است و متاسفانه مسیر میانبری هم وجود ندارد!

قدم پنجم جرات و جسارت را در شما بیدار می‌کند که بتوانید پا در میدانی بگذارید که قبلا فقط برای نوابغ تصور می‌شد!

قدم ششم به قدرت حل مسئله با اتکا به خلاقیت است. کسی قول نداده که مسیر چیرگی بدون مشکل پیش برود!

قدم هفتم جایی است که شما در نقطه‌ی چیرگی و استادی ایستاده‌اید!

اگر زن/مردِ این میدان هستید، کتاب صوتی چیرگی برای شخص شما نوشته شده است!

عنوان این کتاب در زبان اصلی چیست و در فارسی با چه عنوان‌هایی ترجمه شده است؟‌

عنوان کتاب چیرگی در زبان اصلی «Mastery» است که در لغت به معنای ارباب بودن، استاد بودن، حرفه‌ای بودن، بلد یا خبره بودن است. اما معنای عمیق‌تری که می‌توان از این عنوان به دست آورد چیرگی است. چیرگی به معنی از پس کاری سخت برآمدن و تمام وجوه یک حوزه را در برگرفتن است. این عنوان در برخورد اول باعث زده شدن مخاطب از کتاب نمی‌شود و مخاطب هدف خود را به خوبی جذب می‌کند.

این کتاب مشهور و پرفروش در ایران با ترجمه‌های مختلف و عنوان‌های متفاوتی به بازار کتاب عرضه شده‌اند. علاوه‌بر چیرگی، عنوان‌هایی مثل استادی، قوانین استادی، مهارت‌های استادی از جمله‌ی این عناوین هستند.

چه کسانی کتاب چیرگی را به فارسی ترجمه کرده‌اند؟‌

کتاب صوتی چیرگی را آرسام هورداد به فارسی ترجمه کرده است. او علاوه‌بر ترجمه کردن کتاب‌های خودیاری، از شاگردان موسسه‌ی بین‌المللی ویلیام گلسر (روانپزشک آمریکایی و نویسنده‌ی کتاب تئوری انتخاب) است و از سال ۱۳۹۵ مدیریت موسسه‌ی مطالعاتی تایپ‌شناسی را به عهده دارد.

مترجمان دیگری همچون محمدرضا آل یاسین، فاطمه باغستانی و لیلی سالاری از جمله افرادی هستند که این کتاب را به فارسی برگردانده‌اند.

در بخشی از کتاب صوتی چیرگی می‌شنویم

نوع به‌خصوصی از قدرت و هوش وجود دارد که نمایندهٔ بالاترین حد توانمندی بشر است و منشأ همه دستاوردها و موفقیت‌ها و اکتشاف‌های بزرگ بشر در طول تاریخ بوده است. البته این نوع از قدرت و هوش چیزی نیست که در مدارس و دانشگاه‌ها تدریس شود یا اساتید درباره‌اش حرف بزنند، اما همهٔ ما، در لحظاتی خاص و ویژه در زندگی‌مان، بارقه‌ای از این حالت ذهنی را تجربه کرده‌ایم. این حالت، اغلب در مواقعی که تحت فشار هستیم به سراغمان می‌آید، مثلاً زمانی‌که با یک ضرب‌الأجل فوری مواجهیم یا فوراً باید مسئله‌ای دشوار را حل کنیم یا درباره موضوعی مهم تصمیم بگیریم. گاهی هم این حالت در اثر کار مدوام و مستمر روی یک پروژه به ما دست می‌دهد. منشأ این حالت هرچه باشد، ما در این لحظات سطح بالایی از انرژی و تمرکز را در خودمان احساس می‌کنیم، حالتی که در سایر وضعیت‌ها تجربه‌اش نمی‌کنیم؛ انگار متمرکزتر و مصمم‌تر هستیم. ذهن ما به‌طور کامل غرق در آن کار می‌شود و به هیچ چیز دیگری توجه نداریم. در این حالت که با تمرکزی عمیق همراه است، ایده‌هایی درخشان به ذهن سر می‌زنند. انگار فرقی ندارد خواب باشیم یا بیدار، این ایده‌ها به شکل ناگهانی و از ناکجا به ذهنمان می‌رسند، گویی به گنجینه ناخودآگاه متصل شده‌ایم. در این زمان‌ها انگار تأثیرگذاری ما روی سایر آدم‌ها هم افزایش می‌یابد و دیگران راحت‌تر ما را می‌پذیرند. شاید دلیلش این است که با دقت و توجه بیشتری به آن‌ها گوش می‌دهیم، یا مثلاً دیگران این‌طور به نظرشان می‌آید که نوعی قدرت خاص در ما وجود دارد، و این احترامِ آنان را برمی‌انگیزد. ما در حالت عادی به‌صورت منفعل زندگی می‌کنیم، یعنی مدام به وقایعی که از بیرون برایمان اتفاق می‌افتد واکنش نشان می‌دهیم، در این حالت به نظرمان می‌آید کنترلی روی وقایع نداریم و صرفاً واکنش‌دهندهٔ محض هستیم. اما در آن روزها و لحظات خاص که درباره‌اش صحبت کردیم، انگار این خود ما هستیم که سبب‌ساز و تعیین‌کننده اتفاقات زندگی می‌شویم.

