کتاب چگونه مثل امپراتور روم فکر کنیم
معرفی کتاب چگونه مثل امپراتور روم فکر کنیم
چگونه مثل امپراتور روم فکر کنیم نوشته دونالد رابرتسون راهنمایی شفاف برای افرادی که با سختیهای روزگار مواجهند به دنبال آرمش هستند و میخواهند برتر باشند.
هدف این کتاب، کمک به شماست تا بتوانید مارکوس را دنبال کنید و به قدرت رواقی ذهن و درنهایت حس عمیقتری از موفقیت و رضایت برسید... فلسفه رواقی به شما میآموزد که چگونه هدفی در زندگی پیدا کنید، با ناملایمات مواجه شوید، خشم درون خود را مغلوب کنید، خواستههایتان را تعدیل کنید، منابع سالم شادی را پیدا کنید، با شکیبایی و وقار، درد و بیماری را تاب بیاورید، در مقابل اضطراب شجاع باشید... و در عین حال همچون سقراط آرامش خود را حفظ کنید.
دونالد رابرتسون همان قدر که روانشناس است، فیلسوف هم هست، اما بیشتر به عنوان رواندرمانگری با رویکرد «رفتاردرمانی شناختی» و البته نویسنده، شناخته میشود. رفتاردرمانی شناختی گرایشی است که سبب شد دیدگاههای فلسفه رواقی دوباره قدرت بگیرند. چرا که این روش، مثل فلسفهی رواقی تلاش دارد با تغییر شیوهی تفکر و دیدگاه فرد نسبت به خود و زندگیاش، به او کمک کند. برای همین است که کتاب «چگونه مثل امپراتور روم فکر کنیم» در مرز میان فلسفهی رواقی و روانشناسی شناختی قرار میگیرد، همان طور که نویسندهاش در این مرز حرکت میکند.
رابرتسون با بررسی دقیق زندگی «مارکوس اورِلیوس»، امپراتور مشهور روم و فیلسوف رواقی، دستورالعملهای بسیار مفیدی به دست آورده است که در هشت فصل میخوانید. او تلاش دارد دیدگاه ما را به زندگی تنظیم کند و به پرسشهای اساسی و مهمی نظیر «چگونه عاقلانه سخن بگوییم» یا «چگونه ترس را رها کنیم» پاسخ بگوید. و برای این هدف، فلسفه و روانشناسی و داستان را به شکل شیرینی پیوند زده است.
خواندن کتاب چگونه مثل امپراتور روم فکر کنیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به کتابهای فلسفه برای زندگی و رشد فردی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب چگونه مثل امپراتور روم فکر کنیم
مارکوس اورلیوس به خاطر مشکلات مزمن سلامت به ضعف جسمانی معروف بود، ولی استقامت استثنایی او نیز زبانزد بود. مثلاً کاسیوس دیو۴۲ تاریخدان مینویسد: قطعاً در زمینهٔ قدرتهای جسمانی توانایی چندانی نداشت، ولی بدنش را از جسمی ضعیف به جسمی تبدیل کرده بود که تحمل و طاقت بسیار بالایی داشت.
چهطور میتوان این پارادوکس ظاهری را توجیه کرد؟ چهطور مردی اینچنان ضعیف و بیمار، به سرسختی و شکیبایی معروف میشود؟ شاید جواب این مسأله در نگرش او نسبت به درد و بیماری و تکنیکهای مقابلهای رواقیون نهفته باشد.
با شروع جنگ مارکومانی اول، مارکوس حدوداً پنجاه سال داشت که بر اساس استانداردهای روم، پیر محسوب میشود. در هر حال او شنل و چکمههای نظامی خود را به تن کرد، از رم به جبهه رفت و در خط مقدم مشغول مبارزه شد. بیشتر اوقات در دژ لژیونری کارنونتوم، در سمت دیگر کوههای آلپ و کنار سواحل رود دانوب در اتریش کنونی بود. کاسیوس دیو مینویسد نخست مارکوس آنقدر نحیف بود که نمیتوانست سرمای شدید شمال را تاب بیاورد و لژیونها را فرماندهی کند. محیط خطرناک و طاقتفرسایی بود، حتی برای یک امپراتور. اوضاع بدتر هم شد. تعداد زیادی از مردان مجبور بودند نزدیک هم زندگی کنند و اردوگاههای نظامی در معرض شیوع طاعون قرار گرفتند. در هر حال مارکوس معمولاً با این سخن از اوروپیدس، به سختیهای زندگی در مرز شمالی بیتوجهی میکرد: «جنگ ملعون چنین چیزهایی با خود همراه میآورد.» به عبارت دیگر، انتظار این اتفاقات میرفت.
