دانلود و خرید کتاب در کشاکش دین و دولت محمدعلی موحد
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب در کشاکش دین و دولت

کتاب در کشاکش دین و دولت

معرفی کتاب در کشاکش دین و دولت

کتاب در کشاکش دین و دولت نوشته محمد علی موحد، اثری تاریخی و تحلیلی است که فضای كلی زندگی سياسی و حكومت مسلمانان را، بعد از وفات پيغمبر (ص) تا انتهای دوران خلافت حضرت علی (ع) ترسيم كرده است.

درباره کتاب در کشاکش دین و دولت

در کشاکش دین و دولت اثر محمد علی موحد طرحی علمی انتقادی است و نگاهی به دین و دولت و رابطه آن‌ها در ایران بعد از اسلام می اندازد. 

این اثر با ارائه گزارشی فشرده از دوران سی ساله پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) آغاز می‌شود و تا انتهای دوران خلافت حضرت علی (ع) را در بر می‌گیرد. محمد علی موحد با ارائه روایت‌های بدیع و معتبر تاریخی از آثار مورخان تاریخی و مذهبی، تصویری قابل اعتماد از آن دوران به مخاطب نشان می‌دهد. اما چرا این دوره از تاریخ اسلام اینقدر اهمیت دارد؟ شاید بتوان این دوره سی ساله را که تا صلح امام حسن و معاویه ادامه یافت، دورانی دانست که تاریخ و حکومت اسلام آبستن وقایع شگرفی بود که سرنوشت حکومت را رقم زد.

در کشاکش دین و دولت، شش فصل دارد. در فصل اول، خلاصه‌ای از تاریخ صدر اسلام را می‌خوانیم. فصل دوم به چگونگی راهیابی اسلام به ایران اختصاص دارد که با کودتا و قتل خسرو پرویز انجام می‌شود. فصل سوم به بر آمدن و رشد دیوانسالاری در دوره عمر می‌پردازد و فصل چهارم مختص ایرانیانی است که در عربستان زندگی می‌کردند. فصل پنج از حضور اعراب در ایران می‌گوید و فصل آخر هم بررسی ماجرای خوارج و ماجرای حاکمیت است. 

محمد علی موحد درباره نوشته شدن کتاب در کشاکش دین و دولت اینطور نوشته است: «درنظر داشتم تا به بررسی این سخن بزرگان که دین ما عین سیاست ما است بپردازم. اگر کسی از بزرگان می‌گوید دین ما عین سیاست ما است منظور اسیر شدن معنویت به دست قدرت نیست بلکه بهره‌گیری معنویت از قدرت است تا بتوان قدرت را مهار کرد و هدف ما بررسی این موضوع در عمل بود.»

کتاب در کشاکش دین و دولت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

خواندن این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به مطالعات تاریخی و تحلیلی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره محمد علی موحد 

محمد علی موحد ۲ خرداد ۱۳۰۲ در تبریز متولد شد. او شاعر و اديب عرفان‌پژوه، تاریخ‌نگار و حقوق‌دان، و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی است.

او برای تحصیل به تهران آمد و در رشته ادبی تحصیل کرد. بعد از فوت پدر دوباره به تبریز بازگشت و سرپرستی خانواده را بر عهده گرفت. در سال ۱۳۲۹ به شرکت نفت آبادان رفت و پس از خلع ید انگلیسی‌ها در سال ۱۳۳۲، سردبیر روزنامه شرکت نفت شد و به تهران آمد. در همان سال سفرنامه ابن بطوطه را ترجمه کرد و چند سال بعد منتشر کرد. این کتاب تحسین بزرگان و استادانی مانند مجتبی مینوی و محمد علی جمالزاده را برانگیخت. 

او موفق شد تا در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران تحصیلاتش را ادامه داد. دکترای حقوق خصوصی گرفت و در سال ۱۳۳۸ به انگلستان رفت و مطالعات خود را زیرنظر پروفسور جنینگز در دانشگاه کمبریج و پروفسور شوارتزنبرگ در زمینه حقوق خصوصی در لندن ادامه داد. او  در ابتدای تأسیس اوپک، به مدت شش ماه معاونت اجرایی آن سازمان در ژنو را عهده‌دار بوده‌است. موحد، در کنار مشاغل رسمی، به تدریس حقوق مدنی و حقوق نفت در دانشکده حقوق دانشگاه تهران و دانشکده حسابداری و علوم مالی شرکت ملی نفت ایران پرداخت.

