دانلود و خرید کتاب صوتی ابر انسان
معرفی کتاب صوتی ابر انسان
کتاب صوتی «ابر انسان» نوشتهٔ علی دلشاد تهرانی با گویندگی محمد ولیان در استودیو نوار منتشر شده است.
درباره کتاب صوتی ابر انسان
ابرانسان کتابی است در ژانر علمی - تخیلی که از زاویهٔ سوم شخص روایت میشود. این کتاب در دو زمان حال و آینده اتفاق میافتد و گهگاهی هم عقبگردهایی دارد به گذشته و خاطراتی شخصیت اول داستان یعنی آقا روزبه.
در خلال داستان مسائل علمی در مورد فیزیک کوانتم، علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی مطرح میشود. نویسنده شما را به سفری نهچندان تخیلی در آینده میبرد تا از خلال داستان نگاهی اجمالی بیندازیم به آنچه ممکن است در آیندهای نزدیک برایمان رخ دهد. علاوهبر اینها میتوان مسائل معنوی و فلسفیای را یافت که در لایههای مختلف داستان جای داده شده است.
ابرانسان نهتنها داستانی علمی - تخیلی از آینده و پیشرفت تکنولوژی است بلکه روایتگر فلسفهٔ وجودی انسان و مسیری است که در حال پیمایش است تا به ابرانسان بدل شود. به این داستان میتوان از زاویهٔ دیگری که به مسخشدگی انسان در تکنولوژی اشاره دارد نیز نگاه کرد و دربارهٔ آن تأمل نمود.
کتاب صوتی ابر انسان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران داستانهای علمی - تخیلی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب صوتی ابر انسان
«مهمترین مسئله اکسیژن و تشعشات مضر کیهانی بود که آلبرت با یک انفجار هیدروژنی و ایجاد یک جو مصنوعی در اطراف کره ی مریخ حل و فصل نموده بود و هم اکنون در حال شهرسازی و طراحی فضاها با همان سلیقه ی عجیب و غریبش بود.
روزبه به سختی چشمانش را باز کرد، پلکهایش به سرعت میپرید و به سختی نفس میکشید. اطرافش را دود غلیظی گرفته بود و مانع میشد بتواند تشخیص دهد کجاست.
سعیکرد از جایش بلند شود ولی نتوانست. چشمانش تار میدید و اصلا نمی-توانست به خاطر بیاورد که چه اتفاقی افتاده است.
نفس عمیقی کشید که همین امر باعث سرفهاش شد. سوزش شدیدی در سینهاش احساس کرد، مثل اینکه درون ششهایش شیشهخرده ریخته باشند و او آنها را با سرفه مثل نیزه¬های کوچکی به بیرون پرتاب کند.
دستانش را حرکت داد و روی زمین گذاشت، اندکی فشار آورد تا از جایش بلند شود ولی سرگیجه مانع حرکتش شد.
فضای اتاق به شکل دورانی دور سرش چرخید و حالت تهوع و سرگیجهاش دوچندان شد. گوشش شروع به سوت کشیدن کرد و کمکم بوی سیم سوخته و دود مشامش را مشمئز کرد.
پاهایش را کمی حرکت داد، تا مطمئن شود شکستگی در کار نیست. زیر چشمی اطرافش را نگاه کرد، چنان همه¬چیز تار بود که نمیتوانست تشخیص دهد فضای اطرافش را دود گرفته یا چشمانش تار می¬بیند.
ضعف و ناتوانی طاقتش را طاق کرده بود و چشمانش یارای مقابله با خواب را نداشت. چشمانش را بست و دوباره به خواب رفت.
روزبه با تکان شدیدی از جا پرید، چشمانش را دوباره گشود و خودش را در همان فضای دودآلود یافت. سرگیجهاش کمتر شده بود، ولی حرفهای آلبرت را راجع به خواب به وضوح به خاطر میآورد و چیزهای که درخواب دیده بود برایش عجیب بود. خودش را جمع و جور کرد و چهار دست و پا کمی جلو رفت. دور و برش را ورانداز کرد، هیچ چیزی قابل تشخیصی برای چشمانش نیافت. به سختی روی پاهایش بلند شد. با اینکه غلظت دود بیشتر شده بود احساس بهتری داشت.»
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد