دانلود و خرید کتاب صوتی نفرت بازی
معرفی کتاب صوتی نفرت بازی
کتاب صوتی نفرت بازی رمانی کمدی رمانتیک، نوشته سالی تورن است. داستان درباره مرز میان نفرت و عشق است. این اثر روایت ماجراهایی است که برای دو همکار در یک شرکت انتشاراتی رخ میدهد و بازیهایی که این دو واردش میشوند، تا نفرتشان را به دیگری نشان دهند. این کتاب را فرشاد شالچیان به فارسی ترجمه کرده است و نسخه صوتی آن را میتوانید با صدای گرم و دلنشین مریم پاک ذات بشنوید. این کتاب یکی از کتابهای پرفروش یو.اس.ای. تودی (USA Today) بوده است و در سال ۲۰۱۶ نامزد دریافت بهترین کتاب عاشقانه سایت گودریدز (Goodreads) شد.
پیتر هاچینگز (Peter Hutchings) در سال ۲۰۲۱ فیلمی را با اقتباس از کتاب نفرت بازی کارگردانی کرد. هنرمندانی مانند لوسی هیل (Lucy Hale) و استین استوول (Austin Stowell) در این فیلم ایفای نقش کردند.
درباره کتاب صوتی نفرت بازی
مرز میان عشق و نفرت کجاست؟ آیا تابهحال این سوال را از خودتان پرسیدهاید؟ آیا برایتان پیش آمده است که عشقتان به یکباره به نفرت تبدیل شود؟ یا توانستهاید حالت برعکس آن را تجربه کنید؟ این سوال، اساس ماجراهایی است که قرار است در کتاب صوتی نفرت بازی بشنوید.
سالی تورن (Sally Thorne) در کتاب نفرت بازی (The Hating Game) به سراغ مرز باریکی رفته است که میان عشق و نفرت وجود دارد. همان مرز خطرناکی که راه رفتن روی آن میتواند زندگی را تغییر دهد. در مورد لوسی هاتن و جاشوا تمپلمن، این بازی میتواند به قیمت از دست دادن شغلشان تمام شود.
لوسی هاتن، یکی از محبوبترین کارمندان یک شرکت انتشاراتی است. اما آنچه برایش ناخوشایند است این است که مجبور است چهل ساعت در هفته، روبهروی جاشوا تمپلمن بنشیند؛ مردی که با تمام وجود از او متنفر است. البته این احساس دوطرفه است. بنابراین، لوسی و جاشوا تمام وقتشان را صرف این میکنند که نفرتشان را به یکدیگر نشان دهند. این موضوع درست به یک بازی برای آنها بدل شده است. اما زمانی صورت جدی به خودش میگیرد که پای یک ترفیع شغلی به میان میآید.
لوسی هاتن و جاشوا تمپلمن تمام تلاششان را میکنند تا ترفیع شغلی را از آن خودشان کنند. هردو سخت تلاش میکنند تا صندلی ریاست را از آن خودشان بکنند و این بازی فقط یک پایان دارد: رئیس شدن یکی و استعفا دادن دیگری. اما مشکلی در این میان وجود دارد و آن مشکل این است که لوسی کمکم متوجه میشود تمام اوقاتش صرف نفرت ورزیدن به جاشوا نمیشود. او بهترین لباسهایش را برای سرکار رفتن میپوشد. درست انگار به یک مهمانی یا قرار عاشقانه دعوت دارد. از طرف دیگر شاید این فکر که لوسی و جاشوا، حالا، آنقدرها هم از همدیگر متنفر نیستند، فقط در ذهن لوسی جولان ندهد... .
چرا باید این کتاب صوتی را بشنویم؟
کتاب صوتی نفرت بازی یک رمان سرگرمکننده، عاشقانه و جذاب است که شنیدنش میتواند تجربه جالبی برای علاقهمندان به این ژانر بسازد. بنا بر عقیده برخی از منتقدان این کتاب موفق شده تا ژانر کمدی رمانتیک را دوباره زنده کند.
کریستین هیگینز (Kristan Higgins)، یکی از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز، از کتاب نفرت بازی به عنوان یکی از بهترین کتابهایی یاد میکند که خوانده است.
نشریه کرکوس ریویو (Kirkus Reviews) این کتاب را داستانی نشاطبخش و یک انتخاب عالی برای گذراندن روزی در ساحل میداند.
نشریه لایبرری ژورنال (Library Journal) نیز درباره این اثر اینطور نوشته است: «این کتاب باعث میشود تا مخاطبان از هر دو طرف درگیر ماجرا، هم لوسی و هم جاشوا، طرفداری کنند.»
شنیدن کتاب صوتی نفرت بازی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
اگر از طرفداران رمانهای کمدی عاشقانه هستید، شنیدن کتاب صوتی نفرت بازی میتواند روز خوبی را برایتان رقم بزند.
درباره سالی تورن
سالی تورن (Sally Thorne) نویسنده اهل استرالیا، ۱۰ سپتامبر ۱۹۸۱ به دنیا آمد. او اولین کتابش را به نام (راهنمای سفر برای نوجوانان) در سال ۱۹۸۹ و با همراهی نویسندگان دیگر، منتشر کرد. اما اولین کتاب مستقلش که با نام نفرت بازی در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، سریعا راهش را به فهرست کتابهای پرفروش باز کرد و در ۲۵ کشور جهان ترجمه و منتشر شد.