او در طول زندگی‌اش همواره مشغول پژوهش و تحقیق بود و آثار بسیار مهم و ارزشمندی را از خود به جا گذاشته است. از میان آن‌ها می‌توان به در جستجوی آینه؛‌ گزیده‌ کتاب مقالات شمس تبریزی، شمس تبریزی، سفرنامه ابن بطوطه، خمی از شراب ربانی؛ گزیده مقالات شمس، اصطرلاب حق؛ گزیده فیه ما فیه و کتاب در کشاکش دین و دولت اشاره کرد. او همچنین دو جلد کتاب حقوقی به نام‌های درس‌هایی از داوری‌های نفتی و نفت ما و مسائل حقوقی آن به عنوان کتاب درسی دوره کارشناسی ارشد حقوق تجارت تالیف کرده است.

بخشی از کتاب در کشاکش دین و دولت

بیعت با ابوبکر در شرایطی صورت گرفت که بعدها عمر آن را «فَلتَه» نامید، یعنی کاری ناسنجیده و شتاب‌زده؛ کاری که همه را غافلگیر کرد. عمر هشدار می‌داد که اگرچه خداوند مسلمانان را از شرّ این اقدام غیرعاقلانه نگاه داشت، لیکن در آینده باید از تکرار آن برحذر بود.

پاره‌ای از آنچه در مدت دو سال و چند ماه خلافت ابوبکر به جنگ‌های «رِدّه» معروف گشته مبارزه و نبرد با قبایلی بود که از اسلام روی گردانیده و از ماجراجویانی که در گوشه وکنار به داعیه پیغمبری برخاسته بودند پیروی می‌نمودند؛ ولی پاره‌ای دیگر چنان نبود. قبایلی بودند که مشکلی با اسلام نداشتند. آن‌ها اسلام را پذیرفته بودند اما نمی‌خواستند سر به فرمان مدینه و خلافت ابوبکر فرود بیاورند. اصولا حکومتی متمرکز که در عربستان برای نخستین بار به دست پیامبر اسلام بنیاد نهاده شده بود، با مزاج اعراب بادیه‌نشین نمی‌ساخت. آنان با دریافت خبر رحلت پیامبر می‌کوشیدند تا خود را از قید اطاعت مدینه رها سازند و به روال گذشته زندگی را از سر گیرند. بروکلمان می‌گوید سران ارتداد در همه‌جا به نام الله عمل می‌کردند و نامی از بت‌ها و خدایان جاهلیت نمی‌بردند.

قبایلی هم بودند که می‌گفتند اگر قریش پیغمبری از خود دارد، ما چرا پیغمبری از خود نداشته باشیم؟ هنوز رسول اکرم اسلام حیات داشت که اَسوَد عَنْسیبه دعوی پیغمبری برخاست و جمعی از قبایل یمن گرد او را گرفتند. قبایل بزرگ حنیفه در یمامه نیز مُسَیلِمَه (معروف به مسیلمه کذّاب) را به پیغمبری برداشتند. مسیلمه، که در مدینه به ملاقات پیغمبر رفته بود، ادعا کرد پیغمبر خود به مشارکت او در نبوت رضا داده؛ و حتی نامه‌ای به آن حضرت نوشت، «نامه‌ای از پیامبری به پیامبری دیگر»، و گله کرد که قریش از حق خود تجاوز نموده است و می‌خواهد به سرتاسر دنیا دست‌اندازی کند، و حال آن‌که باید به نیمی از آن قانع باشد و نیم دیگر را به ما واگذارد. حضرت از گستاخی وی برآشفت و خطاب به دو نفر فرستاده که نامه او را آورده بودند، گفت: «لولا انّ الرّسل لاتُقتل لقتلتُکما» (اگر نبود که سفیران مصونیت دارند، می‌کشتمتان). مسیلمه بر آن بود که اتحادیه‌ای در یمامه درست کند و با اتکا به عرب‌های روستانشین آن ناحیه، عرب‌های کوچ‌نشین را زیر فرمان خود درآورد.

