دانلود و خرید کتاب صوتی ماشالله خان در بارگاه هارونالرشید
معرفی کتاب صوتی ماشالله خان در بارگاه هارونالرشید
کتاب صوتی ماشاالله خان در بارگاه هارون الرشید رمانی طنز از ایرج پزشکزاد نویسندهی مشهور و محبوب رمانهای طنز فارسی است. این داستان ابتدا در سال ۱۳۳۷ و در سال ۱۳۵۰ برای بار دوم در مجلهی فردوسی منتشر شد. شخصیت اصلی داستان «ماشاءالله» دربان جوان بانکی است که سودای سفر به گذشته و زیستن در دوران پرشکوه هارونالرشید را دارد. نسخهی صوتی رمان را ایوب آقاخانی اجرا و انتشارات واوخان منتشر کرده است.
خلاصه کتاب صوتی ماشاالله خان در بارگاه هارون الرشید
کتاب صوتی ماشاالله خان در بارگاه هارونالرشید محبوبترین رمان ایرج پزشکزاد نویسندهی صاحبنام ایرانی، پس از اثر کمنظیر او داییجان ناپلئون است. داستان دربان سادهدل بانک بهنام ماشاءالله که از شر زمان همیشهتلخِ حالش به گذشتهی خیالانگیز برساختهی ذهن خود پناه میبرد؛ با کتابهایی مثل «امین و مامون» جرجی زیدان. روایتهای شورانگیز تاریخی از دوران باشکوه حکومت هارونالرشید، خواب و خوراک را از ماشاءالله گرفته و بین ذهن و جسمش چند قرن فاصله انداخته است. خیالبافیها و حواسپرتیهای ماشاءالله درنهایت کار دستش میدهد و رئیس بانک نهیبش میزند و به ماشاءالله که دوازده کلاس سواد دارد و در پی ادامه و تکمیل تحصیلات خود است، حسابی برمیخورد. روزی از اتفاق چشمش به یک آگهی میخورد که مربوط به مرتاضی هندی است. کسی که خبر از گذشته و آینده میدهد و ارواح رفتگان را احضار میکند. ماشاءالله به محضر مرتاض میرود، تهماندهی حقوقش را به او میدهد و از او میخواهد بهجای آنکه ارواح محبوبش (که هارونالرشید در راس آنهاست) را احضار کند، او را به سفری در زمان ببرد و راهی عهد طلایی هارونی کند. مرتاض آرزوی ماشاءالله را برآورده میسازد تا او خود را در میانهی دورهی هارونالرشید در قرن دوم هجری بازیابد. رویای ماشاءالله به واقعیت میپیوندد و میرود تا دوران خلیفه هارونالرشید عباسی را تجربه کند.
حضور ماشاءالله در دورهای با چند قرن فاصله، موقعیتهای طنز بسیار جذاب و بهتبع آن اوقاتی خوش برای خوانندگان میسازد. موقعیتهایی نمکین و فرحبخش که از دستوپا زدنهای ماشاءالله برای عربی حرف زدن با همشهریهای تازهاش آغاز میشود.
ایرج پزشکزاد همانگونه که خود گفته، در نگارش این داستان چشمی به سینما هم داشته است. رمان او ظرفیتی درخور برای تبدیل به فیلمنامه و به پرده رفتن یا تبدیل شدن به یک سریال را دارد. قالب اولیهی انتشار رمان ماشاءاللهخان در بارگاه هارونالرشید هم پاورقیهای سریالی مجله بوده است که در حکم سریالهای پرمخاطب امروزی است. استقبال کمنظیر از کتاب ماشاءاللهخان در بارگاه هارونالرشید که از اولین آثار داستانی پزشکزاد است، او را بهعنوان یک طنزنویس و داستانپرداز درجهیک معرفی کرد. داستانپردازی که پس از آن با انتشار رمان داییجان ناپلئون جایگاه ویژهی خود را در میان داستاننویسان طنزپرداز ادبیات فارسی تثبیت و بهزعم بسیاری خود را از دیگر طنزنویسان جدا کرد.
کتاب صوتی ماشالله خان در بارگاه هارون الرشید با صدای جذاب ایوب آقاخانی لذت متفاوتی را به ارمغان میآورد.
