دانلود و خرید کتاب صوتی کاش کسی جایی منتظرم باشد
معرفی کتاب صوتی کاش کسی جایی منتظرم باشد
کتاب صوتی کاش کسی جایی منتظرم باشد، مجموعه داستانهای کوتاه از آنا گاوالدا، نویسنده مشهور فرانسوی است که پیرامون مسائل زندگی انسانی، عشق و .... نوشته شدهاند. این اثر موقق به دریافت جایزهٔ بزرگ رادیوتلویزیون لوکزامبورگ لِر شده است.
نشر صوتی واوخوان این کتاب را با ترجمه شهرزاد ضیایی و صدای متین بختی و سروش کشاورز منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی کاش کسی جایی منتظرم باشد
کتاب صوتی کاش کسی جایی منتظرم باشد مجموعه سیزده داستان کوتاه است. داستانهایی که مانند همه آثار گاوالدا از زنان و زندگی آنان، عشق و مسائل انسانی صحبت میکند و شخصیتهایی باورپذیر دارد. تا حدی که میتوان به راحتی با آنها ارتباط برقرار کرد و درکشان کرد و وارد زندگیشان شد. داستانهای گاوالدا بر محور عشق میچرخند. همان عشقی که در عین شادیآفرینی میتواند رنجآور نیز باشد. گاوالدا با لحنی ساده و صمیمی، همانطور که حرف میزند مینویسد و این موضوع این حس را به مخاطب القا میکند که گویی در کنار یک دوست نشستهای و او برایت از زندگیاش حرف میزند.
کتاب صوتی کاش کسی جایی منتظرم باشد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از طرفداران داستان کوتاه هستید، شنیدن کتاب صوتی کاش کسی جایی منتظرم باشد را به شما پیشنهاد میکنیم.
درباره آنا گاوالدا
آنا گاوالدا از معروفترین داستاننویسان حال حاضر فرانسه در ۹ دسامبر ۱۹۷۰ در خانوادهای مرفه در پاریس به دنیا آمد. مخاطبان اصلی آثار وی معمولا زنان هستند. گاوالدا در بیستودو سالگی، در سال ۱۹۹۲جایزهٔ بهترین نامهٔ عاشقانهٔ رادیو فرانسهٔ بینالمللی و در سی سالگی، سال ۲۰۰۰، جایزهٔ بزرگ رادیوتلویزیون لوکزامبورگ لِر را برای مجموعه داستان «کاش کسی جایی منتظرم باشد» از آن خود کرد.
از آنا گاوالدا رمانها و مجموعهداستانهای متعددی منتشر شده که همه با استقبال خوانندگان روبهرو شده و تیراژ تعدادی از آنها از ۱.۵ میلیون نسخه گذشته است. رمان «من او را دوست داشتم» که بر اساس زندگی شخصی خود او نوشته شده است، در میان خوانندگان ایرانی پرطرفدار است.
بخشی از کتاب صوتی کاش کسی جایی منتظرم باشد
زنهایی که بچه میخواهند ابلهاند. ابله.
هنوز چیزی از زمانی که فهمیدهاند باردارند نگذشته که دروازهها را باز میکنند: دروازههای عشق، عشق، عشق؛ و دیگر هیچگاه آنها را نمیبندند. آنها ابلهاند.
او هم یکی مثل بقیه. فکر میکند باردار است. حدس میزند. تصور میکند. تقریباً مطمئن است اما مطمئنِ مطمئن، نه. چند روز بیشتر صبر میکند تا ببیند چه میشود. میداند که نوار آزمون بارداری در منزل، حدود نُه یورو قیمت دارد. این را از بارداری بچهٔ اولش به خاطر دارد.
با خودش میگوید: دو روز دیگر صبر میکنم و بعد آزمایش میدهم.
البته معلوم است که صبر نمیکند. در دلش میگوید: وقتی ممکن است، تنها ممکن است باردار باشم، نُه یورو چه ارزشی دارد؟ نُه یورو چه ارزشی دارد وقتی در عرض دو دقیقه میتوانم بفهمم باردارم یا نه؟
نُه یورو برای اینکه دوباره آن دروازه باز شود، چون پشت آن دروازه سیلاب راه افتاده، آب میجوشد، میچرخد و همین باعث میشود دلش کمی درد بگیرد.
باعجله به داروخانه میرود. داروخانهٔ همیشگی نه؛ به جایی دورتر میرود که کسی او را نشناسد. نفسی عمیق میکشد و با بیاعتنایی میگوید یک آزمون بارداری لطفاً؛ اما قلبش از اضطراب در سینه میکوبد.
به خانه برمیگردد. منتظر میماند. میخواهد کمی بیشتر این کشمکش دلچسب را ادامه دهد. آزمون آنجاست، توی کیفاش، روی میز ورودی خانه و او... او کمی بیقرار است. سعی میکند اوضاع را تحت کنترل خود بگیرد. لباسهای شسته شده را تا میکند. دنبال کودکاش به مهد کودک میرود. با بقیهٔ مادرها گپ میزند. میخندد. حال خوبی دارد.
عصرانهٔ بعد از مدرسه را آماده میکند. روی تکههای نان، کره میمالد. تمام حواسش را به همین کار معطوف میکند. قاشق مربا را لیس میزند. نمیتواند دست از بوسیدن فرزندش بر دارد. همهجایش را میبوسد. گردنش، گونههایش، سرش.
پسرک میگوید بس کن مامان، داری دیوانهام میکنی.
او را جلوی بستهٔ لگو مینشاند و کمی اینپاوآنپا میکند و جلوی دستوپای پسر را میگیرد.
از پلهها پایین میرود. سعی میکند کیفاش را نادیده بگیرد اما نمیتواند. بالاخره تسلیم میشود و آزمون را برمیدارد.
بستهبندی آزمون کفرش را در میآورد. زرورق را با گوشهٔ دندان پاره میکند. خواندن دستورالعمل را میگذارد برای بعد. روی بخش مشخصشده ادرار میکند و سرپوش را میگذارد. درست مثل در خودکار. توی دستش نگه میدارد؛ کاملاً گرم است.
آن را گوشهای میگذارد.
دستورالعمل را میخواند. باید چهار دقیقه صبر کند و بعد دریچههای آزمون را نگاه کند. اگر هر دو دریچه صورتی باشد، خانم، ادرار شما حاوی هورمون HCG۱۷ است؛ اگر هر دو دریچهٔ صورتی باشد خانم، شما باردار هستید.
چهار دقیقه زمان زیادی است. در این فاصله یک فنجان چای مینوشد.
تایمر آشپزخانه را برای پخت تخممرغ نیمبند تنظیم میکند. دقیقاً... چهار دقیقه.
به آزمون دست نمیزند. چای دهانش را میسوزاند.
به ترکهای روی دیوار آشپزخانه نگاه میکند و از خودش میپرسد برای شام چه درست کند.
چهار دقیقه صبر نمیکند، بههرحال دلیلی هم ندارد. حالا دیگر میشود نتیجه را دید. باردار است.
زمان
۴ ساعت و ۳۷ دقیقه
حجم
۲۵۴٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۴ ساعت و ۳۷ دقیقه
حجم
۲۵۴٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد