دانلود کتاب صوتی دیدار در کولالامپور با صدای اشکان عقیلی‌پور + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی دیدار در کولالامپور

دانلود و خرید کتاب صوتی دیدار در کولالامپور

انتشارات:رادیو گوشه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی دیدار در کولالامپور

کتاب صوتی دیدار در کوالالامپور نوشته ناصر قلمکاری است. این کتاب با صدای اشکان عقیلی‌پور منتشر شده است. کتاب درباره مهاجرت است.

درباره کتاب دیدار در کولالامپور

کتاب در دو بخش روایت می‌شود. بخشی در گذشته و بخشی در زمان حال. در بخش گذشته داستان مردی است که با اصرار همسرش تصمیم به مهاجرت به استرالیا می‌گیرد. او به پدر و مادرش نمی‌گوید و به بهانه مسافرت با همسرش به مالزی می‌روند تا از طریق قاچاقچیان انسان به استرالیا بروند. در بخش دیگر داستان ما راوی را در زمان حال می‌بینیم مردی در آغاز میان‌سالی و بسیار موفق در زمینه بورس. 

در بخش اول مرد و زن سپار یک قایق می‌شوند تا با گروهی دیگر از طریق آب‌های آزاد به استرالیا بروند و بعد از ماندن در کمپ مهاجران زندگی جدیدی شروع کنند. در زمان حال می‌بینیم مرد سعی دارد یک نرم‌افزار خاص برای پیش‌بینی سود در بازار بورس طراحی کند و در یک سفر کاری به مالزی با دختر جوانی آشنا می‌شود که قصد دارد راه او را برود و قاچاقی مهاجرت کند. همین موضوع او را به گذشته می‌برد. زمانی که همسرش را گم کرده است.

نویسنده دو روایت را با مهارت بالایی به‌هم پیوند می‌زند و پایانی غیرمنتظره برایمان می‌سازد.

شنیدن کتاب دیدار در کوالالامپور را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب دیدار در کوالالامپور

جلو در خانم رضایی با پسر قدبلندی که دیر آمده، آهسته مشاجره می‌کند و نمی‌خواهد راهش بدهد. سعید سریع بلند می‌شود، می‌رود غائله را می‌خواباند و پسر را به داخل راهنمایی می‌کند. می‌گویم «اون روز خیلی دعا کرده بودم که اون‌ها سهام پدرم رو ازش پس بگیرن و بهش پول بدن، چون می‌دیدم مادرم خیلی ناراحته و دایم گریه می‌کنه. آخه مادرم، شمّ اقتصادی خوبی داشت و مثل پدرم به موضوع نگاه نمی‌کرد.»

صدایی از گوشهٔ سالن می‌آید؛ «پس شما هم به مادرت رفتی...»

واکنشی نشان نمی‌دهم. فقط چند ثانیه‌ای صحبت‌هایم را قطع می‌کنم. چند نفر دارند به مردی که لباس مشمایی پیک‌موتوری‌ها تنش است، چپ‌چپ نگاه می‌کنند. ادامه می‌دهم «وقتی که پدرم با قیافهٔ ناراحت برگشت، به خودم گفتم آدم‌های فقیری مثل ما هر کاری هم بکنن، به جای گشایش، بدتر گره به کارشون می‌افته. سال‌ها گذشت. پدرِ بی‌پول من با بازخرید خودش خیلی چیزها رو از دست داد. نمی‌تونست یک کار درست پیدا کنه، حقوق کمتری می‌گرفت و روزبه‌روز هم بچه‌هاش بزرگ‌تر می‌شدن. یکی می‌خواست بره دانشگاه، یکی داشت ازدواج می‌کرد. کار به جایی رسید که دوباره پدرم به فکر چاره افتاد. برای همین یاد اون برگه‌های سهام لعنتی افتاد که چند سالی بود توی کمد خاک می‌خوردن و تصمیم گرفت که بالاخره اون‌ها رو بفروشه.»

به پسری نگاه می‌کنم که دیر آمده و دارد تندتند چیزهایی را می‌نویسد که می‌گویم. معلوم است واقعاً آمده دنبال یادگیری. بدم می‌آید از این‌هایی که جوری نگاهت می‌کنند، یعنی زودتر بنال تا به کارمان برسیم.

«اون روز عجیب‌ترین و درعین‌حال دل‌انگیزترین روز زندگی خانوادهٔ ما بود. چون من و پدرم با مراجعه به یک کارگزاری، متوجه شدیم همهٔ اون سال‌های تنگ‌دستی، برگه‌های سهام‌مون مثل لوبیاهای سحرآمیز رشد کردن و به آسمون رسیدن و ارزش‌شون حدوداً ده برابر شده...»

نمی‌گذارند ادامه بدهم. صدای کف‌های مرتب‌شان همهٔ سالن را پُر می‌کند. آن‌که لباس پیک تنش است دو انگشتش را چپانده در دهانش و سوت می‌زند. یادم می‌آید بابا می‌گفت این از پاقدم عروس ماهش است، وگرنه ما سر چشمه هم که برویم، خشک می‌شود. مادر می‌گفت «می‌دونی چه‌قدر نذر کردم گشایشی بشه مرد؟»

reyhaneh
۱۴۰۳/۰۶/۰۹

عنوان کتاب این احساس رو بهم میداد که با یه داستان احساسی روبرو هستم اما برخلاف تصورم بسیار منطقی؛ عبرت آموز ؛ زیبا و عالی بود از شنیدنش خیلی لذت بردم بطوریکه نمیتونستم زمین بزارم اگه به سرگذشت پناهنده ها علاقه مند هستید

- بیشتر
کاربر ۶۶۱۸۰۶۲
۱۴۰۲/۱۲/۰۸

داستان بسیار جذابی است. برای من همیشه سوال هست که یعنی زندگی در وطنمون اینقدر سخت و غیرقابل تحمله که آدم تن به چنین بدبختی و نکبتی بده؟! هربار که چنین ماجراهایی را میشنوم به زندگی در ایران جانم افتخار

- بیشتر
نغمه میلانی
۱۴۰۲/۱۱/۱۳

داستانی بسیار زیبا و روان و پرکشش، درباره ی مهاجرت و جاه طلبی ها و ندانم کاری های افراد در جوانی که موجب پشیمانی ایشان در میان سالی می شود. اطلاعات مهاجرتی و قانونی و توریستی بسیار جالبی در کتاب مطرح

- بیشتر
الهه رستاد
۱۴۰۰/۱۰/۲۶

در مورد مهاجرت هستش اما یه قسمتهایی منطقی نبود و انتهای داستان با شتاب تموم شد.

cedar
۱۴۰۳/۰۸/۰۱

داستان قشنگی بود . سختی مهاجرت رو خیلی خوب در قالب داستان نوشته بود. دوست داشتم . گویش کتابخوان هم عالی .

زمان

۷ ساعت و ۳۱ دقیقه

حجم

۱ گیگابایت, ۸٫۸ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۷ ساعت و ۳۱ دقیقه

حجم

۱ گیگابایت, ۸٫۸ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۱۵۴,۰۰۰
۷۷,۰۰۰
۵۰%
تومان