نقد کتاب صوتی ماشااله خان در بارگاه هارون الرشید
ایرج پزشکزاد حقوقدان و دیپلماتی آگاه از تاریخ بود. او جدا از آثار داستانی و طنز خود، کتابهایی تاریخی نیز نوشته که «مروری در تاریخ انقلاب روسیه» و «مروری در تاریخ انقلاب فرانسه» از آن جملهاند. صبغهی تاریخی قلم پزشکزاد در رمانهای او نیز دیده میشود. از مهمترین رمانش داییجان ناپلئون گرفته که شخصیتی تاریخی (ناپلئون) در غیاب خود همهجای داستان چون روحی سرگردان حاضر است و بزرگ خانواده عملا خودناپلئونپنداری بیمارگونه دارد، تا ماشاءاللهخان در بارگاه هارونالرشید که نقبی به تاریخ دورهی عباسی در پرشکوهترین پارهی آن است، نشانههای گرایش پزشکزاد به تاریخ هویداست. البته اصل داستان باز هم نقد حال است و چه ابزاری بهتر از طنز برای این منظور. پزشکزاد ما را میخنداند تا از نیشتر شفابخش نقدش روی ترش نکرده و با او همقدم شویم.
کتاب صوتی ماشاالله خان در بارگاه هارون الرشید داستان کسانی است که نداشتههای خود را در گذشتهی دور میجویند. در دوران فر و شکوه امپراطوریها و تمدنهای بزرگ. طرفه اینکه در زمان انتشار داستان ماشاءاللهخان در بارگاه هارونالرشید برای بار دوم در سال ۱۳۵۰، صحبت از باستانگرایی و بازگشت به گذشتهی طلایی در برخی تریبونها شنیده میشد. بیشک پزشکزاد با نگاهی کلانتر نقد خود را متوجه تمام کسانی کرده که به هر مفهوم یا دورهای نگاهی رمانتیک و سطحی دارند. ماشاءالله تا پیش از پا گذاشتن به دورهی هارون، علاج تمام ناکامیهایش را حضور در دورهای آنچنانی میداند. دورهای پرشکوه که به خیالش فردی مانند او و همپایهی او در سواد و کمالات (باز هم به زعم او) جایگاهی ویژه داشته است. در خیالبافیهایش خود را در آن عهد، در عیش و طرب، محصور در میان رقاصهها و ساکن حرمسرایی عریض و طویل میبیند. اما تا پای ماشاءالله به عهد هارونی میرسد و قدم به بغداد آن روزگار میگذارد خود را در مسیری خاکی بازمییابد. غبار به حلقش فرو میرود و از خود میپرسد چرا پایتخت حکومت خلیفهی محبوبش آسفالت نیست! پس از لحظهای درنگ و به خود آمدن، از فرط مضحک بودن سوالش به خنده میآید، اما مضحک نه یک سوال، که پنداشت او از آن دورهی کذایی است. ماشاءاللهخان نه در یکآن که بهتدریج به عمق سادهانگاری خود پی میبرد اما تا به این نقطه برسد پزشکزاد خوانندگانش را به ضیافتی چرب و شیرین از طنز مهمان میکند. طنزی که مخصوص به خود او است و برای او جایگاهی منحصربهفرد در میان تمام همعصرانش جسته است.
شنیدن این کتاب صوتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
شنیدن کتاب صوتی ماشاالله خان در بارگاه هارون الرشید را به طنزدوستان و بهخصوص علاقهمندان قلم منحصربهفرد ایرج پزشکزاد پیشنهاد میکنیم.
چرا باید کتاب صوتی ماشاالله خان در بارگاه هارون الرشید را بشنویم؟
فضای تاریخی رمان و حضور شخصیت ماشاءالله در موقعیتهای غریب و طنزآلود پس از سفرش در تاریخ، برای خوانندگان و شنوندگان اثر، تجربهای شیرین و لذتبخش خواهد بود. نگاه منتقدانه و عالمانهی پزشکزاد طنزی پرمایه و غنی ساخته که خواندنش جذاب و مفید است.
دربارهی ایرج پزشکزاد
ایرج پزشکزاد نویسنده، مترجم و حقوقدان ایرانی است. او در هشتم بهمن سال ۱۳۰۵ در تهران دیده به جهان گشود. پدرش «حسین پزشکزاد»، پزشک و مادرش «شاهزاده فکری ارشاد» از اشرفزادگان قجری بود. پدربزرگ مادری پزشکزاد، «مویدالممالک»، نمایشنامهنویس و روزنامهنگار و صاحب روزنامههای صبح صادق و ارشاد بود و داییاش «معز دیوان فکری» از بنیانگذاران تئاتر معاصر ایران لقب گرفته است. پزشکزاد پس از گذراندن دورهی متوسطه در تهران، راهی فرانسه شد تا در این کشور حقوق بخواند. او پس از فارغالتحصیلی به ایران بازگشت و پنج سال در کسوت یک قاضی در خدمت دادگستری بود. ظاهرا این کسوت به تنش ناساز بود، پس راه خود را سمت وزارت خارجه کج کرد تا در قامت یک دیپلمات خدمت کند. پزشکزاد تا پیش از انقلاب اسلامی در وزارت خارجه ماند و آخرین سمتش در این وزارتخانه، مدیرکلی روابط فرهنگی بود. او نوشتن را در قالب داستان کوتاه و رمان تاریخی و ترجمه را در اوایل دههی سی خورشیدی آغاز کرد. او بهگفتهی خودش در دوران کار در وزارت خارجه زمان بیشتری برای نوشتن داشت و در همین ایام بود که وقت بیشتری برای کتابهایش گذاشت. ستون طنز «آسمون ریسمون» در مجلهی فردوسی هم حاصل همین ایام است.
مهمترین رمان پزشکزاد داییجان ناپلئون است که اقتباس تلویزیونی بسیار موفق و پربینندهی آن در سال ۱۳۵۵ بهدست «ناصر تقوایی» ساخته شد. این رمان را «دیک دیویس» در سال ۱۹۹۶ به انگلیسی برگرداند. از دیگر رمانهای پزشکزاد میتوان به ماشاءاللهخان در بارگاه هارونالرشید و «خانوادهی نیکاختر» اشاره کرد. پزشکزاد نوشتن چند نمایشنامه از جمله «ادب مرد به ز دولت اوست» و «پسر حاجیباباجان» و چند مجموعه خاطرات طنز و مجموعههای طنز سیاسی و اجتماعی را در کارنامهی خود دارد. ایرج پزشکزاد سرانجام به تاریخ ۲۲ دیماه سال ۱۳۹۴ در سن ۹۴سالگی در لسآنجلس درگذشت.
درباره ایوب آقاخانی، گوینده کتاب
ایوب آقاخانی متولد یک آبان ماه سال ۱۳۵۴ در تبریز است. او مدرک تحصیلی کارشناس نمایش با گرایش ادبیات نمایشی از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی ۱۳۷۸ گرفت و پس از آن در کارشناسی ارشد نمایش با گرایش ادبیات نمایشی از دانشکده هنر دانشگاه تربیت مدرس ۱۳۸۱ تحصیل کرد.
داوری در جشنوارههای مختلف و متعدد تئاتر مانند جشنوارههای منطقهای، استانی، دانشجوئی و دانشگاهی، جشنوارههای نمایشنامه خوانی، جشنواره تئاتر فجر و…) و نمایش رادیوئی از ۱۳۷۹ تا کنون بر عهده او بوده است.
او همچنین دبیر نخستین دوره جشنواره نمایشهای کوتاه رادیویی «انتخاب»-۱۳۸۸ و داور جشنواره دانشگاه آمریکایی بیروت (جشنواره برنامه های رادیویی آسیا و اقیانوسیه) در سال ۲۰۰۹ بود.
بیشترین شهرت ایوب آقاخانی در زمینه تئاتر است اما او را با بازیاش در سریال داوران و نویسندگی مجموعه دانی و من هم میشناسند.
