دانلود و خرید کتاب صوتی خبرخوان
معرفی کتاب صوتی خبرخوان
کتاب صوتی خبرخوان نوشته پولت جایلز و ترجمه مهرداد وثوقی، اثری خواندنی است که در قالب داستانی جذاب نگاهی به نژادپرستی در فرهنگها و جوامع گوناگون دارد. این کتاب با صدای گرم آتیلا پسیانی بازیگر مشهور ایرانی منتشر شده است. این کتاب برای اولین بار در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است.
درباره کتاب خبرخوان
ماجراهای کتاب صوتی خبرخوان در سال ۱۸۷۰ در مرز میان تگزاش و سرزمینهای موسوم به Indian Territory (قلمرو سرخپوستان) رخ میدهد. این سرزمینها در قرن نوزدهم محل مناقشه و مهاجرت اجباری در آمریکا بودند که ماجراهای کشمکشهای آن هم خواندنی است. اما در کتاب خبرخوان، پولت جایلز صرفا از این واقعه تاریخی به عنوان ظرف مکانی استفاده میکند و ماجرای دختری آمریکایی به اسم جوهنا را روایت میکند.
جوهنا یکی از کودکان ساکن در این سرزمین بدوی است که قبیله سرخپوستی به اسم کیووا او را میدزدند. جوهنا چهار سال اسیر این قبیله است و پس از چهار سال اسارت در ده سالگی آزاد میشود؛ اما از زندگی خود پیش از این اتفاق هیچ خاطرهای ندارد. او خود را متعلق به قبیله کیووا میداند.
افراد این قبیله او را با نام کیووآ سیسادا میان خود بزرگ میکنند و با او مانند یکی از خودشان رفتار میکنند؛ برای همین دختر تمام آداب و رسوم و رفتارهای آنها را یاد میگیرد. سرانجام فردی به نام کاپیتان جفرسون کایل کید که پیرمردی ۷۱ ساله است، او را آزاد میکند و با خودش به آمریکا میبرد تا به خانوادهاش تحویل دهد.
کاپیتان جفرسون کهنه سرباز آمریکایی است که در جنگ ۱۸۱۲ و جنگ مکزیک و آمریکا هم حضور داشته است. کاپیتان جفرسون تصمیم میگیرد جوهنا را پیش عمهاش در تگزاس ببرد. شغل فعلی و محل درآمد کاپیتان از راه خواندن خبر است. او به شهرهای مختلف سفر میکند و به ازای خواندن روزنامه برای مردم شهر یک سکه دریافت میکند. این شغل هزینههای زندگی کاپیتان را تامین نمیکند و برای همین کاپیتان با مشکلات خانوادگی و مالی مختلفی درگیر است.
کاپیتان، جوهنا را سوار قطار میکند. جوهنا رفتار عجیب و غریبی که از دید یک انسان شهرنشین وحشی تلقی میشود، دارد و برای همین کاپیتان سعی میکند با این رفتارهای او کنار بیاید. از طرفی جوهنا هویت خودش را به عنوان یکی از اعضای قبیله پذیرفته و تصور میکند کاپیتان او را ربوده است! او زبان انگلیسی بلد نیست و کاپیتان تلاش میکند به او نام واقعیش را یاد دهد.
کتاب خبرخوان فینالیست جایزه ملی رمان آمریکا شده است. امتیاز این کتاب در گودیردز ۴.۱ از ۵ شده است. بر اساس این کتاب در سال ۲۰۲۰ فیلمی با عنوان News of the World با بازی تام هنکس هم ساخته شده است. امتیاز این فیلم سینمایی در وبسایت IMDB تا به حال ۷.۱ از ۱۰ شده است.
شنیدن کتاب خبرخوان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به رمانهای خارجی را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم. این کتاب با داشتن ارجاعهای تاریخی به بخشی از تاریخ اجتماعی ایالات متحده، میتواند برای ما چیزی فراتر از یک داستان باشد.
علاوه بر این صدای گرم آتیلا پسیانی میتواند دلیل خوبی برای انتخاب این کتاب برای شنیدن باشد. آتیلا پسیانی سالها در تئاتر و سینما فعالیت کرده و این کتاب اولین تجربه او در خوانش کتاب صوتی است.
درباره پولت جایلز
پولت جایلز، ۴ آوریل ۱۹۴۳ در میسوری به دنیا آمد. او داستان نویس معاصر آمریکایی است که آثارش جوایز ادبی بسیاری را هم از آن خود کردهاند. از سال ۲۰۰۲ به بعد پیشرفت چشمگیری در آثار و سبک نویسندگی او ایجاد شد و نامش به فهرست نویسندگان صاحب سبک اضافه شد. از میان آثار پولت جایلز میتوان به زنان خصم، هوای طوفانی، رنگ آذرخش و جزیره فانوس دریایی اشاره کرد.
