دانلود و خرید کتاب صوتی درخواست دوستی
معرفی کتاب صوتی درخواست دوستی
کتاب صوتی درخواست دوستی نوشتهٔ لورا مارشال و ترجمهٔ علی اکبر پرموزه و با صدای فرنوش پیغامی است و انتشارات ماه آوا آن را منتشر کرده است. این کتاب صوتی داستان زنی است که با آشکارشدن رازش همهچیزش را از دست میدهد: شغلش، پسرش و آزادیاش. رمان درخواست دوستی پرفروشترین کتاب ساندی تایمز و پرفروشترین کتاب الکترونیکی کیندل شده است.
درباره کتاب صوتی درخواست دوستی
کتاب صوتی درخواست دوستی با ارسال یک درخواست شروع میشود؛ درخواست دوستی در فیسبوک. ماریا وستون در فیسبوک برای لوئیز پیغامی میفرستد و میخواهد با هم دوست شوند. اما این پیغام از سمت کسی است که ۲۵ سال پیش مرده است. خاطرات قدیمی بهسرعت در ذهن لوئیز نمایان میشوند: سال ۱۹۸۹ است. دانشآموز جدیدی به مدرسهٔ لوئیز میآید که شبیه هیچکس دیگری نیست. او بامزه، بیپروا و قابل اعتماد است. چیزی نمیگذرد که لوئیز و ماریا دوست صمیمی یکدیگر میشوند.
لوئیز در موقعیت عجیبی قرار میگیرد که او را وادار میکند با همهٔ کسانی که برای فرار از گذشته با آنها قطع ارتباط کرده دوباره رابطه برقرار کند. لوئیز میداند که اگر حقیقت آشکار شود، همهچیزش، حتی آزادیاش، را از دست خواهد داد. اما او حاضر است همه چیزش را از دست دهد اما پی به این راز ببرد و آنچه را که سالها پیش اتفاق افتاده دقیقاً بفهمد.
این کتاب صوتی داستان مادری است که ناچار میشود با آنچه در نوجوانی، بهعنوان دختری ناامید و سرخورده مرتکب شده بار دیگر مواجه شود.
شنیدن کتاب صوتی درخواست دوستی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران داستانهای معمایی پیشنهاد میکنیم.
درباره لورا مارشال
لورا مارشال نویسندهٔ اهل بریتانیاست. او در دانشگاه زبان انگلیسی خوانده است. لورا مارشال بهخاطر سه رمان جنایی روانشناسانهاش مشهور است. دو رمان اول مارشال، «درخواست دوستی» و «سه دروغ کوچک»، بیش از نیممیلیون نسخه در بریتانیا به فروش رسیدهاند و به ۲۵ زبان ترجمه شدهاند. کتاب «سالگرد» او در سال ۲۰۲۱ منتشر شده است.
بخشی از کتاب صوتی درخواست دوستی
«ایمیل مثل بمبی منفجرنشده در صندوق ورودیام جای میگیرد: «ماریا وِستون میخواهد در فیسبوک با شما دوست شود.» لحظهای یادم میرود که پیام ازطرفِ فیسبوک است و فقط متن را میبینم: «ماریا وستون میخواهد دوست شود.» بیاختیار صفحۀ لپتاپ را میبندم. حس میکنم اسفنجی توی گلویم گذاشتهاند؛ آبِ گلویم را میمکد، باد میکند، راه گلویم را میبندد و من تقلا میکنم نفس بکشم. سعی میکنم نفس عمیقی بکشم تا دوباره کنترلم را به دست آورم. شاید اشتباه میکردم. باید اشتباه کرده باشم چون چنین چیزی احتمال ندارد. بهآرامی لپتاپم را باز میکنم. دستهایم میلرزد، ایمیل را دوباره باز میکنم و این بار میبینم واقعیت است و انکارناپذیر. ماریا وستون میخواهد با من دوست شود. امروز تا این لحظه، روزم کمابیش عادی پیش رفته است. پسرم هِنری امشب پیشِ سام میماند. من هم تمام روزم را روی طرحهای اولیۀ یک مشتری کار کردهام که میخواهد همهچیزِ خانهاش، از دیوارها گرفته تا قالیها و کاناپهها، سایهروشنی متنوع از رنگهای بژ و خاکستریِ مایل به قهوهای باشد و درعینحال فضای خانهاش کسلکننده نباشد. وقتی دیدم ایمیلی برایم آمده، از اینکه بهنحوی سرگرم آن میشوم خوشحال شدم و امیدوار بودم پیامی خصوصی باشد تا اینکه ازطرفِ شرکتی که بخواهد چیزی به من بفروشد... .»
زمان
۱۲ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۷۱۴٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۲ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۷۱۴٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
جذاب و پر کشش و غیر قابل پیش بینی
نمیتونم بگم فوق العاده بود ولی قشنگ بود
کتاب پلیسی معمایی بود در مجموع خوب بود البته بیشتر فکر کنم در سطح نوجوان بود
رمانی معمایی با پیچیدگی های روابط آمدم های که با با صدا وگویی خانم فرنوش پیغامی عالی و جذاب است .
خیلی خوبه
فقط داستانهای جنایی خاله زنکی رو ارائه میدید.
داستان چندان پیچیده ای نبود که این هم بیشتر تحت تاثیر تفاوت های فرهنگی هست. نمی دانم شاید نویسنده چیزی به اسم بلوغ عقلی و عاطفی را به کل قبول ندارد. کارکتر اصلی داستان یک خنگول به تمام معنا بود.