این نوع از قدرت را می‌توانیم این‌طور توصیف کنیم: ما، در حالت عادی، بیشتر اوقات درون ذهنمان هستیم و سرگرم افکار، رؤیاها، تمایلات و دغدغه‌های ذهنیِ عموماً بی‌فایده‌ایم. اما در این دوران که خلاقیتمان به اوج خودش می‌رسد، انگار میلی درونی برای اقدام کردن و مؤثر بودن داریم، مثلاً می‌خواهیم کاری را به سرانجام برسانیم و تکمیل کنیم. گویی کشش و انگیزه‌ای ما را وادار می‌کند تا از دالان تنگ و تاریک ذهنمان خارج شویم و در عوض متوجه دنیای بیرون از خودمان باشیم و به واقعیت‌ها و آدم‌ها بیشتر توجه کنیم. یا مثلاً در حالت عادی گرایش ما این است که وقتمان را تلف کنیم و از این شاخه به آن شاخه بپریم و از این رو مدام تمرکزمان را از کاری که مشغولش هستیم از دست می‌دهیم، اما در این مواقعِ خاص، تمرکز و جدیت ما برای تکمیل کار به‌شکل عجیبی زیاد می‌شود و ذهنمان به عمق کاری که مشغول انجامش است نفوذ می‌کند. دراین مواقع ذهن ما درگیر افکار پوچ یا کارهای بی‌فایده نیست و عملاً دارد روی انجام دادن کاری مؤثر تمرکز می‌کند. با ادامه این روند ذهن به قابلیتی دست پیدا می‌کند که قادر است جزئیاتی را در دنیای بیرون رصد کند که تا پیش از آن، از آن‌ها غافل بود؛ این قابلیت باعث می‌شود ایده‌ها و الهامات بیشتری سراغمان بیاید، افق فکری‌مان گسترش یابد و آدم خلاق‌تری شویم.

اما قسمت جالب ماجرا اینجاست که وقتی آن ضرب‌الأجل می‌گذرد یا آن بحران و فشار را پشت سر می‌گذاریم، دوباره روز از نو، روزی از نو؛ آن حس قدرت و برتری درونی و آن خلاقیتِ افزایش‌یافته به‌سرعت محو می‌شود. ما همان آدم حواس‌پرت همیشگی می‌شویم، به‌راحتی تمرکزمان را موقع انجام دادن کارها از دست می‌دهیم و عنان امور از کفمان می‌رود. فکر کنید اگر می‌شد این حس‌وحال غریب را برای مدت طولانی‌تری حفظ کنیم به چه دستاوردهایی که نمی‌رسیدیم! اما این نیرو، مرموز و گریزپا به نظر می‌رسد.

این نوع از قدرت و هوش که درباره‌اش حرف می‌زنیم، یا کاملا مورد غفلت واقع شده و کسی به‌عنوان یک زمینهٔ مطالعاتی درباره آن حرفی نزده است، یا اینکه با انواع و اقسام خرافات و مطالب زرد و سطحی درهم‌آمیخته که در هر صورت بر مرموزتر شدن این حوزه دامن می‌زند. در اثر همین ناآگاهی، تصور می‌کنیم خلاقیت و توانمندی چیزهایی هستند که به‌طور آنی و ناگهانی و از آسمان بر سر فرد نازل می‌شوند، یا آن‌ها را به استعداد ذاتی خود شخص، یا روحیهٔ عالی یا بخت‌واقبال نیکویش مربوط می‌دانیم. اگر گَرد این اوهام و خرافات را از این حوزه پاک کنیم و به‌شکل واقع‌بینانه درباره این جنس از قدرت حرف بزنیم - یعنی ریشه‌های آن را بررسی کنیم و از نگرش و اقدامات و راهبردهایی حرف بزنیم که منجر به رسیدن به آن و حفظ آن وضعیت می‌شود - کمک بزرگی به رشد آدم‌ها کرده‌ایم.