از کتابهای دیگر سالی تورن میتوان به نود و نه درصد برای من (99 Percent Mine) که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد، اشاره کرد. او در کانبرا، استرالیا زندگی میکند و در کنار نوشتن رمانهای عاشقانه، به تنظیم قراردها، پیشنویسها و پیشنهادات مالی مشغول است.
در بخشی از کتاب صوتی نفرت بازی میشنویم
روزگاری که حالا یک قرن پیش به نظر میآید میتوانستم مثل هر آدمی روی کاناپهی خودم دراز بکشم. میتوانستم تلویزیون تماشا کنم هلههوله بخورم و ناخنهایم را لاک بزنم. میتوانستم به والی زنگ بزنم و برویم و در بوتیکها لباس امتحان کنیم. اما حالا که معتاد شدهام مجبورم با ناخنهای نیمجویدهام به کوسنها چنگ بزنم تا جلوی خودم را بگیرم که بلند نشوم کفش نپوشم و دوان دوان به سمت خانهی جاش نروم. این تلاش باعث دردم شده است. خودم را زیر وزن لپتاپ روی سینهام دفن کردهام و با حواسی نیمهجمع در سایتهای جدید چرخ میزنم ارائهام برای مصاحبه را مرور میکنم حراجی اسمورفها را بررسی میکنم و آخر سر به سایت موردعلاقهام که لباسهای طرح قدیمی و ازمدافتاده میفروشد سر میزنم. پیامی دربارهی وصل شدن پدر و مادرم به اسکایپ دریافت میکنم و آنقدر سریع با آنها تماس میگیرم که برای خودم هم شرم آور است. تصویر مادرم روی صفحه ظاهر میشود. اخم کرده و بیش از حد به دوربین نزدیک است. زیر لب میگوید «اه. آشغال به درد نخور» و بعد چشمانش میدرخشد. «اسمورفت! چطوری عزیزم؟» «خوبم. خودت چطوری؟» پیش از اینکه پاسخ بدهد زیپ شلوار جینش صفحه را تسخیر میکند. چون برمیخیزد و چندین بار پدرم را صدا میزند. «نایجل! نایجل!» حتی لحن آشنا و وزن صدایش باعث میشود دل من بیشتر برای خانه تنگ شود. بالاخره کوتاه میآید. درحالی که دوباره مینشیند به من می گوید «حتما هنوز سر زمینه. زودی سر و کلهش پیدا میشه.» برای لحظهای طولانی به یکدیگر نگاه می گنیم. کم پیش میآید با مامان خلوت کنم و خبری از شخصیت مداخلهجوی پدر نباشد. برای همین درست نمیدانم از کجا شروع کنم. نمیتوانم دربارهی وضع هوا یا اینکه چقدر سرم شلوغ است حرف بزنم. وقتی چشمان آبی کنجکاو مامان تنگ میشود کلماتم را انتخاب میکنم. به این نتیجه میرسم بهتر است سوالی که در چند هفتهی گذشته و در تمام عمر ذهنم را شکنجه داده بپرسم. این چیزی است که باید سالها پیش از او میپرسیدم. «قبل از اینکه من به دنیا بیام وقتی که با بابا آشنا شدی... چی شد که بیخیال رویاهات شدی؟» سوال مانند پارازیت مردهای در هوای میانمان آویزان میماند.
زمان
۱۳ ساعت و ۴۴ دقیقه
حجم
۷۷۱٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۳ ساعت و ۴۴ دقیقه
حجم
۷۷۱٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
راوی داستان، دختری جوان به نام لوسی هاتن است که در یک شرکت انتشارات کتاب کار میکند. میز کار او، درست روبهروی مرد جوانی با نام جاشوا تمپلمن است و این دو نفر، با تمام وجود از هم متنفرند و
کم سن و سالتر که بودم کتاب هایی میخوندم از یک سری نویسندههای تازه کار که کتاب هاشون رو توی سایتهایی مثل نودوهشتیا و ... منتشر میکردن... کتاب هایی که هیچ خبری از دنیای واقعی توی اون ها نبود و صرفا
امکان خرید pdf این کتاب نیست؟؟ من خودم دوست دارم بخونم
با خانواده و در جمع گوش نکنید 😅
خیلی خیلی لذت بردم . راوی بسیار خوب داستان رو روایت کرد، و سخصیت ها بسیار جالب بودند
یک: چیزی که این کتاب صوتی رو دلنشین کرده صدای گوینده هست که به خوبی روی داستان نشسته و آدم از گوش کردن بهش خسته نمیشه. دو: رمان در مورد دو همکار هست که ظاهراً از یکدیگر متنفر هستند ولی با
داستان کتاب نوجوانانه است و یک جاهایی احساس میکردمنویسنده برای یک انیمه فیلمنامه نوشته. اما داستان، روایت و اجرا کاملا جذاب و سرگرمکننده است.
یک عاشقانه زیبا و شیرین ❤️
کتاب جذابی نبود برای من. بنظرم بیشتر مناسب نوجوانان و افرادی که شبیه اونا عوالم رومانتیک دارن بودش. قابل پیش بینی بود داستان. دو نفر که یک ماجراهایی تو کار و زندگی دارن و ته دلشون می خوان بهم برسن. توصیفاتش که
بنظرم اگه همینطوری خواستید کتاب بخونید این کتاب مناسبی هست هرچند کتاب های بهتری هم وجود داره. کتاب سطحی هست و زیاد مورد علاقم نبود. تخیلی هست و انگار سریع میخواست داستانو به طرف دیگری بکشونه درواقع یک دفعه عاشق