باوجود مشکلات سلامت و محیط خطرناک، مارکوس بیش از ده سال، به فرماندهی لژیونها در کنار دانوب مشغول میشود. در مراقبهها، از خدایان تشکر میکند که بدنش برای این زمان طولانی، سختیهای جسمانی را تحمل کرد. او از جنگ مارکومانی و طاعون آنتونین جان سالم به در برد و حدود شصت سال عمر کرد، آن هم در زمانی که شانس چنین زندگی طولانیای ضعیف بود. در واقع، اگرچه مشکلات مزمن سلامت داشت، ولی بیشتر از تعداد زیادی از همعصرانش زندگی کرد. با این حال گذار ناگهانی به زندگی نظامی، چالش جسمانی بزرگی برای او بود. بنابراین تعجبی ندارد که در نوشتههای او، مدام شواهدی از دشواریهای روانشناختی برای مقابله با مشکلات جسمانی به چشم میخورد.
او بیشتر عمرش، خود را برای رویارویی با این نبرد درونی آماده میکرد. در طول سالها، مارکوس کمکم یاد گرفت با استفاده از استراتژیهای روانشناختی رواقگرایی باستان، درد و بیماری را تحمل کند. در طول جنگ در مراقبهها نوشت این تکنیکها بخشی از تمرین مداوم او هستند. این یادداشتها بیانگر وضعیت ذهنیای هستند که حاصل بیش از سه دهه تمرین رواقی شدید بودند. بهعبارت دیگر، نگرش او نسبت به درد و بیماری در لشکرکشی به شمال، خود به خود حاصل نشده بود. مجبور بود آن را یاد بگیرد.
اما مراقبهها تنها راه آگاهی از افکار مارکوس نیستند. در اوایل قرن نوزدهم، دانشمند ایتالیایی، «آنجلو مای» گنجینهٔ ارزشمندی از نامههای باستانی میان استاد زبان لاتین، مارکوس کورنلیوس فرونتو و چند شخصیت برجستهٔ را کشف کرد که در میان آنان، شاگرد فرونتو، مارکوس اورلیوس نیز بود. نمیتوان تاریخ دقیق تکتک نامهها را مشخص کرد، ولی ظاهراً تمام دورهٔ رفاقت مارکوس و فرونتو، تا مرگ فرونتو در سال ۱۶۷ پس از میلاد یا اوج طاعون آنتونین را دربرمیگیرند.
مکاتبات آنها به چند دلیل قابل توجه است. برای نخستین بار، دانشمندان توانستند نگاهی به زندگی شخصی مارکوس بیندازند و شاهد شخصیت واقعی او باشند. او تفاوت زیادی با تصور محبوب از رواقیون داشت، یعنی ریاضتکشی سرد نبود. در واقع صمیمیت و محبت زیادی میان او و فرونتو و خانوادهاش بود. سبک نگارش او دوستانه و همراه با خوشنیتی است. مثلاً دربارهٔ زمانی با فرونتو صحبت میکند که در هیبت شهروندی عادی در حومهٔ شهر اسبسواری میکرد و چوپانی با بیادبی، او و همراهانش را دغلهای روستایی نامید. مارکوس میخندد و به میان گله میرود و به شوخی گوسفندها را متفرق میکند تا بحث تمام شود. اما چوپان تحتتأثیر قرار نمیگیرد و چماقش را به سمت آنان میاندازد و فریاد میزند فرار کنید. تصورش دشوار است که بیست سال بعد، نویسندهٔ این نامههای دوستداشتنی و بیقید، اجساد تکهتکهٔ سربازان را روی زمینهای یخزدهٔ پانونیا میبیند و با تمام وجود به سراغ مراقبههای رواقی میرود.
اما چیز دیگری نیز هست که تضاد قابلتوجهی با مراقبهها دارد: حجم گپوگفتها و گاهی حتی شکایتهایی از مشکلات مختلف سلامت. فرونتو بیست سال بزرگتر از مارکوس بود و خیلی دوست داشت دربارهٔ دردها و رنجهای مختلف خودش پیش او شکایت کند. یک بار، فرونتو قسمتهایی از بدنش را نام میبرد که در طول شب درد میگیرند: «شانه، آرنج، زانو و قوزک پاهایم.» در ادامه مینویسد همین دردها مانع این شدهاند که با دست خودش برای مارکوس نامه بنویسد.
حجم
۲۴۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۴۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
نظرات کاربران
کتاب درباره فلسفه رواقی و مارکوس اورلیوس بود و بسیار زیبا هم تاریخی بود هم اخلاقی بود هم فوق العاده جذاب بود طرز فکر یک امپراطور که تواضع فروتنی انتقادپذیر های پذیرش مرگ و غیره را تبلیغ میکرد به دل
خیلی منتظر این کتاب بودم توی طاقچه. ولی چون کنکور دارم فعلا نمیتونم بخونمش. ولی به بقیه توصیه میکنم حتما بخونن این کتاب رو چون باارزشه
۵
عالی بود