دانلود و خرید کتاب صوتی حفره
معرفی کتاب صوتی حفره
کتاب صوتی حفره داستانی نوشتهٔ محمد رضاییراد و با صدای رها رضایی راد است و رادیو گوشه آن را منتشر کرده است. داستان حفره در زمان جنگ ایران و عراق اتفاق میافتد.
درباره کتاب صوتی حفره
محمد رضاییراد یکی از داستاننویسان، فیلمنامهنویسان و نمایشنامهنویسهای مطرح حال حاضر ایران است. او سبک منحصربهفرد خود را در داستاننویسی دارد.
کتاب حفره داستان پسربچهای عرب در جنوب ایران است. جنگ رسیده و همهچیز بههم ریخته است. پسرک که هیچچیز از جنگ و آوارگی نمیداند باید عروسک گلیاش را بردارد و خودش را پنهان کند؛ زیرا آتش جنگ قرار است همهچیزش را نابود کند.
این کتاب روایتی در قلب جنگ است و شما را با خود همراه میکند تا جنگ را از نگاه دیگری ببینید، جنگی که ناگهان میآید و همهچیز را با خود ویران میکند و میبرد.
داستان حفره شما را با خود به خوزستان و نخلستانها میبرد. اما تصور نکنید حفره داستانی ساده و یکدست دربارهٔ جنگ و گرما و جنوب است؛ جنگ و جنوب فقط پیشزمینهای برای ورود شما به داستان است. حفره داستانی معمایی و جنایی است و شما را با خود به قلب یک ماجرای هیجانانگیز پلیسی میبرد؛ آن هم درست در وسط جنگ و خونریزی و مرگ.
شنیدن کتاب صوتی حفره را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران داستانهای جنایی و همچنین کسانی که دوست دارند جنگ را از دریچهٔ دیگری ببینند و بشنوند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی حفره
«من شهادت میدهم. شهادت میدهم که آن لحظهٔ مجازات که او بر سکو خواهد ایستاد، لحظهٔ مرگ نیست؛ لحظهٔ ورود به ساحتِ دیگری از وجود است که ما فراموشش کردهایم، گمش کردهایم. فراموش کردهایم که میشود همان مسیر مستقیمی را که آمدهایم، بازگشت. به دوراهیهایی بازگشت که یکبار در آن از یک مسیر رفتهایم. اینبار اما میتوانیم از مسیر دیگری برویم؛ بگذریم و بگذاریم تاریخ فروبریزد و مسیر خطیِ تاریخ پارهپاره شود و تاب بردارد و منحنی شود و هر کس از هر مسیری که خواست برود و ساحتِ خودش را و تاریخِ خودش را داشته باشد. شما میتوانید بازگردید به آن دوراهیهای دیرین. اگر دوست داشتید انقلاب رخ بدهد از همان مسیر قبلی بروید و اگر دوست داشتید رخ ندهد یا پشیمان شدهاید، از مسیر دیگری میروید و تاریخ را میگردانید و جور دیگری طی میکنید تاریخ را و مسیر زندگیتان را. اینجوری هر کدام تاریخ خودمان را داریم؛ ساحت خودمان را.
من شهادت میدهم که او نمُرده است و اینها خاطرات گذشته نیست که صاعقهوار بیایند و به ذهنِ مُردهاش اصابت کنند. هر آنچه از سر خواهد گذراند، و شما خواهید دید، نه تجربیات یک روح، بلکه همهٔ اینها، از همین لحظه و همین جا رخ خواهند داد، همگی در ساحتی از ساحاتِ گمشدهٔ زندگی، که ربطی به حیات معنوی ندارد و ربطی هم به جهانِ مرگ ندارد (زیرا که او نمُرده است و من این را شهادت میدهم و باز هم شهادت خواهم داد بعداً). این ساحتِ گمشده ــ که نامی ندارد جز ساحتِ گمشده ــ تنها در همین جا، در همین صفحهها، و به معجزهٔ همین سطرها رخ خواهد داد، نه در هیچ جای دیگر.
پسرک نُهسالهٔ عرب، در کنار درخت نخلی که در ده بیست متری حیاط کلبهٔ کاهگلیشان قرار داشت، با لطیفه، دختر همسنوسالِ همسایه، چالهای بزرگ کنده بود و چاله شده بود خانهشان. نمیخواست کسی بداند که برای خودشان خانهای دارند. هر دو بهراحتی میتوانستند تویش بنشینند و خرماهایشان را با هم قسمت کنند و از لای شاخوبرگِ خرماها که دهانهٔ چاله را، خانهشان را، با آن پوشانده بودند، کلبهشان را نگاه کنند و پدر و مادرهایشان را ببینند که دنبالشان میگردند و برایشان خطونشان میکشند. میتوانستند همان جا آدمکهای گِلی بسازند، به جای بچههاشان، و به جای پدر و مادرهایشان بازی کنند. پسرک میتوانست از آنجا صدای پدرش را بشنود که دارد سر یوما داد میزند که این پسرکِ گوساله کدام گوری است و چرا گاومیشها را برای چرا نبرده و یا پتپت قایقموتوریِ خَلَف را بشنود، برادر بزرگترش که از راهآبههای هور به سمت اسکلهٔ چوبی خانه میرانَد و او را صدا میزند که بیاید و جعبههای وینستون و مالبوروِ قاچاق را توی انباری بگذارد و یا از انباری بیاورد و بارِ قایق کند. و صدای طوبا، خواهر بزرگترش، که دارد حیاط را جارو میکشد و برای خودش اُمکلثوم زمزمه میکند. بعد با همان صدا خوابش ببرد توی چاله و ناگهان با غرش هواپیمایی، که دیوانهوار میگذرد و شیشههای خانه را با غرشش میشکند، از خواب بیدار شود.»
زمان
۵ ساعت و ۵۰ دقیقه
حجم
۸۰۲٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۵۰ دقیقه
حجم
۸۰۲٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
معرکه