
دانلود و خرید کتاب صوتی گربه بازی
معرفی کتاب صوتی گربه بازی
کتاب گربه بازی نوشتهی ایشتوان ارکنی با ترجمهی کمال ظاهری و گویندگی مهیار ستاری، ناهید مسلمی، شمسی صادقی، علی خسروی، محیا ساعدی و الهه احسانی توسط رادیو گوشه منتشر شده است. این کتاب صوتی یکی از آثار برجستهی ادبیات اروپای شرقی و از مجموعهی برج بابل نشر چشمه بهشمار میآید. گربه بازی داستانی است دربارهی دو خواهر سالخورده که یکی در آلمان و دیگری در بوداپست زندگی میکند و روایت آن از خلال نامهنگاریها، گفتوگوها و خاطرات شکل میگیرد. این اثر با نگاهی گروتسک و طنزآمیز، به روابط انسانی، پیری، تنهایی و امیدهای کوچک زندگی میپردازد و با شخصیتپردازیهای دقیق و دیالوگهای زنده، شنونده را به دنیای پر از جزئیات و احساسات شخصیتها میبرد. نسخهی صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب گربه بازی
کتاب گربه بازی اثر ایشتوان ارکنی، داستانی است که در قالب نامهها و گفتوگوهای تلفنی میان دو خواهر سالخورده روایت میشود. یکی از خواهران، ارژی، در بوداپست زندگی میکند و دیگری، گیزا، پس از مهاجرت به آلمان نزد پسرش ساکن شده است. ساختار کتاب بر پایهی تبادل نامهها، خاطرات و مکالمات روزمره شکل گرفته و از خلال این ارتباطات، زندگی، دغدغهها، حسرتها و شادیهای کوچک شخصیتها به تصویر کشیده میشود. ارکنی با بهرهگیری از طنز تلخ و نگاه گروتسک، به موضوعاتی چون پیری، تنهایی، روابط خانوادگی، حسادت، دوستی و تلاش برای حفظ کرامت انسانی در شرایط دشوار میپردازد. شخصیتها در دل روزمرگیها و خاطرات گذشته، با چالشهای عاطفی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکنند و روایت، با جزئیات دقیق و لحنی صمیمی، فضای خاص اروپای شرقی را به شنونده منتقل میکند. این کتاب صوتی، علاوهبر روایت داستانی پرکشش، تصویری از جامعه و فرهنگ مجارستان در میانهی قرن بیستم ارائه میدهد و با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، شنونده را به دنیای شخصیتها نزدیک میکند.
خلاصه کتاب گربه بازی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان گربه بازی با محوریت دو خواهر سالخورده، ارژی و گیزا، پیش میرود. ارژی در بوداپست زندگی میکند و با مشکلات مالی، تنهایی و روابط پیچیده با اطرافیانش روبهروست. گیزا، خواهر بزرگتر، پس از فلجشدن به آلمان نزد پسرش مهاجرت کرده و در محیطی مرفه اما سرد و بیروح زندگی میکند. ارتباط این دو خواهر عمدتاً از طریق نامهها و تماسهای تلفنی شکل میگیرد؛ نامههایی که در آنها خاطرات کودکی، حسرتها، دلخوریها و امیدهای کوچک ردوبدل میشود. در خلال این نامهنگاریها، شخصیتهایی مانند پائولا (دوست جدید ارژی)، ویکتور (خوانندهی اپرا و دوست قدیمی)، خالهموشه (همسایهی فقیر و صمیمی) و دیگران وارد داستان میشوند و هرکدام با دغدغهها و رفتارهای خاص خود، فضای داستان را رنگآمیزی میکنند. ارژی با وجود مشکلات جسمی و مالی، تلاش میکند زندگی را با امید و شوخطبعی پیش ببرد و در برابر پیری و تنهایی مقاومت کند. گیزا نیز با وجود رفاه نسبی، از دوری خانواده و حس بیمعنایی زندگی رنج میبرد. روایت، با طنز تلخ و جزئیات دقیق، فرازونشیبهای روابط انسانی، حسادتها، دلبستگیها و تلاش برای حفظ عزتنفس را به تصویر میکشد. در نهایت، داستان بیش از آنکه به یک اتفاق بزرگ ختم شود، بر لحظات کوچک و تأثیرگذار زندگی تمرکز دارد و شنونده را به تأمل دربارهی معنای دوستی، خانواده و گذر زمان دعوت میکند.
