دانلود کتاب صوتی انجمن زیرشیروانی با صدای عرفان آیتی + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب صوتی انجمن زیرشیروانی

دانلود و خرید کتاب صوتی انجمن زیرشیروانی

معرفی کتاب صوتی انجمن زیرشیروانی

کتاب صوتی انجمن زیرشیروانی نوشتهٔ ارنست کرویدر و ترجمهٔ اژدر انگشتری است. عرفان آیتی گویندگی این رمان صوتی را انجام داده و انتشارات شرکت توسعه محتوای لحن دیگر آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب صوتی انجمن زیرشیروانی

کتاب صوتی انجمن زیرشیروانی در سال ۱۹۴۶ منتشر شد. این کتاب اولین اثر آلمان پس از جنگ بود که به انگلیسی ترجمه شد و به موفقیتی عظیم دست یافت. این رمان را «نخستین امید بزرگ ادبیات پس از جنگ آلمان» دانسته‌اند. ارنست کرویدر را که این رمان را نوشته، یکی از نامتعارف‌ترین و مرموزترین نویسنده‌های جدید آلمان دانسته‌اند. او در رمان صوتی حاضر عناصر شعر را با روان‌شناسی در هم آمیخته تا اثری امروزی بیافریند. در این رمانْ انجمنی مخفی و تشکیل‌شده از چند لاقیدِ متافیزیکی علیه حماقت، فقدان تخیل و سنگینی زندگی روزمرهٔ انسان‌ها مبارزه می‌کنند. این رمان صوتی یک راوی اول‌شخص دارد. 

شنیدن کتاب صوتی انجمن زیرشیروانی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آلمان و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ارنست کرویدر

ارنست کرویدر یکی از نامتعارف‌ترین و مرموزترین نویسندگان قرن بیستم آلمان بود. هنگامی که رمان «انجمن زیر شیروانی» در ۱۹۴۶ منتشر شد، به موفقیتی عظیم دست یافت و اولین اثرِ آلمان پس از جنگ بود که به انگلیسی ترجمه شد. از دید آلفرد آندرش رمانِ کرویدر «نخستین امید بزرگِ ادبیاتِ پس از جنگ آلمان» بود و هانس ورنر ریشتِر در آن ایدۀ «واقع‌گرایی اسرارآمیز» خود را یافت که از نظرش فرم مناسب ادبیات دورۀ فترت و به‌مثابۀ سنگری بود در برابر تهدید تحرکات طفره‌جویانه و واقعیت‌گریز جامعۀ پس از جنگ آلمان.

بخشی از کتاب صوتی انجمن زیرشیروانی

کت و پالتو را پوشیدم، ساعت را گذاشتم توی کوله‌پشتی، گرسنه‌ام شده بود. دست در دست هم از روشنه و گذرگاه گذشتیم، در جاده‌ی جنگلی هوا هنوز کاملاً روشن بود. باریکه‌های آفتاب اریب از بین درخت‌ها رد می‌شدند. رسیدیم به پل. در نزدیکی رودخانه، مهمان‌خانه‌ی قدیمیِ «تا آخرین پاپاسی» بود. رفتیم آنجا. مهمان‌خانه‌چیِ دیلاق و نی‌قلیانی در سالنِ خالی ایستاده بود و از پنجره بیرون را تماشا می‌کرد. با قیافه‌ای افسرده به ما خوشامد گفت، ولی سرد و سرسنگین نبود. سبیل سفید و نازکی با بی‌حالی از گوشه‌ی لب‌هایش آویزان بود. نشستیم پشت میز دمِ پنجره. مهمان‌خانه‌چی برایمان شراب سیب و نان و کره و پنیر آورد. می‌توانستیم از پنجره رودخانه و جزیره‌اش را تماشا کنیم. توی جزیره پشت درخت‌ها باغی بود. خوردنمان که تمام شد، مهمان‌خانه‌چی سر میز ما نشست.

پرسیدم: اینجا یه زمانی آب‌بند داشته؟

سر تکان داد.

گفت: «زمان‌های قدیم این شاخه‌ی رودخونه یه آب‌بند داشت. خیلی وقته از بین رفته. اون موقع‌ها مردم هنوز قانع بودن و با کمترین چیزها هم خوش بودن، با نور آفتاب، با آسمون آبی، تا یه روز هوا خوب می‌شد می‌ریختن اینجا. مرحوم بابام خیلی از اون موقع‌ها می‌گفت. ظاهراً این دوروبر جای شاد و باصفایی بوده. الان مردم تک‌وتنها تو کنج‌های تاریک می‌شینن و قیافه‌شون جوریه که انگار خیالات ناجوری تو سرشونه یا انگار سرکه جلوشون گذاشتم. این چیزها خیلی آدم رو افسرده می‌کنه، یه نگاه به من بندازین. تازه مرتب بدتر هم می‌شه، حتی هوا هم سال‌به‌سال بدتر می‌شه. یه نفرینی پشت‌سر این دنیاست.»

گفتم: «حتماً یه زمانی برعکس بوده… همه‌چیز مرتب خوب‌تر می‌شده. احتمالاً الان پاییز این دنیاست. چند صباح دیگه آسمون یخ می‌زنه، کلاغ‌ها توی هوای یخ‌زده آویزون می‌مونن، خرس‌های قطبی رو لبه‌های پل می‌رن و می‌آن، پلک‌زنان ستاره‌ها رو تماشا می‌کنن، بعد ظلمت از راه می‌رسه.»

مهمان‌خانه‌چی گفت: «نباید نفوس بد زد و مثل نفرین می‌مونه. می‌گن نگهبان آب‌بند هرکی رو نفرین کنه زود می‌میره.»

کنجکاوی‌ام را پنهان کردم.

پرسیدم: «کسی هم تا حالا از نفرینش مرده؟»

گفت: «نمی‌خوام اسم ببرم… یعنی دیگه هیچ‌وقت اوضاع مثل سابق نمی‌شه؟»

گفتم: «واسه کسی که فریبِ پیشرفت رو نمی‌خوره، اوضاع هنوز مثل سابقه. هنوز چیزهای قدیمی زیادی هست که دست دنیا بهشون نرسیده، سؤال اینه: تا کِی؟ ولی بدترین چیز اینه که مردم خارِ چشم همدیگه شدن، حتی با دیدنِ یکی که سرحاله و بدون دلیل خوشه، مثل سگ هار می‌شن. اگه کسی وسط میدون معلق بزنه باید بره دیوونه‌خونه، اگه کسی از خنده ریسه بره، سنگ‌بارون می‌شه، شنیدم تو کشورهای دیگه اوضاع به این خرابی نیست. می‌گن اونجاها مردم حتی موقع کار هم آواز می‌خونن. با همه‌ی این‌ها ما هم هوای خیلی دوستانه‌ای توی هوامون داریم، قبول دارین؟»

مهمان‌خانه‌چی گفت: «هوا توی هوا؟ عقل من به این دیگه قد نمی‌ده. البته اینجا آب‌وهوای معتدلی داریم.»

گفتم: «ولی پرنده‌های آوازخون یه عالم دیگه‌ای دارن! تا حالا با یه پرنده‌ی آوازخونِ بُغ‌کرده حرف زدین؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۶ ساعت و ۴۹ دقیقه

حجم

۵۶۲٫۶ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۶ ساعت و ۴۹ دقیقه

حجم

۵۶۲٫۶ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۸۹,۰۰۰
۶۲,۳۰۰
۳۰%
تومان