طُلَیحه یکی دیگر از مدعیان نبوت بود که قبایل اَسَد او را به پیغمبری برداشتند. این قبایل در نواحی مجاور حنیفه پراکنده بودند. زنی به نام سجاح، معروف به امّصادر، نیز در دیار رَبیعه همین دعوی را داشت و گروهی از قبیله بنی‌تمیم به او گرویدند. سجاح نزد مسیلمه رفت و با او اعلام اتحاد کرد. همه آن مدعیان، به تقلید قرآن، آیه‌هایی می‌پرداختند و خطبه‌های مسجّع به هم می‌بافتند و مؤذنانی داشتند که برایشان اذان می‌گفتند. اسود را کشتند و قتل او مقارن بود با همان شب که پیغمبر در مدینه رحلت فرمود. اما شورش فروننشست و پیروان اسود همچنان از اطاعت مدینه گردن کشیدند. عنوان ارتداد در مورد این قبایل البته درست درمی‌آید، اما در کنار آن‌ها قبایل دیگری نیز بودند که مسلمانی خود را انکار نمی‌کردند منتهی حاضر نبودند به مأموران ابوبکر مالیات (زکات) بپردازند. مورخان این دسته‌ها را نیز، که درواقع مخالفان سیاسی ابوبکر بودند، در شمار «اهل رِدّه» آورده‌اند.

گاهی از خلال گفته‌های مورخان حقایقی را می‌توان دریافت. مثلا در این روایت طبری نگاه کنید:

عمروبن حَریث به سعیدبن زید گفت: آیا کسی با بیعت ابوبکر مخالفت کرد؟ پاسخ داد: مخالفی نبود جز کسانی که مرتد شده بودند یا در آستانه مرتدشدن بودند.

طبری و ابن‌کثیر تصریح کرده‌اند که نمایندگان قبایل عرب بعد از وفات پیغمبر به مدینه آمدند. آن‌ها نماز را قبول داشتند ولی حاضر نبودند زکات بپردازند. برخی نیز با اصل زکات مخالف نبودند اما از پرداخت آن به ابوبکر سرباز می‌زدند. این مرتدها نیز مرتد عقیدتی نبودند بلکه مرتد سیاسی بودند.

Amin D
۱۴۰۰/۰۲/۱۶

در صحبت از این کتاب بحث از محتوای آن یک چیز است و کیفیت نسخه الکترونیکی (طاقچه) چیزی دیگر محتوای کتاب به بیان گوشه‌هایی از تاریخ سی ساله ابتدایی صدر اسلام و پیچیدگی نسبت بین دین و حکومت مخصوصا در دوران

- بیشتر
وحید شعبانی
۱۴۰۰/۰۳/۱۲

خود کتاب که براساس تحقیقات مولف نوشته شده و سعی شده با بی طرفی نوشته بشه ارزشمنده اما متاسفانه در تبدیل کتاب به نسخه الکترونیک، بسیاری از جمله بندیها درهم و برهم و بی سر و ته از کار دراومده

- بیشتر
مصطفی سیدزاده
۱۴۰۰/۰۴/۲۰

متاسفانه کتاب به قدری ضعیف ویرایش شده که ناامیدکننده‌ست. نسخه‌ی الکترونیک کتاب تفاوت فاحشی با نسخه‌ی چاپی داره و در بسیاری از جاها متن بی‌معناست‌.

