
دانلود و خرید کتاب صوتی قوچ
معرفی کتاب صوتی قوچ
کتاب قوچ نوشتهی مهدی اسدزاده با گویندگی عرفان ابراهیمی و انتشار رادیو گوشه، روایتی است از روزمرگیها، خاطرات و سرگشتگیهای یک جوان تهرانی که در میانهی بحرانهای شخصی و اجتماعی، به دنبال معنایی برای زندگی خود میگردد. این کتاب صوتی با زبانی صریح و بیپرده، شنونده را به دل خیابانها، خانهها و کافههای تهران میبرد و از خلال روایتهای تودرتو، تصویری زنده و ملموس از نسل امروز و دغدغههایش ارائه میدهد. فضای داستان، پر از جزئیات زندگی شهری، روابط خانوادگی، دوستیها و شکستهای عاطفی است که در کنار طنز تلخ و نگاه انتقادی نویسنده، تجربهای متفاوت و صمیمی برای مخاطب رقم میزند. نسخهی صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب قوچ
کتاب قوچ اثر مهدی اسدزاده، داستانی معاصر و شهری است که در بستر تهران امروز روایت میشود. این کتاب با تمرکز بر زندگی یک جوان به نام حامد، او را در دل بحرانهای خانوادگی، عاطفی و اجتماعی دنبال میکند. روایت با زبانی تند و صمیمی، پر از جزئیات و توصیفهای دقیق از خیابانها، آدمها و موقعیتهای روزمره است. نویسنده با استفاده از مونولوگهای درونی و دیالوگهای طبیعی، فضای ذهنی و عاطفی شخصیت اصلی را بهخوبی به تصویر کشیده است. قوچ نهتنها به مسائل فردی و خانوادگی میپردازد، بلکه نگاهی انتقادی به جامعه، روابط انسانی و ساختارهای اجتماعی دارد. در این کتاب، شنونده با فراز و نشیبهای زندگی شخصیتها، خاطرات تلخ و شیرین، و تلاش برای یافتن هویت و معنا در دنیایی پر از آشوب و بیثباتی همراه میشود. روایت، گاه طنزآمیز و گاه تلخ است و از خلال جزئیات زندگی روزمره، تصویری چندلایه از زیست شهری و دغدغههای نسل جوان ارائه میدهد.
خلاصه کتاب قوچ
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان قوچ با روایت اولشخص حامد آغاز میشود؛ جوانی که پس از فرار از خدمت سربازی، درگیر بحرانهای خانوادگی و عاطفی خود است. روایت از یک روز پرحادثه شروع میشود؛ روزی که حامد با دنداندرد، گرسنگی و خستگی، در خیابانهای تهران سرگردان است و با آدمها و خاطرات گذشتهاش روبهرو میشود. مرگ پدر، خاطرات مادر و برادر از دسترفته، و رابطهی پیچیده با سمیرا، معشوقهی قدیمی، بخش مهمی از ذهنیات و دغدغههای او را شکل میدهد. حامد در مسیر تلاش برای حل مشکلات مالی و عاطفی، با شخصیتهای مختلفی از محله و شهر روبهرو میشود: از مکانیک محله تا دوست قدیمی، از کارتنخواب تا هممحلیهای عجیب و غریب. او در جستوجوی پول برای خرید کتاب و دوربین، وارد ماجراهایی میشود که گاه طنزآمیز و گاه تلخاند. روایت، پر از فلاشبک به گذشته، خاطرات کودکی، روزهای دانشگاه و رابطهی پر فراز و نشیب با سمیراست. در این میان، حامد با بحران هویت، احساس گناه و تلاش برای فراموشی یا بازسازی گذشته دستوپنجه نرم میکند. در نهایت، قوچ داستانی است دربارهی سرگشتگی، تلاش برای معنا دادن به زندگی، و مواجهه با خاطرات و واقعیتهای تلخ و شیرین زیستن در شهری پرهیاهو.
چرا باید کتاب قوچ را بشنویم؟
قوچ با زبانی بیپرده و صمیمی، تجربهی زیستن در تهران امروز را به تصویر میکشد و شنونده را با دغدغهها، شکستها و امیدهای نسل جوان همراه میکند. این کتاب صوتی، با روایت جزئینگر و طنز تلخ، به مسائل خانوادگی، روابط عاطفی، بحران هویت و فشارهای اجتماعی میپردازد و از خلال روایتهای تودرتو، تصویری زنده و ملموس از زندگی شهری ارائه میدهد. شنیدن این اثر، فرصتی است برای همذاتپنداری با شخصیتهایی که در دل آشوب و بیثباتی، به دنبال معنا و آرامش میگردند. همچنین، فضای داستان و شخصیتپردازیها، امکان تجربهی زیستی متفاوت و آشنایی با لایههای پنهان زندگی روزمره را فراهم میکند.
شنیدن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
شنیدن این کتاب صوتی به کسانی پیشنهاد میشود که به روایتهای شهری، دغدغههای نسل جوان، بحران هویت، روابط خانوادگی و عاطفی، و تجربهی زیستن در تهران علاقهمندند. همچنین به علاقهمندان به داستانهای معاصر و روایتهای جزئینگر توصیه میشود.
بخشی از کتاب قوچ
«اگه قرار بود همهٔ قروقضایای اون دو روز بشه یه رمانی فیلمی چیزی، باید از صحنهای شروع میشد که خون حسام داره آردهای کف دزاشیب رو میشوره میبره پایین و خالهمهری داره با کیف، رگباری میزنه تو کلهٔ رانندهکامیونه. یا باید از جایی شروع میشد که دارم سر سمیرا عر میزنم نگه داره و بعدش وسط نیایش پیاده میشم، در پاترولنقرهایه رو محکم میکوبم بههم و عین خرس تیرخورده خودم رو لِکلِک میکشم طرف پایین و فردا ظهرش با پاهای آشولاش میرسم دم خونهٔ بابک تو چارراهپاریس. یا از اون روزی که یارو از آگاهی زنگ زده بود خونهمون، داشت آدرس اون تیمارستانه تو قیامدشت رو میداد و من خودم میدونستم وسط بیابونها کنار اون گاوداریهست و یه قرون ته جیبم نبود که بخوام حواله شم اون سمتیها. چون بخوامنخوام یهجورهایی سَرِ قضیهٔ اون دو روز، اونجاها بنده. ولی اون روز صبح من اصلاً حالیم نبود قضیهای هم تو کاره که بخوام ببینم باز بوی کثافت کدوم چاهی پیچیده تو کاروبارم و اینها. داستان یه طوری بود که حتا پیروزی هم تو چشمم نبود با اون اوضاع شیشوهشتش. انگار یه بمب اسمی خورده باشه وسط چارراهکوکا و همهٔ ساختمونها رو همینجور یهتیغ ریخته باشه پایین؛ گلهبهگلهٔ خیابون شده بود آوار آجر و تیرآهن و سیمان. داشتن پیروزی رو با تمام بستنیفروشیها و پادگانهاش خراب میکردن واسه تعریض و این حرفها، اون وقت من عین خیالم هم نبود.»
زمان
۳ ساعت و ۱۷ دقیقه
حجم
۴۵۲٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳ ساعت و ۱۷ دقیقه
حجم
۴۵۲٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
