کتاب به سوی طبیعت وحشی
معرفی کتاب به سوی طبیعت وحشی
کتاب به سوی طبیعت وحشی نوشته جان کاراکائر است که با ترجمه نازنین عظیمی منتشر شده است. اگر فکر میکنید دلتان میخواهد به دل طبیعت بزنید، این کتاب را از دست ندهید، زیرا شمار ا به سفری باور نکردنی میبرد.
درباره کتاب به سوی طبیعت وحشی
در آپریل ۱۹۹۲ پسر جوانی از خانوادهای مرفه در کرانهی شرقی، سفر به سرزمین آلاسکا را آغاز میکند و تنها با پای پیاده به سوی طبیعت وحشی شمال به سمت کوه «مککینلی»۱ به راه میافتد. چهار ماه بعد گروهی از شکارچیان گوزن جسد تجزیهشدهی او را پیدا میکنند. نامش «کریستوفر جانسون مککندلس» بود. او در یکی از حومههای مرفهنشین واشنگتن دی سی بزرگ شده بود. از نظر تحصیلی رتبهی بالایی داشت و ورزشکاری حرفهای بود.
مککندلس در تابستان ۱۹۹۰ بلافاصله پس از فارغالتحصیل شدن از دانشگاه «اِموری» از نظرها محو شد. نام خود را تغییر داد، همهی بیستوچهار هزار دلار باقیماندهی حساب پس انداز خود را به یک موسسهی خیریه بخشید، ماشین و بیشتر وسایلش را ترک کرد و تمام پول نقدی که همراه داشت را سوزاند تا زندگی جدیدی برای خود بیافریند. زندگی در میان ژندهپوشان جامعه را انتخاب کرد و به دنبال کسب تجربهای ناب و متعالی مدتی را در شمال آمریکا سرگردان شد. خانوادهاش تا زمان پیدا شدن بقایای جسد پسرشان در آلاسکا از محل اقامت یا کاری که انجام میداد بیاطلاع بودند. این کتاب روایت زندگی این مرد است، در دنیایی که خودش را در آن رها کرده بود.
خواندن کتاب به سوی طبیعت وحشی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به داستانهای واقعی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب به سوی طبیعت وحشی
او با کولهگردی برخورد میکند که کنار جاده توی برف ایستاده، انگشت شست خود را بالا برده و در تاریک روشن هوای آلاسکا از سرما میلرزد. به نظر کم سن و سال میآید: هجده یا در نهایت نوزده سال. سر یک اسلحهی شکاری از کولهپشتی پسرک جوان بیرون زده. چهرهی بسیار دوستداشتنی و خونگرمی دارد. دیدن یک کولهگرد با یک اسلحهی رمینگتون، اتفاقی نیست که هر رانندهای در ایالت چهل و نهم هر روز با آن روبهرو شود. با این حال گالین کامیون را به شانهی خاکی جاده میاندازد و از او میخواهد که سوار شود.
در حالیکه کوله پشتیاش را روی صندلی عقب فورد میاندازد خود را الکس۱۱ معرفی میکند. گالین به قصد شنیدن نام خانوادگی او در جواب میگوید: «الکس؟»
و پسر جوان با صراحت، بیآنکه دم به تله بدهد میگوید: «فقط الکس.» با یک متر و شصت یا هفتاد قد، خوشهیکل و عضلانی، خودش را بیست و چهار ساله و اهل داکوتای جنوبی معرفی میکند. میگوید از پارک ملی دِنالی۱۲ سعی داشته رایگان سواری بگیرد، یعنی از جایی که تصمیم گرفته پیاده به دل طبیعت بزند و «چند ماهی میشود که دور از هیاهوی شهر زندگی میکند.»
گالین، برقکار اتحادیه بود و به انکورج۱۳ میرفت. به الکس گفت تا هرکجا بخواهد میتواند با او همسفر شود. کولهی الکس ظاهرا سیزده کیلویی وزن داشت و همین موجب حیرت گالین میشد. او یک شکارچی حرفهای بود و جنگل را خوب میشناخت. از نظر او این میزان بارکفاف چند ماه زندگی در جنگل آن هم اوایل بهار را نمیداد. گالین میگفت: «مقدار خوراکی و لباسی که الکس همراه داشت اصلا در حدی نبود که از مسافری با چنین سفری انتظار میرفت.» طبیعت وحشی، بیرحم است. امید و هوا و هوس سرش نمیشود.
بعد با لحن کشدار آرامی ادامه داد: «آنهایی که اینجا زندگی نمیکنند، یک نسخه از مجلهی آلاسکا را برمیدارند، بعد در حالی که آن را ورق میزنند با خودشان فکر میکنند (هی! دیگه وقتشه که بری اون بالا. بری توی دل طبیعت. بری و سهمت رو از اون زندگی رویایی بگیری.) اما وقتی به اینجا میرسند یا درواقع وقتی به دل طبیعت وحشی میزنند هیچ شباهتی بین تصاویر مجلات با عالم واقع پیدا نمیکنند؛ رودخانههای بزرگ و خروشان و پشههایی که تو را درسته قورت میدهند. در خیلی از جاها به ندرت حیوانی برای شکار پیدا میشود. زندگی در دل طبیعت وحشی یک سفر تفریحی نیست.»
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
نظرات کاربران
لیدیا دیویس میگه، این روزها ترجیح میدهم کتابهایی بخوانم که مطالب واقعی داشته باشند، یا مطالبی که نویسندهاش باور داشته باشد که واقعی است. اگر حال و هوای این روزهای شما هم مثل خانم لیدیا دیویس است، خواندن این کتاب را
کتاب سفرنامه یا زندگینامه کریستوفر مک کندلس در یک سفر ماجراجویانه نیست! بلکه گزارش گونه ای تحلیلی حاصل مصاحبه های متعدد با دوستان و اطرافیان وی در تحلیل علت این سفر پر مخاطره بدون همراه ،امکانات کافی و اطلاعات مناسب