در بخشی از کتاب صوتی ماشاالله خان در بارگاه هارون الرشید میشنویم
در این موقع دروازهٔ شهر به خوبی نمایان شده بود. ماشاءاللهخان جلو میرفت و دروازه را تماشا میکرد. این دروازه را بهخوبی میشناخت زیرا کتاب امین و مأمون جرجی زیدان را دهها بار خوانده بود. تمام جملات فصل اول کتاب را که شرح این دروازه بود به خوبی به یاد میآورد: «در خارج دروازهای که به سمت خراسان باز میشد و آن را دروازهٔ خراسان مینامیدند، کاخ بزرگی به نام قصر خُلد قرار داشت. بین این قصر و دروازهٔ خراسان میدان وسیعی ایجاد شده بود. در آن محله باغات و جویهای زیادی مشاهده میگردید از نهر عظیم دجله رودی به طرف مشرق منشعب میشد که رود جعفر نامیده میشد و در دو طرف این رود باغها و بستانهای باصفایی واقع شده بود. در آنجا باغی در جادهٔ خراسان وجود داشت که عدهای از مشروبفروشان سیاهپوست آن را چون میهمانخانهای قرار داده و از مردم بغداد که مایل بودند مخفیانه شراب بنوشند به آن باغ میرفتند و مشغول بادهنوشی میگردیدند. صاحب این مهمانخانه مرد شصتسالهای بود که تجربیات زیادی در زندگی داشت. او دوران خلافت سه خلیفهٔ عباسی یعنی مهدی و هادی و هارون را دیده بود. اغلب اشخاصی که اخلاق خوبی نداشتند میآمدند، کلیمی و از گروه نَبَطیها بودند. زیرا فروش شراب به مسلمانان منع شده بود. صاحب این مهمانخانه یکی از نبطیان بود. میخانهٔ آن شخص نبطی اتاق وسیعی از آن عمارت بود. بر روی کف اتاق حصیری پهن کرده بودند و بالشهایی که از کاه پر شده بود دورتادور اتاق دیده میشد. در گوشههای اتاق خُمهای پر از شراب که از انگور و خرما و سیب و بقیهٔ میوهها گرفته شده بود وجود داشت به دیوار آلات موسیقی از قبیل عود و دف و داریه و تنبور آویزان کرده بودند و اصولاً صاحبان میخانهها دختر زیبا و خوشصدایی را برای سرگرمی مشتریان خود در میخانه نگاه میداشتند...»
ماشاءاللهخان در این موقع خود را در مقابل میهمانخانهٔ مرد نبطی یافت. با شوق و شعف شخصی که بعد از سالها دوری به محلهٔ خود برمیگردد. به در و دیوار آن نگاه میکرد. عاقبت زیر لب گفت: «برویم توی این مهمانخانه مرد نبطی و گلویی تازه کنیم ضمناً تهوتوی اوضاع را دربیاوریم.»
اما ناگهان چشمش به جمعیتی افتاد که با فریادهای عجیب و غریب از آن طرف میدان پیش میآمدند:
ــ حالیحالی، حالیلاوالا... حالیحالیلاوالا...
زمان
۸ ساعت و ۴۳ دقیقه
حجم
۴۸۱٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۸ ساعت و ۴۳ دقیقه
حجم
۴۸۱٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
اگه دنبال یه داستان پر محتوا هستید این کتاب رو توصیه نمیکنم راوی این کتابو به طرز خیلی جذابی روایت کرده این کتاب برای پر کردن وقت خوبه مثلا اگه توی جاده هستید و بیکارید به کارتون میاد چون سِیر داستانیش
داستان جالبی بود به خصوص با صداپیشگی استاد ایوب آقاخانی دوچندان شد شخصیت پردازی و تصویرسازی کتاب درنوع خودش خیلی خوب بود
داستان عبارت از سفر در تاریخ یک جوان امروزی به عهد عباسی هست که تصور حرم سرا ساختن و عیش کردن در سر خودش داره ، اما دل غافل از اینکه همه چیز به این سادگی نبوده و اونجا دانایی
مرحبا ، مرحبا
سلام بسیار خوب و مفید دیگر کتابهای ایرج پزشکزاد را مثل این بزارید لطفا
طنز بی بدیع پزشکزاد فقید که جای شک و شبهه نداره ولی خوانش آقای ایوب خانی چنان ماهرانه و استادانه انجام شده که تجربه شنیدن رو برام بی بدیل کرد.انگار یک تئاتر رادیویی گوش میکنم.سرعت خواندن با هیجان داستان تنظیم
کتابش شیرینه ،آقای پزشکزاد از اسم هارون الرشید استفاده کرده برای خلق یه داستان تخیلی داستان مفهومی که چیزی یاد کسی بده نیست فقط بانمکه ماشالله خان از هول حرم سرا بلاهایی سرش میاد خنده داره
مانند دیدن یک فیلم جذاب می ماند.واقعا عالی بود
به نظرم قرار نیست همیشه نکات خاص و مهم و فوقالعاده پیدا کرد در محتوای یک کتاب. این کتاب طنز جذابی داره و گوینده هم با هنرنمایی تمام کتاب رو جذابتر کرده، اگه دوست دارین یه کم بخندین و دغدغههای روزمره
عالی هست حتما پیشنهاد میکنم دانلود کنید به نظر من عالی 🌹🌺😍