چرا باید کتاب گربه بازی را بشنویم؟
گربه بازی با نگاهی متفاوت به موضوع پیری، تنهایی و روابط انسانی میپردازد و با روایت نامهنگارانه و دیالوگهای زنده، فضای صمیمی و ملموسی خلق میکند. شنونده در این کتاب صوتی با شخصیتهایی روبهرو میشود که هرکدام با ضعفها، امیدها و خاطرات خود، تصویری واقعی و چندوجهی از زندگی ارائه میدهند. طنز تلخ و نگاه گروتسک نویسنده، باعث میشود حتی در تلخترین لحظات، روزنهای از امید و شوخطبعی باقی بماند. این کتاب صوتی نهتنها برای علاقهمندان به ادبیات اروپای شرقی، بلکه برای کسانی که به دنبال درک عمیقتری از روابط انسانی و چالشهای زندگی هستند، تجربهای شنیدنی و تأثیرگذار فراهم میکند.
شنیدن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
شنیدن این کتاب صوتی به کسانی پیشنهاد میشود که به موضوعات پیری، تنهایی، روابط خانوادگی و دوستی علاقه دارند یا با دغدغههایی مانند فاصلهی نسلی، مهاجرت، حسرتهای گذشته و امید به تغییر درگیر هستند. همچنین برای علاقهمندان به ادبیات معاصر اروپای شرقی و روایتهای نامهنگارانه مناسب است.
بخشی از کتاب گربه بازی
«به نظر تو اگر یک قوطی ساردین را به دریا بیندازند، ماهیهای توی آن حال بهتری خواهند داشت؟ گیزای عزیزم، تو در یک چنین خیال خامی زندگی میکنی. توی قصری نشستهای که حتی هوایش را هم برایت تصفیه میکنند. برای درمان با هلیکوپتر به مونیخ میروی، نامههای قشنگتر از قشنگ مینویسی، و در عرض این شانزده سال فراموش کردهای (شاید به این خاطر که از اول هم لازم نبود یاد بگیری) که من برای پُر کردن یک دندانم باید نصف روز توی اتاق انتظار بنشینم و در این مدت پانزدهبار سر نوبت دعوا کنم. خیال نکن به خاطر غرور بیجاست که لباسهایت را قبول نمیکنم؛ به این خاطر نمیخواهمشان که به جای آنکه وضعم را بهتر کند، بدتر میکند. و فقط هم لباسهایت نیست که به درد زندگی من نمیخورد، عقیدههایت هم اینطور است. خیلی خجالت میکشم که پشت تلفن آنطور تند صحبت کردم، آن هم با تو که عزیزترین کس من در این دنیایی. اما گاهی وقتها که از قلههای اخلاقیِ خودت به آدم نگاه میکنی از کوره درمیروم. چه خوب که نگران منی ــ هر چند دوست ندارم کسی نگرانم باشد ــ اما چرا وقتی نگرانی که باید خوشحال باشی؟ بگذار راستش را بگویم: موهایم را قهوهای کردهام و هیچ هم احساس گناه نمیکنم. پائولا مرا پیش آرایشگر خودش بُرد و او هم تا چشمش بهم افتاد این ماهاگونی گرم و گرفته را که کمی هم ــ خیلی کم ــ برنزه میزند، برایم انتخاب کرد. اسمش فابیان است؛ پارسال در مسابقات بینالمللی آرایشگری در پزنان اول شده. گفت این رنگْ رنگ من است، موی خاکستری به کاراکترم نمیآید.»
زمان
۳ ساعت و ۳۲ دقیقه
حجم
۱۹۴٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳ ساعت و ۳۲ دقیقه
حجم
۱۹۴٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد