دانلود و خرید کتاب صوتی خاطرات اردیبهشت
معرفی کتاب صوتی خاطرات اردیبهشت
کتاب خاطرات اردیبهشت، رمانی از جعفر مدرسصادقی است که هر فصل آن، روایت یکی از روزهای اردیبهشت مردی که به دنبال جنگجویی و چالشگری است را میخوانیم.
میتوانید نسخه صوتی کتاب خاطرات اردیبهشت را با صدای خود نویسنده، گوش کنید.
دربارهی کتاب صوتی خاطرات اردیبهشت
کتاب صوتی خاطرات اردیبهشت، دربارهی مردی است که هنوز خود را جوان میداند. او میخواهد بجنگد. میخواهد همه را کلهپا کند. میخواهد بتواند چیزهایی که میخواهد را به چنگ بیاورد. او تصویری از یک نمونه انسان است. کسی که کارهای زیادی را در عمرش انجام نداده است. حسرتهای زیادی از حرفهای نگفته و کارهای انجام نداده دارد. هرچند تصویری که از خودش ساخته است انسانی است که همه او را لجباز و یکدنده و بیحوصله میبینند و بسیاری کارها را برای او سبکسرانه و دور از شان و سن او میدانند؛ اما او به حالتی رسیده که دیگر حرفهایش را سبک سنگین نمیکند و رفتارش را نمیسنجد. او در حقیقت به مرحلهای از زندگیاش رسیده که انگار کسی او را نمیبیند و به او توجهی ندارد. مانند یک شبح. از اینطرف به آنطرف میرود و هر خرابکاریای که میخواهد میکند و کسی چندان کاری به کارش ندارد.
کتاب صوتی خاطرات اردیبهشت سی و یک قست دارد که هر کدام خاطره و روایت یکی از روزهای اردیبهشت است.
کتاب صوتی خاطرات اردیبهشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید اثری زیبا و متفاوت از نویسنده ایرانی بخوانید، کتاب صوتی خاطرات اردیبهشت میتواند انتخاب شما باشد.
دربارهی جعفر مدرسصادقی
جعفر مدرسصادقی در سال ۱۳۳۳ در اصفهان به دنیا آمد و در ۱۳۵۱ برای ادامه تحصیلات به تهران کوچ کرد. جعفر مدرسصادقی از ٢٣ سالگی وارد کار مطبوعات شد و کارش را با گزارشنویسی در روزنامهی اطلاعات آغاز کرد. بعدها ترجمه هم انجام داد. او با رمان گاوخونی به شهرت رسید. این رمان به زبانهای مختلف ترجمه شده و بهروز افخمی نیز فیلمی بر اساس آن ساخته است. از میان آثار او میتوان به خاطرات اردیبهشت، سفر کسری، بهشت و دوزخ و کافهای کنار آب اشاره کرد. مجموعه داستانهای کوتاه او نیز با اسمهای بچهها بازی نمیکنند، آنطرف خیابان و وقایع اتفاقیه منتشر شده است.
جملاتی از کتاب صوتی خاطرات اردیبهشت
گفتم: «من مزاحم کار تو نمیشم. اتاق نوشین کجاست؟»
کفت: «طبقهی پایینه.»
پرسیدم: «شمارهی اتاقش؟» گفت.
«فامیلش؟» گفت.
گفتم: «میرم یه سری بهش میزنم. یک کلمه یک چیزی بهش بگم. نه اینکه بگم. بپرسم. بعدش هم میرم خونه.»
گفت: «بیا تو بابا. یه چایی برات بیارم. با همکارم آشنا بشیم.»
گفتم: «نه چایی که ابدا، اصلا نمیخورم. میرم تهمینه جان ببخشید مزاحم شدم.»
گفت: «نه خواهش میکنم.»
گفتم: «خیلی ادارهی تر و تمیز و مرتب و قشنگی داری. چه ادارهی ترو تمیز و مرتب و ساکتی. از اون ادارههاست که ارباب رجوع زیاد ندارهها! مگه نه؟»
گفت: «بابا خواهش میکنم پیش نوشین نرو.» اولین بار بود که داشت به من التماس میکرد. گفتم: «بیخیال. فقط یک کلمه. جر و بحث نمیکنم. نترس.»
زمان
۸ ساعت و ۱۴ دقیقه
حجم
۴۵۴٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۸ ساعت و ۱۴ دقیقه
حجم
۴۵۴٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
توصیه نمیکنم اصلا