پوریای معاصر
۱۳۹۹/۱۱/۱۳

عجیبه که این کتاب چقدر می‌تونه مواد برای اندیشیدن فراهم کنه

کاربر 2686602
۱۴۰۲/۱۰/۲۰

کتابی است عالی روان

نیما
۱۴۰۰/۱۰/۱۱

این کتاب مجموعه نوشته های پراکنده آقای موحد درباره شیوه حکومت خلفای راشدین به ویژه بعد از فتح ایران و بخش های از روم است که بیشتر از منظر منابع اهل سنت به شیوه ی حکومت داری پیامبر(ص) و خلفای

- بیشتر
محمد حسین
۱۳۹۹/۱۲/۱۱

یک کتاب دیگر بگیرید

« امید »
۱۴۰۰/۰۱/۱۹

متاسفانه کتاب غیر مسئولانه ای است . جستجو بفرمایید نقد روزنامه فرهیختگان درباره این کتاب را و به طور کامل بخوانید نام جذاب کتاب و سرشناس بودن نویسنده در زمینه تصحیح مثنوی ، گول زننده است

اگر به زبان امروزی سخن گوییم، در جواب سلمان چهار خصیصه برای یک حکومت اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است؛ یعنی عدالت، مساوات، دلسوزی و التزام به قانون. در روایت دیگر آمده است که سلمان گفت: اگر یک درهم از آنچه به مردم تعلق دارد برگیری و در آنچه جای آن نیست به کار بری، پادشاهی نه خلیفه.
ata
جریان روزافزون هجوم مال وثروت به‌تدریج چهره جامعه اسلامی را عوض کرد. بسیاری از پارسایان و زاهدان شب‌زنده‌دارِ دوران پیامبر به افرادی مرفه و پولدار تبدیل شدند و مزه عیش و کامرانی و شادخواری را چشیدند.
ata
از آن ده تن صحابه بزرگوار که در زیر درخت (تحت‌الشجره) با پیامبر بیعت کردند و بشارت بهشت یافتند ــ و به همین مناسبت «عشره مبشّره» نامیده می‌شوند ــ یکی زُبَیربن عَوّام بود که پس از مرگ، ثروتی نزدیک به شصت میلیون درهم و هزار برده و هزار اسب و چندین خانه در بصره و کوفه و اسکندریه و مدینه برجای گذاشت؛ دیگری طَلحة بن عبیدالله بود که سهم او را از درآمد غله عراق روزانه هزار درهم نوشته‌اند؛ سومی سعدبن ابی‌وقّاص بود که گویند خانه‌ای از عقیق ساخته بود و چون مُرد، دویست و پنجاه هزار دینار به میراث گذاشت؛ چهارمی عبدالرحمن بن عوف بود که مال ومنال او زبانزد خاص وعام بود و ارزش میراث او را سیصد و بیست هزار درهم برآورد کرده‌اند.
ata
عرب‌ها به‌آسانی سپاهیان ایران را تارومار کردند، پایتخت ساسانیان را به یک حمله گشودند و مراکز مقاومت را یکی بعد از دیگری برانداختند. از آن پس، نجبا و اشراف ایران دسته‌دسته با مهاجمین کنار آمدند و عرب‌ها نیز گروه‌گروه، عده‌ای به نام سپاهی برای حفظ مرزها و ادامه وظیفه جهاد و گشودن سرزمین‌های تازه‌تر، و عده انبوه دیگر به عنوان مهاجر برای سکونت در شهرها و آبادی‌های ایران، راه این کشور را در پیش گرفتند و بسی نگذشت که قبایل عرب تقریبآ در سرتاسر ایران‌زمین، از خوزستان و فارس تا آذربایجان و قم و کاشان و مخصوصآ در خراسان، جای گزیدند. با این همه، شگفت است که زبان فارسی و آداب ورسوم ایرانی در این معرکه از میان نرفت و حال آن‌که مهاجرت اعراب به کشورهایی مانند مصر و شمال افریقا در مقیاس بسیار محدودتری صورت گرفت و با وجود این، زبان و آداب ورسوم ملی آن‌ها بکلّی برافتاد و نابود گشت.
بابک مبرز حقیقی
خلیفه با این‌که می‌بایست از لحاظ صلاحیت برتر از دیگران باشد و با این‌که وظایفی سنگین‌تر و دشوارتر از دیگران برعهده داشت، از امتیازات بیش‌تری برخوردار نبود. هم خلیفه و هم مؤمنان در چارچوب قوانین و احکام اسلامی زندگی می‌کردند. خلیفه اختیاراتی وسیع نداشت و ملزم بود که امور را با مشورت و صواب‌دید اصحابِ «حلّ وعقد» اداره کند.
ata
عرب‌ها که اکنون زیر رایت اسلام جمع شده، دینامیسم و جسارت فوق‌العاده‌ای یافته بودند. آدم‌هایی را که در برابرشان مقاومت نموده و دست به شمشیر برده بودند می‌کشتند. گاهی آدم‌هایی را هم که در جنگ شرکت نداشتند می‌کشتند تا چشم‌زهر بگیرند و کسی در خیال بد نیفتد. آن‌ها بر وفق سنتی که در آیه ۴ سوره محمد تنفیذ شده بود می‌توانستند تمام اهالی آبادی‌هایی را که به زور شمشیر تصرف می‌کردند بکشند یا به اسارت برند. اما کشتن این همه مردم که عملی نبود، وانگهی ترجیح می‌دادند گاوی که شیر می‌دهد زنده بماند و شیر بدهد. از میان آنان افراد نام و نشان‌دار را جدا می‌کردند و به اسارت می‌بردند.
shahram naseri
مورخان آورده‌اند که پس از فتح اصفهان، اشراف آن حوالی که در کاخ‌های خود می‌زیستند پرداخت جزیه را تحقیرکننده یافتند و اسلام پذیرفتند و با قبول اسلام، پرداخت خراج (زکوة) اراضی را بر عهده گرفتند؛ و این از نخستین نمونه‌هایی است که جزیه در گرایش ایرانیان به قبول اسلام مؤثر افتاده است.
shahram naseri
اگر هواداران خاندان علی و بنی‌هاشم از فضایل و مناقب علی و خاندان او سخن می‌گفتند، هواداران خاندان ابوسفیان یعنی بنی‌امیه نیز از قداست و حقانیت آن خاندان دم می‌زدند. حتی در سوریه به زمانی بس دراز پس از روی کارآمدن عباسیان، گروهی از مردم چشم‌به‌راه خروج سفیانی بودند که می‌بایست در آخرالزمان ظهور کند و دولت آل ابی‌سفیان را برقرار سازد. مورخ نامدار ــ مسعودی ــ از فرقه عثمانیه و سفیانیه در شام یاد می‌کند و می‌گوید در سال ۳۲۴ در شهر طبریه از بلاد اردن کتابی قطور در سیصد ورق دیده است که در اثبات حقانیت امامت بنی‌امیه بوده است. سفیانی‌ها چشم به راه اندلس دوخته بودند که خلافت اموی مستقلِ آن‌جا همچنان برقرار بود و انتظار رایت‌های زردرنگی را می‌کشیدند که می‌بایست از مغرب عالم در اهتزاز آید و چابک‌سوارانی بر اسب‌های اَشهَب از افق سر برآرند و رجعت دولت بنی‌مروان را بشارت
shahram naseri
برخی از محققان معاصر دخالت مستقیم یا غیرمستقیم بزرگان قریش را در ماجرای ترور عمر محتمل دانسته‌اند. ظاهرا عمر خود نیز چنین سوءظنی داشت. ابن‌قتیبه دینوری، مؤلف کتاب الامامة و السیاسة، آورده است: عمر که زخمی شد، علی به عیادت او آمد. عمر پرسید: این کار (یعنی ترور خلیفه) با مشورت و رضایت شما صورت گرفت؟ «اعن ملأ منکم و رضا کان هذا؟» علی گفت: نه، هرگز مشورت با ما نکردند و ما از خدا می‌خواهیم که از عمر ما کم بکند و بر عمر شما بیفزاید، «فقال علی بن ابی‌طالب: ما کان عن ملأ منا و لوددنا ان اللّه زاد من اعمارنا فی عمرک».
shahram naseri
