کتاب رها کردن گربه
معرفی کتاب رها کردن گربه
کتاب رها کردن گربه مجموعه سه داستان از هاروکی موراکامی با ترجمه سامره عباسی است. این کتاب داستانهای جذابی دارد که به شکل خاطره نوشته شدهاند و تجربهای متفاوت را برای شما رقم میزنند.
این اثر سه داستان به نامهای رها کردن گربه، بابیتلها و اعترافات یک میمون شیناگاوا دارد. داستانهایی که با قلم جادویی موراکامی نوشته شدهاند و دنیایی زیبا را برای مخاطبان میسازند.
کتاب رها کردن گربه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به ادبیات داستانی و داستان کوتاه را به خواندن کتاب رها کردن گربه دعوت میکنیم. اگر آثار موراکامی را دوست دارید، مطمئنا از خواندن این مجموعه داستان لذت میبرید.
درباره هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی نویسنده ژاپنی ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ متولد شد. در سال ۱۹۷۸ ازدواج کرد. در رشته هنرهای نمایشی تحصیل کرد و با نوشتهها و داستانهایش، در دنیا معروف شد. او بیشتر در سبک سورئالیسم (فراواقعگرایانه) و رئالیسم جادویی مینویسد اما با هنرمندی در کارش، توانسته است کاری کند که کتابهایش باورپذیر باشند. او مدتی را در پرینستون و کالیفرنیا زندگی کرد و در آن زمان در دانشگاه تدریس میکرد اما در سال ۲۰۰۱ به ژاپن بازگشت.
او در دوران کودکی، مثل کوبوآبه، تحت تاثیر فرهنگ غربی و ادبیات روسیه بود و با خواندن آثار فرانتس کافکا، گوستاو فلوبر، چارلز دیکنز، کورت وونهگات، فیودور داستایوفسکی، ریچارد براتیگان و جک کرواک روزهایش را میگذراند. او برای رمانها و داستانهایش که به زبانهای بسیاری هم ترجمه شده و در سراسر دنیا خوانده میشوند، جوایز بسیاری مانند جایزه جهانی فانتزی، جایزه بینالمللی داستان کوتاه فرانک اوکانر، جایزه فرانتس کافکا و جایزه اورشلیم را از آن خود کرده است. بسیاری از منتقدان و دوستداران او معتقدند که او روزی جایزه نوبل ادبی را هم از آن خود میکند. با این حال تا به حال موفق نشده است و بسیاری از خوانندگان آثارش، از این بابت، عمیقا ناراحتند.
از میان کتابهای هاروکی موراکامی که به فارسی ترجمه شدهاند میتوان به پینبال، تعقیب گوسفند وحشی، به آواز باد گوش بسپار، جنگل نروژی، رقص رقص رقص، سرگذشت پرنده کوکی، مجموعه داستان اسرارآمیز توکیو، سامسای عاشق و معروفترین کتابش کافکا در کرانه اشاره کرد.
بخشی از کتاب رها کردن گربه
خاطـرات بسـیاری از پـدرم دارم. البتـه این امـری کاملا طبیعی اسـت زیـرا از زمانـی کـه به دنیـا آمدم تا سـن هجده سـالگی که خانه را بـرای همیشـه ترک کـردم بـا هـم زیـر سـقف خانـهای نـه چنـدان
بـزرگ زندگـی کردیـم. همانطـور کـه دربـاره اغلـب فرزنـدان و والدین صدق میکند، برخی از این خاطرات خوش است و برخی هـم نـه چنـدان خـوش. امـا خاطراتی که اکنـون به وضـوح در ذهنم باقیمانـده در هیچ یـک از ایـن دسـتهها جـای نمیگیرد بلکه شـامل پیشآمدهـای عادیتـری میشـود. مثـلا زمانی کـه در شـوکوگاوا (بخشـی از شـهر نیشـینومیا در اسـتان هیگـو) زندگـی میکردیـم یـک روز همـراه پـدرم بـرای خلاص شـدن از شـر ماده گربـه پیری بـه سـاحل میرفتیـم.
یـادم نیسـت چرا میخواسـتیم از شـر آن گربه خـلاص شـویم، خانـه مـا آپارتمانـی نبـود و بـاغ و فضـای کافـی بـرای نگهـداری یـک گربه داشـتیم. زمانی کـه او را به خانـه آوردیم گربـه ولگـردی بـود و هنگامی کـه بـاردار شـده بـود، پـدر و مادرم احسـاس میکردنـد دیگـر نمیتواننـد از آن مراقبـت کننـد. البتـه مطمئـن نیسـتم دلیلـش ایـن بـوده باشـد، حافظـهام درسـت یـاری نمیدهـد. آنوقتهـا خلاص شـدن از شـر گربه ها امری عـادی بود و کسـی به خاطـر آن آدم را سـرزنش نمیکـرد و ایـده عقیم کـردن گربههـا حتـی بـه ذهـن کسـی هـم خطـور نمیکـرد.
حجم
۶۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
حجم
۶۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه