
دانلود و خرید کتاب صوتی یدک
برای خرید و دانلود کتاب صوتی یدک نوشته شاهزاده هری و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی یدک
کتاب صوتی یدک نوشتهٔ شاهزاده هری و ترجمهٔ فاطمه رحیمی است. محمود هادی زاده گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و انتشارات ماه آوا آن را منتشر کرده است. این کتابْ یادداشتهای شخصی و افشاگرانهٔ پرنس هری از زندگی خصوصی خاندان سلطنتی انگلستان، روابط شخصی و مسائلی چون مصرف مواد مخدر در جوانیاش است.
درباره کتاب صوتی یدک
کتاب صوتی یدک به ۳ بخش تقسیم شده است؛ «کودکی هری تا پایان دورهٔ تحصیل»، «دوران خدمت در ارتش» و «ازدواج و حواشی آن تا جداشدن از خاندان سلطنتی». این اثر صوتی حاوی زندگینامه یا بهتر است بگوییم درددلنامهٔ شخصی هری، دوک ساسکس است که با وجود جدایی رسمی از سلطنت، کماکان او را شاهزادههری مینامند. در خاندان سلطنتی بریتانیا اصطلاحی وجود دارد تحتعنوان «جانشین و یدک» (The Heir and the Spare) که به پادشاه یا ملکهٔ بعدی و بعدتر از آن اطلاق میشود. جانشین یا همان «Heir»، وارث سلطنت پس از مرگ یا کنارهگیری و یدک یا همان «Spare» جانشینِ جانشین است؛ همچنین در خاندانهای سلطنتی، همواره وقتی ملکه یا پادشاه بمیرد، تاجوتخت به کسی میرسد که او پیش از مرگش تعیین کرده است. در بریتانیا هم همانطور که پیشتر تعیین شده بود، پس از مرگ ملکه الیزابت دوم در سال ۲۰۲۲ میلادی، بلافاصله پسرش، «چارلز سوم» در ۷۳سالگی بر تخت سلطنت نشست و پادشاه جدید بریتانیا لقب گرفت. این یعنی پسران چارلز، ویلیام و هری همچنان باید در صف پادشاهی منتظر بمانند؛ بدین ترتیب نویسندهٔ این کتاب صوتی، یعنی شاهزاده هری که همچنان دوک ساسکس نامیده میشود، نشان داده است که تخت پادشاهی، جایگاهی نیست که به مذاق او خوش بیاید؛ ازاینرو تصمیم گرفته است افشاگریهایش را در کتاب حاضر تحتعنوان Spare بگنجاند.
شنیدن کتاب صوتی یدک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران مطالعهٔ یادداشتهای شخصی یک شاهزادهٔ بریتانیایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی یدک
«این اتفاقنظر وجود داشت که در میان افراد پدر مارکو بهترین، درشتهیکلترین، سرسختترین و بیباکترین است. گارد دیرینهی ولز، داستانسرا، یک مرد تمامعیار. من در مورد دورنمای این سافاری تحت رهبری مارکو بسیار هیجانزده بودم. نمیدانم هفتههای بعدی مدرسه را چگونه پشت سر گذاشتم. درواقع سپری کردنشان را به خاطر نمیآورم. حافظهام به یادآوردن بلافاصله پس از ارائهی این خبر توسط پدر را یاری نمیکند. سپس زمانی که با مارکو، ویلی و تیگی یکی از پرستارهایمان سوار بر جت خطوط هوایی بریتیش هستم دوباره در کانون توجه حافظهام قرار میگیرد.
اگر دقیق بگویم تیگی پرستار موردعلاقهی ما بود. اگرچه نمیتوانست اینکه پرستار صدایش کنند را تحمل کند. او از هرکدام که پرستار صدایش میکردیم انتقاد میکرد. «من پرستار نیستم، من دوستتون ام».
مادر متأسفانه موضوع را اینطور ندید. او تیگی را نه بهعنوان یک پرستار بچه بلکه بهعنوان یک رقیب میدید. همه میدانند که مادر مشکوک بود که تیگی بهعنوان جایگزین آیندهاش آماده میشود. آیا مادر تیگی را بهعنوان یدکی خود میدید؟
اکنون همان زنی که مادر از جایگزین احتمالیاش میترسید جایگزین واقعی او بود. چقدر برای مادر وحشتناک است. بنابراین هر آغوش یا نوازش سر از سوی تیگی باید مقداری احساس گناه و احساس بیوفایی ایجاد کرده باشد. اما من آن را به خاطر نمیآورم.»