کتاب تلنگری بر ذهن

«بر هیچ کدام از ما پوشیده نیست در زندگی با بازدارنده‌هایی روبه رو می‌شویم که مانع حرکت ما در مسیر دلخواه مان می‌شوند. همان‌ها که نام شان (از پیش شنوایی) هست، آن صدای کوچکی که مدام و بی وقفه در حال گفتگوی درونی با ما است و لحظه‌ای خاموش نمی‌شود تا تغییرات جدید ایجاد نشود و از دایره امن خود بیرون نرود و به الگوی تکراری خود ادامه دهد و هر بار که در صدد تغییری در فکر و یااحساس و رفتار برآمدیم ذهن مانع شد.

حال سؤال این است که چرا ذهن برای تغییر مقاومت می‌کند؟ با تأمل و دقیق شدن و نگاه کردن به مسیر زندگی متوجه دلیل مقاومت ذهن می‌شوید. ذهن عمری با خودهای ناکارآمد فرمان زندگی را در جهت خود سوق داده است و شما را با داستان‌هایی که می‌سازد مجاب می‌کند تغییر را به آینده‌ای نامعلوم بسپارید وغالبا از کلمات "سخت است، پیچیده است، نمی‌شود این همه سال این گونه بوده‌ام، باشد برای زمانی دیگر و..." استفاده می‌کند.

پاسخی که در این گونه موارد باید به ذهن داد این است؛ جناب ذهن! مخالفت تو از اساس بی مورد است چون تمام این سال ها با خودهای ناکارآمد هزینه‌های زیادی پرداخت شد هر جا "خود متوقع" حضور داشت رهایی نبود در عوض نیاز به تأیید و توجه طلبی حاکم بود. هر زمان "خود سلطه گر"حاضر بود پیامدش خشم و ناراحتی بود. هر زمان "خودنامسئول" حاضر بود بی اعتبار شدن و هر کجا "خود بی نظم" حاضر بود نگرانی، تشویش، نداشتن آرامش و شادمانی، رهایی و سرزندگی و از دست دادن فرصت‌های ناب زندگی در جریان بود.

اما دیگر جایی برای تعلل نیست و نباید به ذهن فرصت جولان داد درعوض باید به خود تازه اجازه ابراز وجود داد. هر چند این خود کارآمد و نو در ابتدا ممکن است همیشه حضور نداشته باشد چون هنوز کاملاً درونی نشده اما با هوشیاری و ذهن آگاهی می‌توان به آن تداوم بخشید.

حال انتخاب ما این است خود تازه‌ای را زندگی کنیم که زندگی را از حس‌هایی که به ما احساس کفایت و رضایت خاطر و شادمانی و سرزندگی می‌دهد سرشار کند و بدیهی است که باید تغییر کرد و تغییر درد دارد اما وقتی به این درد آگاه بشویم هم زمان که درد می‌کشیم در حال عبور از خودهای ناکارآمد هستیم.

خبر خوب این است که آن طرف دردها تجربه شکوفایی بی نظیری در انتظارمان است که تنها با طی کردن از این مسیر محقق خواهد شد.»