بزرگان ایران در شگفت بودند که چگونه این مردم لخت و پریشان‌حال این‌قدر قرص و قایم حرف می‌زنند و در برابر جاه و جلال دربار شاهنشاهی رفتاری چنان دلیرانه و گستاخ‌وار دارند. این جاه و جلال البته تهی از هرگونه محتوا بود. دربار ساسانی، در ورای زرق و برق ظاهری، از بحران روحی عمیقی رنج می‌برد و ملعبه کشمکش‌ها و توطئه‌هایی بود که سایه شوم آن بیش از یک ربع قرن بر فراز ایوان مداین سنگینی می‌کرد. شرایط برای انواع شایعه‌ها و پیشگویی‌ها و طالع‌بینی‌ها فراهم بود و بازار خواب و فال و اخترشماری و غیب‌گویی و خیال‌بافی رواج داشت. حوادثی چون باد و طوفان و باران به عنوان نمودار غضب الهی و رمز تغییر سرنوشت تفسیر می‌شد. مانا که ورق برگشته و نقشی دیگرگون بر صفحه روزگار در حال شکل‌گرفتن است!
shahram naseri
از آن زمان این مطلب جا افتاد که چون پیغمبر از قریش بود، جانشینانش هم باید از قریش باشند و هیچ احدی را که از قریش نباشد نرسد که به هوس خلافت افتد، و حال آن‌که اختصاص زمامداری به قریش با اصل مساوات، که از اساسی‌ترین اصول تعالیم اسلام بود و پیغمبر در حجّة الوداع یک بار دیگر به روشنی و قاطعیتِ تمام بر آن تأکید نهاده بود، سازگاری نداشت. نزاع بر سر خلافت از آن پس تبدیل شد به نزاعی در درون قریش، که یکدیگر را قبول نداشتند، و به اصطلاح امروزی اختلافات درون‌گروهی بود که به شکل اختلافات عمومی درمی‌آمد و همه مسلمانان خود را درگیر آن احساس می‌کردند.
shahram naseri
عمر همچنان‌که خود ساده می‌زیست، مراقبت کامل داشت که بزرگان قوم هم پا از گلیم خویش فراتر نکشند. او به‌خوبی می‌دانست که خیل کرکسان آزمند و حریص به دنبال لشکریان اسلام روانه خواهند شد. سران قریش در سنّت بازرگانی و کاسبی بار آمده بودند و شامه اقتصادی قوی داشتند. اختلال اوضاعِ حاصل از فروپاشی نظام‌های حاکم در مناطق مفتوحه فرصت‌های بی‌مانندی برای پولدارشدن فراهم آورده بود. ماهیگیرانِ آزموده آماده توراندازی بودند تا در آن آب‌های گل‌آلود مهارت‌های خود را در صیادی به کار گیرند. عمر این را می‌فهمید و راهی برای جلوگیری از آن نداشت. تنها راهی که به عقلش می‌رسید آن بود که خروج سران قریش را از مدینه ممنوع سازد. احساس خطر حکایت از هوشیاری و تیزبینی او داشت. می‌گفت اسلام به شتری می‌مانَد که پیر شده و رو به زوال گذاشته است. قریش می‌خواهد دار و ندار بندگان خدا را برباید؛ من تا زنده‌ام نمی‌گذارم این کار بشود. می‌خواهند راه بیفتند بروند چنگ بیندازند و هرچه هرجا هست فروگیرند؛ من خرخره‌شان را گرفته‌ام، نمی‌گذارم از مدینه بیرون بروند.
shahram naseri
ابن‌خلدون مورخی تیزبین است و ذهن نقّاد او در میان مورخان اسلام بی‌مانند است. داوری‌های او در بیش‌تر موارد بر مستندات و شواهد کافی از واقعیات تاریخی استوار است و با معیارهای امروزینِ نقدِ علمی سازگار می‌باشد. او بر خشونت و تعصب و سرسختی و تجاوزگری‌های اعراب تأکید می‌ورزد و حتی نشانی‌های توحّش را در خلق وخوی آن‌ها برمی‌شمارد و می‌گوید: انّهم امّة وحشیة باستحکام عَوائدِ التوحُّش و اسبابه فیهم فصارلهم خُلقآ و جبلَّةً و کان عندهم مَلذوذآ لِما فیه من الخروج عن رِبقة الحکم و عدم الانقیاد للسّیاسة، و هذه الطبیعةُ مُنافیة لِلعمران و مُناقضة له.
بابک مبرز حقیقی

حجم

۴۱۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۱۹ صفحه

حجم

۴۱۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۱۹ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان