دانلود و خرید کتاب صوتی حال و هوای عجیب در توکیو
معرفی کتاب صوتی حال و هوای عجیب در توکیو
کتاب صوتی حال و هوای عجیب در توکیو داستانی از هیرومی کاواکامی با ترجمه مژگان رنجبر است. این داستان به یک ماجرای عشقی نامتعارف میپردازد از چالشی میگوید که پیش پای این دو نفر است: اختلاف سنی زیادی که همه چیز را سخت میکند.
حال و هوای عجیب در توکیو در سال ۲۰۰۱ منتشر شد و همان سال جایزه تانیزاکی را از آن خود کرد. ترجمه انگلیسی این کتاب در سال ۲۰۱۳ به فهرست نامزدهای نهایی جایزه منبوکر آسیا راه پیدا کرد در سال ۲۰۱۴ در فهرست جایزه ادبیات داستانی خارجی ایندیپندنت نیز قرار داشت.
نسخه صوتی این داستان را با صدای زیبای تینا میرکریمی میشنوید.
درباره کتاب صوتی حال و هوای عجیب در توکیو
هیرومی کاواکامی در کتاب حال و هوای عجیب در توکیو، ماجرای یک عشق نامتعارف را نوشته است. عشقی که البته اول خود را به شکل یک احساس آرامش عمیق نشان میدهد و کمکم چهره واقعیاش را نمایان میکند. آن هم همراه با چالشهایی که چنین عشقی میتواند در پی داشته باشد.
اتسکیکو زنی سی و هشت ساله است. او به کار اداری مشغول است و تنها زندگی میکند. روزی در کافهای به طور اتفاقی با معلم دوران دبیرستانش برخورد میکند. مردی که حالا سالخورده است و احتمالا همسرش را هم از دست داده است. سلیقههایشان آن چنان شبیه است که حتی غذایی که سفارش میدهند هم مانند یکدیگر است. اتسکیکو حتی نام معلمش را به خاطر نمیآورد و او را بر طبق عادتش، سنسه خطاب میکند. سنسه به معنای معلم.
این دیدار آغازی برای یک رابطه است. سنسه و اتسکیکو باز هم همدیگر را میبینند. با هم به سفر میروند و اتسکیکو همیشه و در همه حال، هر زمان که مشغول انجام دادن کاری است، سنسه را به خاطر میآورد. دلش برای او میتپد و دلتنگش میشود... روزی از خود میپرسد این احساس که او را این چنین درگیر خود کرده است، حسی از آرامش عمیق است یا چیزی است فراتر از آن؟
حال و هوای عجیب در توکیو شما را با توصیفات جذابش به سفری میبرد و داستانی را روایت میکند که در دل توکیو اتفاق میافتد. داستانی لطیف و زیبا که بالا پایینهای خود را دارد و عشق را طور دیگری به مخاطبان میشناساند.
نشریه بازفید (Buzz Feed) این اثر را «کاوشی ژرف در روابط انسانی و راههایی که برای پیدا کردن عشق در مکانهای جدید و غافلگیر کننده وجود دارد.» میداند.
کتاب صوتی حال و هوای عجیب در توکیو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
حال و هوای عجیب در توکیو برای تمام دوستداران داستانهای عاشقانه و علاقهمندان به ادبیات ژاپن جذاب است.
درباره هیرومی کاواکامی
هیرومی کاواکامی، اول آوریل ۱۹۵۸ در توکیو ژاپن متولد شد. او نویسنده شاعر و منتقد ادبی است. در سال ۱۹۸۰ از دانشگاه زنان اوچانومیز فارغ التحصیل شد و شروع به همکاری با مجله NW-SF کرد. این مجله درباره موضوعات علمی تخیلی مینوشت.
از میان نوشتهها و کتابهای هیرومی کاواکامی میتوان به کتابهای خدا، لگد کردن یک مار و حال و هوای عجیب در توکیو اشاره کرد. لگد کردن یک مار جایزه آکوتاگاوا را برای او به ارمغان آورد. آثار او به بیش از پانزده زبان در دنیا ترجمه شدهاند.
درباره تینا میرکریمی
تینا میرکریمی اول شهریور ۱۳۶۷ در تهران به دنیا آمد. او در دانشگاه تهران در رشته مهندسی کشاورزی تحصیل کرد و گویندگی را زیر نظر مهران دوستی و همچنین با گذراندن دورههای آموزش عالی آزاد دانشگاه صدا و سیما فرا گرفت.
او از سال ۱۳۸۷ به عنوان گوینده در رادیو ایران مشغول به کار شد و در تلویزیون نیز برنامههایی را اجرا کرده است. تینا میرکریمی همچنین در زمینه تولید کتاب صوتی با موسسه نوین کتاب گویا همکاری میکند.
بخشی از کتاب صوتی حال و هوای عجیب در توکیو
دم پیشخان نشستم و «ماهی تون همراه با لوبیای سویای تخمیر شده، ریشه نیلوفر آبی سرخ شده و موسیر شور» سفارش دادم. در همین حین، پیرمردی که کنار من نشسته بود تقریباً بهصورت همزمان، «موسیر شور، ریشه نیلوفر آبی سرخ شده و ماهی تون همراه با لوبیای سویای تخمیر شده» درخواست کرد. وقتی به سمتش نگاهی انداختم، دیدم که او هم داشت مستقیماً به من نگاه میکرد. با خودم گفتم، چرا چهرهاش را میشناسم…؟ سنسه به حرف آمد.
«ببخشید، شما اِتسکیکو اُماچی هستید؟»
من که تعجب کرده بودم، در پاسخ به نشانه بله سر تکان دادم.
سنسه گفت: «گهگاه شما را اینجا دیدهام.»
من که همچنان به او نگاه میکردم، بهحالتی گیج پاسخ دادم: «واقعاً؟» موهای سفیدش را به دقت به سمت عقب خوابانده بود و یک پیراهن سفید آهارخورده و جلیقهای خاکستریرنگ به تن داشت. روی پیشخان مقابل او یک بطری ساکه، بشقابی با باریکهای از گوشت خشکشده نهنگ و کاسهای که کمی جلبک دریایی موزوکو در آن باقی مانده بود، قرار داشت. داشتم پیش خودم فکر کردم که این پیرمرد چه کسی است که سلیقه یکسانی با من دارد که تصویر او درحالیکه روی سکوی معلمها ایستاده بود در ذهنم شناور شد.
سنسه همیشه وقتی روی تختهسیاه مینوشت، تختهپاککنی را در دستش میگرفت. او با گچ چیزی مینوشت، مثلاً اولین خط از کتاب بالشی اثر سِی شوناگون : در بهاران، طلوع خورشید زیباترین است. سپس، در کمتر از پنج دقیقه آن را پاک میکرد. حتا هنگامیکه شروع به درسدادن به دانشآموزان میکرد، باز هم تختهپاککن را در دست نگه میداشت، انگار که به رگ و پی دستش چسبیده باشد...
زمان
۷ ساعت و ۵۸ دقیقه
حجم
۴۴۷٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۷ ساعت و ۵۸ دقیقه
حجم
۴۴۷٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
یکی از زیباترین داستانهای عاشقانهی واقعی، با بازنمایی عینی فرهنگ کمتر شناخته شده