دانلود و خرید کتاب صوتی قلب بخشنده
معرفی کتاب صوتی قلب بخشنده
کتاب صوتی قلب بخشنده نوشتهٔ ام. جی. ریان و ترجمهٔ زهره زاهدی و صدای آسمان مصفایی منتشر شده است. این کتاب دربارهٔ سخاوت و بخشندگی در ارتباط با دیگران است.
درباره کتاب قلب بخشنده
علم روانشناسی بارها از فواید بخشیدنِ دیگران و اثر آن بر روان فردِ بخشنده گفته است. در این کتاب نویسنده میگوید که سخاوت هم یک نوع احساس است که میتوان آن را با آگاهی انتخاب کرد. هر چه بیشتر آن را انتخاب کنیم، احساس آن را بیشتر تجربه میکنیم. این کتاب برای شما سفری را از میان گرایشها و رفتارهایی طراحی میکند که میتواند به شما امکان دهد بیشتر و آسانتر با دیگران صادق باشید.
اگر ارتباطمان با قلب بخشندهمان قطع شود، یعنی با جریان طبیعی سخاوت در درونمان، آن وقت احساس میکنیم که باید به پول، به داراییها و نظرات از پیشساخته بچسبیم. احساس میکنیم با این چیزها خوشبخت خواهیم شد، حال آن که آنچه بدان چسبیدهایم ما را بدبخت خواهد کرد. ما چنان سخت به این چیزها میچسبیم که دیگر دست در اختیارمان نیست که رها کند و به شادی برسد. توهم ما از خوشبختی مادی، مانع از رسیدنمان به خوشبختی واقعی میشود. این کتاب شما را از راه قلب خودتان به خوشبختی میرساند.
شنیدن کتاب قلب بخشنده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب را به کسانی که میخواهند یک زندگی شاد داشته باشند پیشنهاد میکنیم.
درباره زهره زاهدی
زهره زاهدی در سال ۱۳۳۰ در تهران به دنیا آمد. وی مترجم و نویسنده است.
زاهدی دانشآموختهٔ رشتهٔ بانکداری از دانشگاه آمريكایی بيروت بوده است. او کتابهای مختلفی را در حوزه های روانشناسی عمومی، رمان، زندگی فلاسفه و... ترجمه و منتشر كرده؛ کتابهایی همچون «استادان بسيار زندگیهای بسيار»، «برای یک روز ديگر»، «تنها عشق حقيقت دارد»، «چگونه از فرزند خود یک نابغه بسازيم»، «چهار توافق»، «چيزی بيشتر از زندگی»، «شواهدی برای زندگی پس از مرگ»، کتاب مشهور «غرق در نور» نوشتهٔ بتی جی ایدی، «معجزه وجود دارد»، «قلب بخشنده» و ... .
بخشهایی از کتاب قلب بخشنده
«بعد از قطع یک رابطۀ چهاردهساله، بسیار دردمند بودم و شدیداً به محبت و توصیههای دوستانم اتکا داشتم. از جملۀ دوستانم نویسندۀ معروف دافنه رز کینگما بود که با هواپیما از سانتا باربارا آمده بود تا چند روزی کنار من باشد. هنگام رفتن یک تکه کاغذ کوچک به من داد که روی آن برای درمان من نسخهای نوشته بود. « رواندرمانی کن، مراقبه کن، و به داد کسانی که در رنج هستند برس ».
خوشحالم از گفتن این که هر سه کار را کردم، هرچند که در آن زمان نمیدانستم کمک کردن به دیگران چه نفعی میتواند برای من داشته باشد. از رواندرمانی منتفع شدم. هنگامی که غمگین بودم روی خودم کار کردم و متوجه سهم خودم در این قطع رابطه و پویایی رابطهای که قصد درافتادن با آن را داشتم، شدم. با طرز کار مراقبه آشنا شدم. در پشت وضعیت غمانگیزی که داشتم به احساس آرامش و یکپارچگی درآویختم. اما پرداختن به دیگران به چه معنا بود؟ آیا وقتش نبود که به جای دیگران به خودم برسم؟
هنگامی که در یک مؤسسۀ خیریه کمک به بیماران مبتلا به ایدز عضو شدم، تازه فهمیدم که کمک به دیگران به خودم کمک خواهد کرد. کمک به دیگران وادارم میکرد روی چیزی غیر از بینوایی خودم تمرکز کنم، که خودش موهبتی بود. به جای غلتیدن در ورطههایی که در آن با من بدرفتاری شده و از من سوءاستفاده شده بود، میتوانستم توجهم را به طرف چیز دیگری معطوف کنم. هنگامی که در سالنهای خدمات درمانی هتلهایی که مرکز فعالیتم بود قدم میزدم، دیگر به زخمهای خاص و مأنوس خودم نمیچسبیدم و کمکم میدیدم که رنج کشیدن بخشی از زندگی است. همه جور مصائب دلخراشی که ظاهراً دلیل مشخصی هم نداشت برای مردم اتفاق میافتاد و من برای قربانی شدن انتخاب نشده بودم.
هرچند که در آن شرایط برای من اتفاق نیفتاد، اما پرداختن به دیگران هنگام رنج کشیدن، به رنج شما معنا خواهد داد. کسی که در اثر تیراندازی فلج شده و بعدها علمدار مبارزه بر علیه تیراندازی بدون کنترل میشود، زنی که سرانجام از دست شوهر بدرفتارش فرار میکند و برای استقرار پناهگاهی برای زنان آسیبدیده فعالیت میکند، اینها کسانی هستند که از تراژدیهای خاص و فردی خود فراتر میروند تا اطمینان حاصل کنند دیگران ناچار نخواهند بود متحمل همان سرنوشتی شوند که آنها شدند.»
زمان
۴ ساعت
حجم
۱۱۰٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۴ ساعت
حجم
۱۱۰٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد