دانلود و خرید کتاب اومانیسم و رنسانس پی‌یر ماری ترجمه ع‍ب‍دال‍وه‍اب‌ اح‍م‍دی‌
تصویر جلد کتاب اومانیسم و رنسانس

کتاب اومانیسم و رنسانس

معرفی کتاب اومانیسم و رنسانس

در کتاب پی‌یر ماری مباحثی جذاب را درباره اومانیسم و رنسانس خواهید خواند. بحثی درباره اومانیسم (انسان‌گرایی) و رنسانس یا عصر روشنگری و ارتباط این دو پدیده با یکدیگر. 

درباره کتاب اومانیسم و رنسانس

رنسانس، جنبش نوزایی هنری‎‌‎، ادبی‎‌‎، اندیشگی‎‌‎ و علمی در سده‌ی چهاردهم میلادی... انقلابی در سپهر اندیشه و پهنه‌های گوناگون هنری پدید آورد... هنر غربی را در همه‌ زمینه‌ها از ریشه دگرگون کرد و بر شیوه‌ی نگرش به انسان و طبیعت و رابطه با خداوند تأثیری عمیق گذاشت و راهِ یکی از شگرف‌ترین پدیده‌های تاریخ بشری یعنی مدرنیته را بازنمود.

 اومانیسم هم که در دامان رنسانس پرورش یافت، جهان‌بینی نوینی بود مبتنی بر ارج‌مندی انسان. می‌توان گفت که اومانیسم‎‌‎، نه آموزه و ایدئولوژی‎‌‎، بلکه جست‌وجویی پیوسته‎‌‎ و جنبشی پوینده و پرسشی است هر روزه درباره‌ امکانِ ساختن جامعه‌ای انسانی یا انسانی‌تر.

این کتاب نه تاریخ‌نگاری دو پدیده‌ی دوران‌ساز‎‌‎، یعنی اومانیسم و رنسانس‎‌‎، بلکه پژوهشی آزاد با هدف توضیح و درک آن‌ها است. ماری می‌کوشد به‌دور از شیفتگی یا وازدگی‎‌‎، این دو پدیده را با واقع‌بینی در پهنه‌های گوناگون بررسی کند و تصویری روشن از آن‌ها در برابر خواننده بگذارد که بسیاری از پیش‌داوری‌های نیندیشیده را بی‌اعتبار می‌کند.

 خواندن کتاب اومانیسم و رنسانس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به تاریخ اروپا، جامعه‌شناسی و فلسفه را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

درباره پی‌یر ماری

پی‌یر ماری، پژوهش‌گر و نویسندهٔ فرانسوی، در سال ۱۹۵۶ در الجزایر زاده شد. پس از تحصیلات متوسطه، تحصیلات عالی خود را در رشتهٔ ادبیات فرانسه ادامه داد و پایان‌نامهٔ خود را دربارهٔ ادبیات سدهٔ شانزدهم گذراند. سپس در دانش‌سرای عالی سن ـکلو در کرسی ادبیات رنسانس به تدریس پرداخت و دست‌آمده‌های پژوهش‌های خود دربارهٔ سدهٔ شانزدهم را به صورت مقاله و کتاب منتشر کرد. پی‌یر ماری چند سالی است که محیط آموزشی رسمی را ترک گفته است و بیش‌تر به کار نویسندگی و برگزاری سمینارهای آزاد می‌پردازد.

 بخشی از کتاب اومانیسم و رنسانس

چه کسی، امروز، می‌تواند ادعا کند که بنیادهای جهان کنونی بدون ارجاع به اومانیسم و رُنسانس فهم‌پذیراند؟ سده‌های پانزدهم و شانزدهم اروپا مجموعهٔ فعالیت‌های بشری را در راستایی سمت وسو دادند که از بسیاری نظرها هم‌چنان راستای فعالیت‌های امروز ما شمرده می‌شود. بی‌باکی در روحیهٔ انتقادی، فرازآمد مقامِ فرد، گذر از دنیایی بسته به جهانی بی‌کران و سرانجام از هم‌پاشیدگی یگانگی مسیحیت، درمجموع، جهش‌ها و گسست‌هایی بودند که برآمد مدرنیته را نمودار کردند. تاریخ‌نگاران سدهٔ نوزدهم با ملاحظهٔ این انقلاب فرهنگی که تصویر انسان از خود و جهان را زیروزبر گرداند، از «اومانیسم» سخن به میان آوردند. البته این واژه پیش از اینان نیز وجود داشت، اما آن‌ها ارزش و حیثیتی به این واژه بخشیدند که از آن پس کاستی نپذیرفت. این واژه که از واژهٔ آلمانی Humanismus الگوبرداری شده بود سبب ارزشیابی اصطلاح‌های لاتینی رایج در دورهٔ رنسانس شد مانند humaniores literae «ادبیاتی که انسانی‌تر می‌گرداند» ــ و studia humanitatis «مطالعهٔ آن‌چه انسانی است». هرچند نام «اومانیست» در دورهٔ رنسانس، دست‌کم در سرزمین ایتالیا، ناشناخته نبود، اما در کاربستی ویژه محدود ماند؛ بدین‌سان که نام humanista به گونه‌ای مشخص، استاد فن سخن‌وری معنی می‌داد. درواقع، تاریخ‌نگاران سدهٔ نوزدهم با پذیرانشِ واژه‌ای عام می‌خواستند واقعیتی را درک کنند که از پهنهٔ ویژهٔ آموزشی بسیار فراتر می‌رفت. در دید آنان، «اومانیسم» جنبشی زیبایی‌شناختی، فلسفی، مذهبی و مدنی می‌نمود که در سدهٔ پانزدهم در ایتالیا پدید آمد و در سدهٔ پسین در سراسر اروپا بال گسترد. جنبشی که از رهگذر برخوردی زندگی‌بخش با متن‌های بنیادین جهان باستان (یونان و روم)، ارج‌مندی انسان را می‌ستاید.

گرچه دریافت کنونی ما از اومانیسم بسیار وام‌دارِ تاریخ‌نگاران سدهٔ نوزدهم است، اما با دریافت آنان نیز تفاوت دارد. درواقع، بررسی‌های چند دههٔ گذشته توجه را به پیوستگی‌های نهانی میان قرون وسطا و رنسانس جلب کرده است، حال آن که پیش از این گمانِ غالب بر این بود که این دو گسستی ریشه‌ای از یکدیگر دارند. اکنون می‌دانیم که اومانیسمِ سده‌های پانزدهم و شانزدهم از بسیاری جنبه‌ها وام‌دار سده‌های به‌اصطلاح «تاریکی» است که محکوم‌اش می‌شمرد؛ هم‌چنین می‌دانیم که اومانیسم قرون وسطایی نیز وجود دارد که گواه روشن‌اش، ازجمله، نوسازی نهادهای آموزشی در زمان فرمان‌روایی کارولَن‌ژین‌ها۹ در فرانسه است. از این‌رو، امروز دیگر به وجود هزارهٔ «تاریکی و نادانی گوتیک۱۰» و، در پی آن، باززایشی ناگهانی و فروزان باور نداریم.

اما به‌ویژه باید توجه داشت که واژهٔ «اومانیسم» در سدهٔ بیستم پرسش‌ها و جدل‌هایی را در رابطه با کامیابی‌ها و عامیت‌یابی‌اش پیش آورد و به شکل اجمالی دوگونه انتقاد برانگیخت. نخست، آن را متهم می‌کنند که بینشی به گزافه ایدئولوژیک و حتی اسطوره‌گون از تاریخ ایده‌ها آراست: اومانیسم که در سدهٔ نوزدهم در گرماگرم باور به پیشرفت پرورده شد به آن‌جا رسید که به جنبش رنسانس «مدرنیته‌ای» را بچسباند که اومانیست‌های آن زمان به هیچ روی از آن آگاه نبودند. دوم، اومانیسم را به این سبب می‌نکوهند که میان لنگرگاهِ تاریخی معین و گسترشی جهان‌روا و اغلب شتاب‌زده نوسان می‌کند: آیا با گونه‌ای کش‌آیندی چشم‌گیر ـکه معادل‌اش را کم می‌توان یافت ــ این واژه را هم در مورد اراسموس۱۱ و داستایوفسکی۱۲، هم در مورد لئوناردو داوینچی۱۳ و آندره مالرو۱۴، و هم در مورد مونتانْی۱۵ و کوروساوا۱۶ به کار نمی‌بندند؟ چنان‌چه هم‌سخن با رُنان۱۷ بپذیریم که «اومانیسم» «کیشِ هر آن‌چه به انسان مربوط می‌شود، زندگی تقدیس‌یافته و به ارزشی اخلاقی بالیده» را مشخص می‌کند، آن‌گاه نمی‌توان به روشنی دید که کدام نویسنده و کدام اندیش‌مند ـ به استثنای کسانی‌که آشکارا عقیده‌ای «اومانیسم‌ستیزانه» بیان داشته‌اند ــ نمی‌تواند جای خود را در پهنه‌ای این‌چنین فراخ بیابد.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
البته تعیین‌کننده‌ترین انقلاب و روشن‌ترین فرارَوی از میراث دوران باستان در پهنه‌های کیهان‌شناسی و اخترشناسی رخ نمود، هرچند بردِ آن‌ها اغلب از دیدِ هم‌روزگاران پنهان ماند. از آغاز سدهٔ پانزدهم، نیکلاس کوزایی فشار فلج‌کنندهٔ ارسطوزدگی را برداشت و به مخالفت با ایدهٔ جهانِ بسته‌ای که به شکلی پایگان‌مند سامان یافته است برخاست و اعلام داشت که کیهان سپهری بی‌کران است که کانون آن همه‌جاست و پیرامون‌اش هیچ‌جا ـالبته چنین اعلامی صرفآ نظری بود. می‌توان گفت که نیکلاس کوزایی بدین‌سان راه کوپرنیک (۱۴۷۳ ـ ۱۵۴۳) را هموار ساخت، کسی که دورهٔ فرمان‌روایی و چیرگی علم مدرن را گشود. کوپرنیک که بطلمیوس را می‌ستود در پی تکمیل و به‌سازی الگوی اخترشناس یونانی، به آن‌جا رسید که سیستم کاملا نوینی برای سیاره‌ها پیش نهاد. کوپرنیک، در بخش دهم کتاب نام‌برده‌اش، سیستم «خورشیدمرکزی» را در برابر سیستم «زمین‌مرکزی» بطلمیوس گذاشت که ازآن پس همگان به توافق با آن رسیدند. بر پایهٔ این سیستم، خورشید ثابت است و در کانون کیهان جای گرفته است،
محمد طاهر پسران افشاریان
همان‌گونه که تاریخ‌نگاران علوم یادآوری کرده‌اند، رویکرد اومانیست‌ها به متن‌های باستانی رویکردی دوگانه بود، بدین‌سان که گرچه با نگاهی احترام‌آمیز به آن‌ها می‌نگریستند، اما توانایی فرارَوی و حتی نقدِ آن‌ها را در خود می‌دیدند. برای نمونه، آندره وزال، کالبدشناس و جراح نام‌دار، با کالبدگشایی جسدها توانست شماری از نادرستی‌ها و خطاهای جالینوس را نشان دهد و تصحیح کند و، بدین‌سان، مرجعیت بی‌چون وچرای این دانشمند باستانی را به لرزه در آورد.
محمد طاهر پسران افشاریان
جهان کتاب بزرگی شمرده می‌شد که باید راز نشان‌های آن را گشود، نشان‌هایی که دست پروردگار آن‌ها را آراسته و آماده و ترکیب کرده است. از یاد نبریم که جهان در سدهٔ هفدهم تبدیل به گستره‌ای محسوس می‌شود که باید بر پایهٔ عملیات منطقی به آن سامان بخشید و در توضیح آن کوشید.
محمد طاهر پسران افشاریان
تنها اندیشناک این هستیم که ذهن را بیاکنیم و بدین‌سان جایی برای درک و آگاهی نمی‌گذاریم (...) بلدایم بگوییم سیسرون چنین می‌گوید، خلقیات افلاطون چنان بود، این‌ها سخنان خود ارسطو هستند. اما خودمان چه می‌گوییم؟ چگونه می‌سنجیم و داوری می‌کنیم؟ چه انجام می‌دهیم؟ طوطی هم می‌تواند چنین چیزهایی بگوید.(...) نظرها و دانش دیگری را می‌انباریم و آن‌ها را بسنده می‌شماریم. اما مهم این است که آن‌ها را از آنِ خود گردانیم(... ) چنان بر بازوی دیگری تکیه می‌کنیم که نیروهای خودمان را به نابودی می‌کشانیم. می‌خواهم در برابر هراس از مرگ به خود دل و جرأت بخشم؟ بی‌درنگ به سِنِکا دست می‌یازم. می‌خواهم به خودم یا به دیگری آرامش بخشم؟ از سیسرون وام می‌گیرم. هرآینه مرا درست تربیت کرده بودند می‌توانستم همهٔ این‌ها را از خودم به‌دست آورم. از پترارکا تا مونتانی، نیروی آموزش اومانیستی در این بود که توانست از کژروی‌ها و فاصله‌گیری از اصولِ خود آگاه شود و مصرانه بر آزادی آموزش و شکوفایی شخصیت انسان تأکید ورزد.
محمد طاهر پسران افشاریان
هرچند اومانیسم به سبب ستایندگی اغلب گزافه‌آمیزِ متن‌های باستانی برآمدِ علم و دانش مدرن را به تأخیر انداخت، اما از سوی دیگر، پیش‌رَوی علوم و فن‌آوری‌ها را آسان گرداند. گرچه از سویی، به پخش رساله‌های علمی ارسطو، کیهان‌نگاری بطلمیوس و گزین‌گویه‌های بقراط دست یازید و این آثار کارِ پژوهشی را فلج کردند به این سبب که آن را تابع مراجعی بیش‌اندازه معتبر گرداندند، اما از سوی دیگر، راه‌های کنجکاوی‌های نوین و فتح‌های انکارناپذیر را نیز گشود. درواقع، آیا در کانون‌های بزرگ اومانیسم ایتالیا ـفلورانس، رُم، میلان ــ نبوغ علمی و فنی شخصیتی مانند لئوناردو داوینچی نشکفت که پژوهش‌هایش پهنه‌های مکانیک، زمین‌شناسی، کالبدشکافی و هواشناسی را دربرداشت؟
محمد طاهر پسران افشاریان

حجم

۲۲۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۵ صفحه

حجم

۲۲۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۵ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان