کتاب از انجمن حجتیه تا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
معرفی کتاب از انجمن حجتیه تا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
از انجمن حجتیه تا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به قلم حسین میرزایی، خاطرات دکتر سیدهاشم آقاجری از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۵۸ است.
درباره کتاب از انجمن حجتیه تا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
این گفتگو دورهٔ خاصی از زندگی دکتر سیّد هاشم آقاجری را در برمیگیرد. از ریشه و خاستگاه خانوادگی او آغاز میشود و در مقطع پیوستناش به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سال اول پیروزی انقلاب به پایان میرسد. اهمیت دوره مذکور برای من- سوای وجوه بارز تاریخ محلیاش- این بود که در پرتو آن میتوانستم روند شکلگیری یک شخصیت (کاراکتر) انقلابی را مشاهده کنم. توضیح اینکه گرچه کتابهای متعددی درباره انقلاب اسلامی و انقلابیون نوشته شده یا خود انقلابیون خاطراتی بهصورت شفاهی و یا اتوبیوگرافی منتشر کردهاند؛ اما در اغلب این کتابها، شخصیت محوریت ندارد. به تعبیری انقلابیون در خدمت روایت انقلاب قرار میگیرند و درباره خود آنها جز کلیاتی روشن نمیشود. راست آن است که آگاهی ما درباره اینکه شخصیتهای انقلابی در دورهٔ پیش از انقلاب اسلامی چگونه شکل گرفتند، بسیار کم است و طبقه و خاستگاه اجتماعی، عوامل تأثیرگذار بر شکلگیری شخصیت آنها، گرهگاهها یا بزنگاههای اصلی زندگیشان پیش از انقلابیشدن؛ افکار، احساسات و سائقهای روانی و اجتماعیشان و نیز روندهای اجتماعی، فکری و سیاسی مؤثر بر جهتگیریهای فکری آنها، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. تأکید گاه زیاد گفتگوی حاضر بر جزئیات دوران کودکی، جوانی، وضعیت فرهنگی- اقتصادی خانواده و نحوهٔ تعامل فردی با اجتماع پیرامون، به منظور روشن شدن این نقطههای مبهم است.
سوای اینها، کتاب حاضر به مجموعه اطلاعات موجود در خصوص نحوه فعالیت و سازماندهی نیروهای بدنه جنبش انقلابی میافزاید و به تجمیع اطلاعات برای ثبت تاریخ اجتماعی انقلاب اسلامی ایران کمک میکند. منابع مشابه، عمدتاً روند حرکت انقلابی را در سطح نیروهای بلندمرتبه یا تشکیلات سیاسی شناخته شده بازنمایی میکنند و هستههای کوچک و مستقل انقلابی که بدنه جنبش را تشکیل میدادند، کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. گمان میکنم در اهمیت این هستهها کمتر تردیدی وجود داشته باشد، زیرا علاوه بر اینکه این هستهها واسطهٔ میان روشنفکران، رهبران انقلابی و تودههای مردم بودند، در میدان عمل انقلابی نظیر کادرسازی، راهاندازی حرکت جمعی و تظاهرات نیز نقش قابل توجهی داشتند. از سوی دیگر، روایت دکتر آقاجریِ میانسال و تاریخدان، درخصوص آقاجریِ جوان و انقلابی، ملهم از تحلیلها و تفسیرهای تاریخی گوناگون است که این گفتگو را به مرورِ فشردهٔ تاریخ معاصر، خاصه دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، تبدیل کرده است؛ امری که سوای بازنمود فعالیتهای گذشتهٔ یک انقلابی جوان، دیدگاه پختهٔ یک شخصیت آکادمیک امروز را بازتاب میدهد.
کوشش مصاحبهگر در این کتاب آن بوده که تا حد ممکن مطالب مطرحشده در جلسات، حتی آهنگ کلام حفظ شود. با این حال چند عبارت کوتاه به ملاحظه شرایط و نیز تعدادی از سؤالات مکرر و پی در پی، بهقصد اجتناب از تقطیع روند گفتگو حذف شدهاند؛ هرچند پاسخها در جای مناسب خود قرار دارند.
خواندن کتاب از انجمن حجتیه تا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به زندگینامه و تاریخ معاصر مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب از انجمن حجتیه تا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
از کلاس هشتم دبیرستان بود که تحولات فکری و سیاسی من شروع شد و خیلی سریع هم این تحولات بهاصطلاح عمق پیدا کرد. یادم هست که تا اول دبیرستان کتاب غیردرسی نمیخواندم. اصلاَ نمیدانستم کتاب غیردرسی چیست. فقط از جلوی کتابفروشیهای معدودی که توی آبادان بود رد میشدم و کتابها را میدیدم، ولی هیچوقت شاید به دلیل شرایط زندگی کتاب غیردرسی نخوانده بودم. چون کتاب خواندن مستلزم این بود که وقتی داشته باشم، پولی داشته باشم که کتابها را بگیرم و بخوانم. ولی کلاس هشتم علاقمند شدم به مطالعه و جالب اینکه در همان کلاس هشتم به موازات اینکه خودم شروع کردم به مطالعه با [مجله] مکتب اسلام آشنا شدم و در جلساتی که در حسینیهٔ اصفهانیها و بعضی از مساجد تشکیل میشد و کسانی مثل آقای مکارم شیرازی، آقای جعفر سبحانی، آقای فخرالدین حجازی و دیگران میآمدند شرکت کردم و بعد یکی دو تا جزوه از دکتر شریعتی به دستم رسید.
پا به پای این تغییرات، احساس مسئولیتی پیدا کردیم که توی مدرسه هم کاری کنیم. لذا اواخر سال هشتم با یکی دو نفر از بچههای کلاس که آنها هم علایق مذهبی پیدا کرده بودند دست به دست هم دادیم که انجمن اسلامی درست کنیم. ما بچهها را مطلع کردیم و گفتیم میخواهیم انجمن اسلامی درست کنیم و فلان روز بعد از کلاس جمع شوید. جمع شدیم و اولش چند آیه قرآن خواندیم و بعد شروع کردیم به طرح یک بحثهایی، بحثهایی درباره اینکه باید فعالیتی داشته باشیم و نباید نسبت به جامعهمان بیتوجه باشیم. بحثها هم مذهبی و اجتماعی بود.
اساساً علت گرایش من به مذهب این بود که در اثر مسایل اجتماعی و عینی محیطی که دور و برم بود، یک حس بهاصطلاح انتقادی در من به وجود آمده بود و بعد دنبال چیزی بودم که این احساس را پاسخ بدهد و مرا مجهز کند. وقتی توی کلاس با جریانهای غیرمذهبی برخورد میکردم گرایش من به سمت مذهب بیشتر میشد- برای اینکه بتوانم جوابی به چالشهای آنها بدهم. یک علاقه درونی به مذهب بهصورت خام و مبهم و کنارش [درک] تضادهای اجتماعی، فقر و نابرابری دست به دست هم داد و مرا به طرف مطالعه کشاند و اینکه باید یک کاری هم انجام دهیم. اولین کاری هم که به ذهن میرسید این بود که در مدرسه بچهها را جمع کنیم و یک انجمن درست کنیم و دیگران را هم آگاه کنیم. یعنی فکر میکردیم که نباید فقط به خودمان اکتفا کنیم، مسئولیتی داریم و باید بچههای مدرسه را جلب کنیم. انجمن مدرسه البته چندان نگرفت. فقط ایدهاش به وجود آمد. چند جلسه هم که گذاشتیم، اما مدرسه جلویاش را گرفت. چون ما در فعالیت مذهبی هم که میخواستیم انجام دهیم یک مقدار هم نگرش سیاسی داشتیم.
در همان کلاس هشتم توی کلاسمان یک پسری بود که گرایش چپ داشت. یعنی برادر و خواهرش مارکسیست بودند و بحثهایی سرکلاس درمیگرفت. معلمهای جوانی هم بودند که دانشجو بودند و بعضاً از دانشکده نفت میآمدند درس میدادند. من هم خب یک زمینه خانوادگی سیاسی داشتم و هم تضادهای طبقاتی که در جامعه وجود داشت کم کم مسألهام شده بود. این شرایط طبیعتاً علایق سیاسی و نوعی احساس تضاد نسبت به شرایط اجتماعی را در من تشدید میکرد. مثلاً ساعت انشاء یادم هست یک انشایی خواندم که خیلی تند بود. حالا تحت تأثیر شعر نو هم شروع کرده بودم به خواندن اشعار شعرایی مثل اخوان، شاملو و اینها. مدتی هم به سرم زد که شعر بگویم، یک چیزهایی هم برای خودم میگفتم. بعضی از این شعرها را سر زنگ انشا میگفتم. مثلاً یک بار شعری راجع به دموکراسی گفتم با لهجه لری! الان فقط یک مقداری از آن یادم هست. میگفت که: «دا دموکراسی چنه، دا دموکراسی حکومت کشور منه، دموکراسی یعنی چه، دموکراسی یعنی نون سی همه، آب سی همه...». یک چنین چیزهایی برای خودم میگفتم و سرکلاس میخواندم [میخندد].
به هر حال یک گرایش سیاسی در من به وجود آمده بود و این گرایش سیاسی را من خیلی زود در مذهب پیدا کردم. در کلاس هشتم بعضی از دانشآموزها و بعضی از معلمها گرایشهای غیرمذهبی داشتند. آن موقع بحث داروینیسم، فرویدیسم و مارکسیسم سهتا بحث اساسی و مطرح بود. طبیعتاً بین معلمها و دانشآموزانی که اهل مطالعه بودند سرکلاس بحث میشد و من به دلیل تعلقات درونی مذهبی که داشتم کم کم احساس میکردم نمیتوانم با این دیدگاهها موافق باشم.
درگیریهای بهاصطلاح پُلمیک فکری و مناقشات سخت، وقتی کلاس تمام میشد در ساعات تفریح، یا وقتی مدرسه تعطیل میشد، شکل میگرفت؛ مخصوصاً با بچههای مارکسیست. با بعضی از معلمها هم بحث شکل میگرفت. مثلاً یک معلمی داشتیم که یک روز آمد سر کلاس و از فروید دفاع کرد. سر کلاس زیست شناسی بود فکر میکنم که گفت ریشه همهٔ مسایل برمیگردد به مسائل جنسی. خب ما هم یک مطالعاتی در این زمینه داشتیم پا شدم و بحث کردم که نه این مسأله غلط است.
حجم
۴۲۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۴۲۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
نظرات کاربران
کتاب ۴۲۷ از کتابخانه همگانی ، خاطرات دکتر سید هاشم آقاجری در قالب مصاحبه ، از تولد تا پیروزی انقلاب. کتاب تصویر خوبی از شهر آبادانِ قبل از انقلاب و حال و هوای مردم آن ، به خواننده ارائه میکند. کتاب کم حجم
بخشی از تاریخ مربوط به اواخر دوره پهلوی و سالهای نخست بعد از انقلاب از نگاه یک کنشگر سیاسی.
سیدهاشم آقاجری که در نوجوانی عضو انجمن حجتیه(گروهی که موافق ظهور امام زمان هستند و معتقدند شرایط بایستی آنقدر وخیم شود تا امام زمان ظهور کند و همچنین مخالف بهائیت هستند) و در جوانی از مبارزین معتقد سازمان مجاهدین انقلاب