دانلود و خرید کتاب صوتی روان درمانی (ماجراهای یک بالغ کم لیاقت ـ جلد ۴)
معرفی کتاب صوتی روان درمانی (ماجراهای یک بالغ کم لیاقت ـ جلد ۴)
کتاب صوتی روان درمانی (ماجراهای یک بالغ کم لیاقت ـ جلد ۴) نوشتهٔ میچی ان جی و ترجمهٔ حورا شایسته کیا است. گویندگی این مجموعه داستان کوتاه صوتی را ویکتوریا براری و سحر حمیدی و رضا بصیری و نعیمه مهدویان انجام دادهاند و انتشارات خانه رود (انتشارات ترانه پدرام) آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی روان درمانی (ماجراهای یک بالغ کم لیاقت ـ جلد ۴)
کتاب صوتی روان درمانی (ماجراهای یک بالغ کم لیاقت ـ جلد ۴) که نوشتهٔ یکی از طنزپردازان و نویسندگانِ کتابهای کمیک است، چالشهای یک بزرگسال همچون اضطراب، خشم، دوستی و مراجعه به رواندرمانگر برای درمان و... را مطرح کرده است. کتاب «رواندرمانی» (therapy) در چهارمین بخش از کتابِ «ماجراهای یک بالغ کملیاقت» (Barely Functional Adult)، شما را با فرد بالغی آشنا میکند که در گیرودار مراجعه به رواندرمانگر برای حل مشکلاتش قرار دارد. این کتاب صوتی که اولینبار در سال ۲۰۲۰ به انتشار رسید، حاوی داستانهای کوتاهی است با سبک و سیاقی شبیه به کمیکهایی که نویسنده در صفحهٔ اینستاگرام خود منتشر میکند. او در این داستانهای کوتاه خود، با جملاتی ساده و بیانی هنرمندانه بهمثابهٔ آینهای، حالوروز مخاطبِ بالغ امروزی را برای خودش بازتاب میدهد که درعینحالی که کمی آزاردهنده و غمانگیز است، میتواند لبخندی را روی لبهای شما بیاورد. این اثر صوتی از سندروم فریبکاری میگوید و همینطور از عشقهای نخستین، رهاکردنها، دوستیها، رواندرمانگری و... . گفته شده است که «بالغ کملیاقت» میتوانیم هر کدام از ما باشیم؛ همهٔ ما که جرئت و جسارت بر زبانآوردن آنچه را فکر میکنیم نداریم و در اضطرابها، عصبانیتها، درامهای بیثمر و لذات کوچک و بزرگ غرق شدهایم. میچی ان جی (Meichi Ng) در سال ۲۰۲۱ میلادی برای «ماجراهای یک بالغ کملیاقت»، نامزد دریافت جایزهٔ گودریدز برای بهترین کتاب طنز شد.
شنیدن کتاب صوتی روان درمانی (ماجراهای یک بالغ کم لیاقت ـ جلد ۴) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران روانشناسی عمومی در قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی روان درمانی (ماجراهای یک بالغ کم لیاقت ـ جلد ۴)
«موضوع این است که حتماً دلیلی وجود داشته که من توانستهام این همه سال، تظاهر کنم که یک بالغ بالیاقت هستم در حالی که شاید از درون یقیناً بههمریخته بودم. من یک مجموعه داشتم؛ مجموعهای از شیشههای مربا. و دوستم را به انبار این شیشههای مربا بردم.
- اینجا همون جاییه که شیشه مرباهام رو نگه میدارم.
- وای، توی این شیشه مرباها چی ریختی؟
- هربار مشکلی پیش میاد که احساساتم رو خدشهدار میکنه و من نمیخوام باهاش سروکله بزنم، میگذارمش توی یکی از این شیشههای مربا. درش رو میبندم و دیگه هیچوقت بازش نمیکنم.
- خب، قطعاً این شیوهی سالمی برای مقابله با مشکلات نیست.
- هیس، ساکت!
- میخوای کمکت کنم که شیشه مرباها رو جمع کنی تا بتونی ببریشون پیشِ رواندرمانگرت؟
- نه، خودم جمعشون میکنم.
هرچه بیشتر فکر میکردم، بیشتر به این نکته پی میبردم که این قضیهی مزخرف رواندرمانی، کلاً ایدهی وحشتناکیست. چرا من به سراغ رواندرمانی رفتم؟ چرا قبول کردم که عمیقترین و تاریکترین افکار و رازهایم را در یک اتاق با یک غریبه به اشتراک بگذارم؟ سمفونی پشیمانی، کمکم داشت سازهایش را در مغزم کوک میکرد؛ همان سمفونی آشنایی که وقتی دعوت به یک مهمانی را قبول میکنی و شبِ قبل از مهمانی و وقتی متوجه میشوی که از همهی آدمها و مهمانیها متنفری، در ذهنات پخش میشود.»
زمان
۳۸ دقیقه
حجم
۳۵٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳۸ دقیقه
حجم
۳۵٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد