دانلود و خرید کتاب من و آقا موسی حمید قزوینی
تصویر جلد کتاب من و آقا موسی

کتاب من و آقا موسی

معرفی کتاب من و آقا موسی

کتاب من و آقا موسی نوشته حمید قزوینی است. کتاب من و آقا موسی خاطرات آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی است. این کتاب جلد اول مجموعه تاریخ شفاهی است که انتشارات امام موسی صدر منتشر کرده است.

درباره کتاب من و آقا موسی

این کتاب مجموعه‌ای از خاطرات و روایت‌های آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی از امام موسی صدر است که به شما کمک می‌کند شخصیت این مرد بزرگوار را بهتر بشناسید. اثر حاضر صرفاً خاطرات این روحانی سرشناس از گذشته و فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی‌ امام موسی صدر نیست، این کتاب بیشتر شرحی از روابط دو دوست صمیمی است؛ روابطی که با وجود گذشت نزدیک به هفت دهه از آغاز آن، همچنان سرشار از زیبایی و لطافت است.

اگر در گذشته، تاریخ فقط روایتی داستان‌وار از وقایع بود، امروز تاریخ با شاخه‌ها و گرایش‌های مختلف و متعددش به اموری فراتر از روایتِ وقایع می‌پردازد. بررسی ریشه‌ها و وقایعِ حالِ جوامع و تبارشناسی ویژگی‌ها و معضلات هر جامعه با نگرشی تاریخی، در کنار سایر علوم و معارف انسانی، از دیگر کارکردهای متأخّر تاریخ است. برای رسیدن به این اهداف، علم تاریخ نیز از روش‌ها و شیوه‌های جدیدتری برای جمع‌آوری داده‌ها و پردازش آنها بهره برده است. «تاریخ شفاهی» که جمع‌آوری خاطرات و روایت‌های شفاهیِ وقایعِ تاریخی است یکی از این روش‌هاست. شاید این روشِ جدید از جهاتی کهن‌ترین شیوهٔ تاریخ‌نگاری هم تلقی گردد. اما بی‌شک تفاوت اصلی را باید در روش‌شناسی جستجو کرد. در دهه‌های اخیر مراکز علمی و پژوهشی توجه خاصی به این روش معطوف کرده‌اند.

محتوای تاریخ شفاهی که از طریق مصاحبه فراهم می‌آید، شامل مشاهدات و تجربه‌های تاریخیِ اشخاص یا نقل قول‌های آنان از دیگر بازیگران صحنهٔ تاریخ است. در تاریخ شفاهی مصاحبه‌گر به راوی کمک می‌کند که در بیان خاطرات خود علاوه بر شرح وقایع تاریخی، احساس و نظر خود را دربارهٔ آن موضوعات نیز بیان کند.

تاریخ شفاهی محصول تلاش مشترک مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده است و کیفیت داده‌های به دست آمده ارتباط نزدیکی با کارآمدی و تسلط مصاحبه‌گر بر موضوع مورد بحث و قدرت حافظه و البته اهمیت مشاهدات مصاحبه‌شونده دارد.

گذشت زمان مصلحت‌انگاری راوی را تا اندازهٔ بسیاری کاهش می‌دهد و سبب می‌شود که او با اطمینان خاطر بیشتری به بیان خاطرات خود بپردازد. چه‌بسا بسیاری از خاطرات، هرچند اندک، که عمری در سینهٔ شاهدی تاریخی باقی مانده تنها اطلاعات موجود دربارهٔ شخص یا حادثه‌ای باشد که دارای اهمیت فراوان نیز هست.

آنچه از این‌گونه تاریخ‌نگاری به دست می‌آید روایتی است مستند که در کنار دیگر اطلاعات، بخشی از معماهای تاریخی را، به ویژه در حوزهٔ تاریخ معاصر، تا حدود بسیاری حل می‌کند. 

چنین شیوه‌ای این بستر را برای محقق فراهم می‌آورد که حوادث را نه از یک روزنه که آن را به مثابهٔ نوعی تجربهٔ جمعی دریابد و به بازکاوی آن بپردازد. و به این ترتیب بدور از حالت انفعالی این ظرفیت را پیدا کند که در قضاوت تاریخی به استنادات بیشتری دست یافته و در سیر مطالعاتی خود از اعتبار و اعتماد بیشتری برخوردار شود.

بر اساس همین ضرورت بود که مؤسسهٔ فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر طرح تاریخ شفاهی امام موسی صدر را با هدف ثبت و ضبط خاطرات نزدیکان و دوستان و همکاران و مرتبطان با ایشان در دستور کار قرار داد.

جایگاه ممتاز امام موسی صدر از جهات مختلف بر اهمیت این طرح می‌افزاید. وابستگی به یکی از خاندان مهم شیعه، حضور موثر در حوزهٔ علمیهٔ قم و نجف، تحصیل در دانشگاه و ارتباط با مراکز علمی و دانشگاهی، فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی گسترده در ایران و عراق و لبنان، رهبری سیاسی و دینی شیعیان لبنان، ارتباطات وسیع سیاسی و فرهنگی با مجامع بین‌المللی و دولت‌ها و ملت‌ها و نخبگان سایر کشورها، ایفای نقش به مثابهٔ اندیشمند و متفکر دینی، تعامل گسترده با عالمان ادیان و مذاهب اسلامی و غیراسلامی، تأثیرات عمیق در لبنان و خاورمیانه و غیر اینها همگی شاهدی بر اهمیتِ جایگاهِ امام موسی صدر و ضرورت اجرای این طرح است. در این پیوند از اردیبهشت ۱۳۸۹ «گروه تاریخ شفاهی» مؤسسه تشکیل شد و مطالعهٔ دقیق آثار و منابع مکتوبِ مرتبط را آغاز کرد تا ضمن آشنایی بیشتر با زوایای مختلف زندگی و دیدگاه‌های امام صدر، اولاً سرفصل‌های اصلی طرح را تعیین، ثانیاً پرسش‌ها و ابهامات را مشخص و ثالثاً صاحبان خاطرات و اماکن مرتبط با ایشان را شناسایی کند تا مصاحبه‌ها با هدف‌گذاری و انسجام بیشتری صورت بگیرد.

این کتاب برگرفته از حدود شش ساعت مصاحبه در دو نشست جداگانه در تاریخ‌های دوم مهرماه ۱۳۸۹ و چهارم آذرماه ۱۳۸۹ است که تلاش شده پس از حذف مطالب تکراری و جابجایی برخی بخش‌ها، از یک روند مشخص و تا حدودی سیر موضوعی برخوردار شود تا پرسش‌های متفاوت و فاقد نظم تاریخی که بعضاً اجتناب‌ناپذیر هم نبوده موجب خستگی خوانندهٔ نشود، این کتاب مجموعه اطلاعاتی جذاب است که شما را بیشتر با شخصیت امام موسی صدر آشنا می‌کند. 

خواندن کتاب من و آقا موسی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به زندگی و منش امام موسی صدر پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب من و آقا موسی

 در مورد پدرتان، مرحوم شیخ محمدهادی جلیلی، هم صحبت بفرمایید.

پدر بنده، مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمدهادی جلیلی کرمانشاهی، از علمای بزرگ و طراز اول غرب ایران بودند.۱ ایشان از شاگردان مرحوم آخوند ملاکاظم خراسانی، صاحب کفايۀ‌الاصول، بودند و از هم دوره‌های آسید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم آقاضیاء عراقی و این طبقهٔ علما بودند. ایشان مدت‌ها در نجف اشرف مشغول تحصیل بودند. به درس اصول ملاکاظم خراسانی می‌رفتند و در درس فقه شریعت اصفهانی مدت‌ها شرکت کردند. وقتی به مرحلهٔ عالی اجتهاد رسیدند به کرمانشاه آمدند. در کرمانشاه موقعیت خیلی خوبی داشت، چون مردم مذهبی عقیده زیادی به ایشان داشتند و خدمتگزار مردم بود و به فقرا رسیدگی می‌کردند. مرتب تدریس فقه و اصول هم داشتند. مردم کرمانشاه اعم از شیعه و سنی، به ایشان معتقد بودند، حتی یهودی‌ها و نصرانی‌ها هم به ایشان عقیده داشتند و همیشه دور و بر ایشان بودند. من یادم هست همیشه در اعیاد مذهبی، خاخام یهودی‌ها با جمعیت بسیاری می‌آمدند خدمت مرحوم آقا برای تبریک گفتن. حتی به دلیل آنکه بعضی افراد یهودی‌ها را اذیت می‌کردند همهٔ یهودی‌ها اطراف مسجد ما خانه گرفته بودند تا از تعرض محفوظ باشند، در پناه ایشان بودند. یادم می‌آید یک وقت عده‌ای ریختند و خانهٔ بعضی از یهودی‌ها را غارت کردند، دست‌بند زن‌هایشان را بردند، لباس‌هایشان را بردند و خیلی اذیت کردند، جیغ و داد و سر و صدا بلند شده بود. مرحوم آقا دستور داد هرکس اموال یهودی‌ها را برده بیاورد به حسینیه بسپارد تا ما بعداً تقسیم کنیم. هرکس هرچیزی برده بود آورد. وقتی همه را آوردند، آقا به خدمه دستور داد همه را بیرون کردند، بعد فرستاد یهودی‌ها آمدند و هرچیزی از هرکسی برده بودند بهشان پس داد. به طوری‌که یکی از این بزرگانشان می‌گفت: «آشیخ هادی از (حضرت) موسی بالاتر است.» این طور به آقا عقیده داشتند. وقتی که مرحوم پدرم فوت کرد یهودی‌ها برایش مجلس ختم گرفتند. این‌قدر مورد توجه بود.

ایشان خیلی خدمتگزار بود و با رضا شاه هم مخالفت داشت و می‌گفت: «این رضاشاه آدم بی‌دینی است.» مخصوصاً وقتی کشف حجاب کرد. می‌گفت: «آدم بی‌دینی است.» اما رضا شاه نسبت به آقا احترام می‌گذاشت. چون موقعیت پدر ما را در کرمانشاه حس کرده بود، این بود که متعرضش نمی‌شد. رضاشاه از خدمتگزاران فرمانفرما بود، فرمانفرما هم حاکم کرمانشاه بود و گاهی می‌آمد پیش آقا و این رضا شاه هم باهاش می‌آمد چون خادم و محافظ فرمانفرما بود.

پدرم موقعیت خوبی داشت. مرحوم آقا در جنگ بین‌الملل هم خیلی خدمت کرد، چون در ایران قحطی سراسری بود و وضع مردم ایران خیلی خراب شده بود. آلمان و شوروی و بقیهٔ کشورها که نیروهایشان ایران را اشغال کرده بودند، مردم را می‌زدند. اطراف کرمانشاه و طاق‌بستان لشکر متفقین مستقر بود. بیشترسربازان آن‌ها هم افغانی بودند. 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
فرماندهٔ کل قوای انگلستان در غرب ایران ظاهراً افسری بنام فریچر بود. مرحوم پدرم برای فقرا اعانه جمع می‌کرد و چند نانوایی در نقاط مختلف کرمانشاه تأسیس کرده بود که فقرا از نانوایی‌ها نان ببرند. فریچر آمد خدمت آقا، من هم بودم در همین حسینیه. فارسی هم صحبت می‌کرد و گفت: «من از طرف دولت متبوع خود این مبلغ را آورده‌ام خدمت شما برای فقرا.» نمی‌دانم چقدر بود. مرحوم آقا با عصا گفت: «بردار ببر، ما مسلمان‌ها فقرای خودمان را اداره می‌کنیم.» احتیاجی به شما نداریم.
ب. قاسمی

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۷ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۷ صفحه

قیمت:
۱۱,۴۰۰
تومان