در بخشی از کتاب صوتی خبرخوان میشنویم
کاپیتان کید چندین سال را در سن آنتونیو سپری کرده بود؛ با زنی از خانوادهای سنتی اهل سن آنتونیو ازدواج کرده بود و با سبک زندگیشان آشنایی داشت؛ مردمانش را میشناخت. در شمال و غرب تگزاس، سیاهپوستهای آزاد زیادی بودند، باربری و دیدهبانی میکردند و اکنون پس از جنگ، همهٔ واحد دهم سوارهنظام ایالات متحده را همانها تشکیل میدادند. باوجوداین، عامهٔ مردم هنوز در ذهنشان با موضوع سیاهپوستانِ آزاد کنار نیامده بودند. همهچیز رو بهتغییر بود. چه تغییری؟ لحیمی که همجوشی دو سطح را بهبود میبخشد، جسمی ناپایدار که قابلاشتعال باشد.
کاپیتان گفت: «میتوانستی از ارتش بخواهی او را برگرداند. مسئولیت اسیرها با آنهاست.»
بریت گفت: «دیگر نیست.»
«اگر من را نمیدیدی، چهکار میکردی؟»
«نمیدانم.»
«تازه از شهر بویی رسیدهام. میتوانستم بروم جکسبورو در جنوب.»
بریت گفت: «وقتی رسیدیم، آگهیهایت را دیدم. این یعنی تقدیر.»
کاپیتان کید گفت: «اما یک موضوع دیگر میماند. از کجا معلوم که نباید برگردد پیش سرخپوستها؟ کدام قبیله اسیرش کرده بود؟»
«کیووا.»
بریت هم سیگار میکشید. پایش روی یدککش میجنبید. دودی آبی از سوراخهای بینیاش بیرون داد و نگاهی به دخترک انداخت. دخترک هم نگاهش را به او دوخت. مثل دو دشمن قسمخورده، نمیتوانستند چشم از یکدیگر بردارند. بارانِ بیپایان فشفشکنان مثل افشانهای از کف، روی جاده میپاشید و بام ساختمانهای ویچیتا فالز همگی در مهای از قطرههای آب فرو رفته بودند.
«خب، بعدش؟»
بریت گفت: «کیوواییها دیگر او را نمیخواهند. بالاخره به این حقیقت رسیدند که داشتن اسیر سفیدپوست، یعنی سوارهنظامها مدام دنبالشان باشند. سرکار گفت همهٔ اسیرها را برگردانند، وگرنه جیرهشان را قطع میکند و واحد نهم و دوازدهم را میفرستد سراغشان. آنها هم دختره را آوردند و در ازای پانزده پتوی چهارخط هادسنز بِی و یک دست ظرف نقره او را فروختند. سکهٔ نقرهٔ آلمانی. احتمالاً با اینها دستبند درست میکنند. دارودستهٔ آپریان کراو دختره را برگرداندند. مادرش دستهایش را زخم کرده بود و از یک مایل دورتر میشد صدای گریههایش را شنید.»
«مادر سرخپوستش؟»
بریت گفت: «بله.»
«تو هم آنجا بودی؟»
بریت با تکانِ سر، پاسخ مثبت داد.
«چیزی یادش هست؟ قبل از ششسالگیاش را میگویم.»
بریت گفت: «نه، هیچی.»
زمان
۸ ساعت و ۳۴ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۱۵۳٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۸ ساعت و ۳۴ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۱۵۳٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
یکمی طول کشید تا بتونم باهاش ارتباط برقرار کنم اما از یه جایی به بعدش مخصوصا با اومدن جوهنا به داستان واقعا جذاب شد...چقدر رابطه ی بینشون لطیف بود
خیلی لذت بردم انقدر که دوست دارم نسخه فیزیکی کتاب رو هم بخونم. شنیدم فیلم سینمایی اونم تولید شده با بازی تام هنکس😍 ممنون از طاقچه و نشر خوب🙏🏻
واقعا صدای آقای پسیانی همراه با متن خوب یه ترکیب فوق العاده رو ساخته. امیدوارم آقای پسیانی ادامه بدن این کار رو
روایتی روان و آرام، متن با لحن نرم و دلنشین روایت میشه، در ترجمه صاحب نظر نیستم ولی جوری نیست که حس کنی مترجم خواسته مهارتش رو به رخ بکشه. در مجموع گویا لقمه ای مناسب از ادبیات کلاسیک امریکاست.
آنقدرکتاب زیبا واحساسی وحاوی مطالب دلنشین وآموختنی بود، که خوانش نه چندان خوب آقای پسیانی هم مانعی برای درک مطالب نبود، آقای پسیانی بازیگرحرفه ای تئاتر،سینما وتلویزیون است نه کتابخوان، سرگذشت دختربچه سرخ پوستی که وقایع پس ازکشته شدن خانواده
حتی اگه نسخهی چاپی یا الکترونیک این کتاب رو خوندید، گوش دادن به این قصه با صدای آتیلا پسیانی رو از دست ندید! بسیار جذابه و شنیدنی! کتاب، قصهی پرکشش و فضاسازیهای قویای داره و احساسات خواننده (شنونده) رو با خودش
واقعا کتاب خوبیه من هم کتاب رو خوندم هم فیلمشو دیدم
آقای پسیانی با تخصص تمام با لحن صداشون شخصیت ها رو کاملا زنده کردند.داستان پرکشش ی بود پیشنهاد میدم حتما گوشش بدین
من آقای پسیانی را در نقش های سینمائی و تئاتری دیده ام و کار ایشان را همیشه بسیار تحسین کرده ام و از ایشان بابت خواندن این کتاب ممنونم. اما صدای ایشان را برای خوانش کتاب دوست نداشتم. البته داستان