بریدههایی از کتاب در کشاکش دین و دولت
۳٫۹
(۲۲)
اگر به زبان امروزی سخن گوییم، در جواب سلمان چهار خصیصه برای یک حکومت اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است؛ یعنی عدالت، مساوات، دلسوزی و التزام به قانون. در روایت دیگر آمده است که سلمان گفت:
اگر یک درهم از آنچه به مردم تعلق دارد برگیری و در آنچه جای آن نیست به کار بری، پادشاهی نه خلیفه.
ata
جریان روزافزون هجوم مال وثروت بهتدریج چهره جامعه اسلامی را عوض کرد. بسیاری از پارسایان و زاهدان شبزندهدارِ دوران پیامبر به افرادی مرفه و پولدار تبدیل شدند و مزه عیش و کامرانی و شادخواری را چشیدند.
ata
از آن ده تن صحابه بزرگوار که در زیر درخت (تحتالشجره) با پیامبر بیعت کردند و بشارت بهشت یافتند ــ و به همین مناسبت «عشره مبشّره» نامیده میشوند ــ یکی زُبَیربن عَوّام بود که پس از مرگ، ثروتی نزدیک به شصت میلیون درهم و هزار برده و هزار اسب و چندین خانه در بصره و کوفه و اسکندریه و مدینه برجای گذاشت؛ دیگری طَلحة بن عبیدالله بود که سهم او را از درآمد غله عراق روزانه هزار درهم نوشتهاند؛ سومی سعدبن ابیوقّاص بود که گویند خانهای از عقیق ساخته بود و چون مُرد، دویست و پنجاه هزار دینار به میراث گذاشت؛ چهارمی عبدالرحمن بن عوف بود که مال ومنال او زبانزد خاص وعام بود و ارزش میراث او را سیصد و بیست هزار درهم برآورد کردهاند.
ata
عربها بهآسانی سپاهیان ایران را تارومار کردند، پایتخت ساسانیان را به یک حمله گشودند و مراکز مقاومت را یکی بعد از دیگری برانداختند. از آن پس، نجبا و اشراف ایران دستهدسته با مهاجمین کنار آمدند و عربها نیز گروهگروه، عدهای به نام سپاهی برای حفظ مرزها و ادامه وظیفه جهاد و گشودن سرزمینهای تازهتر، و عده انبوه دیگر به عنوان مهاجر برای سکونت در شهرها و آبادیهای ایران، راه این کشور را در پیش گرفتند و بسی نگذشت که قبایل عرب تقریبآ در سرتاسر ایرانزمین، از خوزستان و فارس تا آذربایجان و قم و کاشان و مخصوصآ در خراسان، جای گزیدند. با این همه، شگفت است که زبان فارسی و آداب ورسوم ایرانی در این معرکه از میان نرفت و حال آنکه مهاجرت اعراب به کشورهایی مانند مصر و شمال افریقا در مقیاس بسیار محدودتری صورت گرفت و با وجود این، زبان و آداب ورسوم ملی آنها بکلّی برافتاد و نابود گشت.
بابک مبرز حقیقی
خلیفه با اینکه میبایست از لحاظ صلاحیت برتر از دیگران باشد و با اینکه وظایفی سنگینتر و دشوارتر از دیگران برعهده داشت، از امتیازات بیشتری برخوردار نبود. هم خلیفه و هم مؤمنان در چارچوب قوانین و احکام اسلامی زندگی میکردند. خلیفه اختیاراتی وسیع نداشت و ملزم بود که امور را با مشورت و صوابدید اصحابِ «حلّ وعقد» اداره کند.
ata
عربها که اکنون زیر رایت اسلام جمع شده، دینامیسم و جسارت فوقالعادهای یافته بودند. آدمهایی را که در برابرشان مقاومت نموده و دست به شمشیر برده بودند میکشتند. گاهی آدمهایی را هم که در جنگ شرکت نداشتند میکشتند تا چشمزهر بگیرند و کسی در خیال بد نیفتد. آنها بر وفق سنتی که در آیه ۴ سوره محمد تنفیذ شده بود میتوانستند تمام اهالی آبادیهایی را که به زور شمشیر تصرف میکردند بکشند یا به اسارت برند. اما کشتن این همه مردم که عملی نبود، وانگهی ترجیح میدادند گاوی که شیر میدهد زنده بماند و شیر بدهد. از میان آنان افراد نام و نشاندار را جدا میکردند و به اسارت میبردند.
shahram naseri
ابنخلدون مورخی تیزبین است و ذهن نقّاد او در میان مورخان اسلام بیمانند است. داوریهای او در بیشتر موارد بر مستندات و شواهد کافی از واقعیات تاریخی استوار است و با معیارهای امروزینِ نقدِ علمی سازگار میباشد. او بر خشونت و تعصب و سرسختی و تجاوزگریهای اعراب تأکید میورزد و حتی نشانیهای توحّش را در خلق وخوی آنها برمیشمارد و میگوید:
انّهم امّة وحشیة باستحکام عَوائدِ التوحُّش و اسبابه فیهم فصارلهم خُلقآ و جبلَّةً و کان عندهم مَلذوذآ لِما فیه من الخروج عن رِبقة الحکم و عدم الانقیاد للسّیاسة، و هذه الطبیعةُ مُنافیة لِلعمران و مُناقضة له.
بابک مبرز حقیقی
عمر همچنانکه خود ساده میزیست، مراقبت کامل داشت که بزرگان قوم هم پا از گلیم خویش فراتر نکشند. او بهخوبی میدانست که خیل کرکسان آزمند و حریص به دنبال لشکریان اسلام روانه خواهند شد. سران قریش در سنّت بازرگانی و کاسبی بار آمده بودند و شامه اقتصادی قوی داشتند. اختلال اوضاعِ حاصل از فروپاشی نظامهای حاکم در مناطق مفتوحه فرصتهای بیمانندی برای پولدارشدن فراهم آورده بود.
ماهیگیرانِ آزموده آماده توراندازی بودند تا در آن آبهای گلآلود مهارتهای خود را در صیادی به کار گیرند. عمر این را میفهمید و راهی برای جلوگیری از آن نداشت. تنها راهی که به عقلش میرسید آن بود که خروج سران قریش را از مدینه ممنوع سازد. احساس خطر حکایت از هوشیاری و تیزبینی او داشت. میگفت اسلام به شتری میمانَد که پیر شده و رو به زوال گذاشته است. قریش میخواهد دار و ندار بندگان خدا را برباید؛ من تا زندهام نمیگذارم این کار بشود. میخواهند راه بیفتند بروند چنگ بیندازند و هرچه هرجا هست فروگیرند؛ من خرخرهشان را گرفتهام، نمیگذارم از مدینه بیرون بروند.
shahram naseri
از آن زمان این مطلب جا افتاد که چون پیغمبر از قریش بود، جانشینانش هم باید از قریش باشند و هیچ احدی را که از قریش نباشد نرسد که به هوس خلافت افتد، و حال آنکه اختصاص زمامداری به قریش با اصل مساوات، که از اساسیترین اصول تعالیم اسلام بود و پیغمبر در حجّة الوداع یک بار دیگر به روشنی و قاطعیتِ تمام بر آن تأکید نهاده بود، سازگاری نداشت. نزاع بر سر خلافت از آن پس تبدیل شد به نزاعی در درون قریش، که یکدیگر را قبول نداشتند، و به اصطلاح امروزی اختلافات درونگروهی بود که به شکل اختلافات عمومی درمیآمد و همه مسلمانان خود را درگیر آن احساس میکردند.
shahram naseri
بزرگان ایران در شگفت بودند که چگونه این مردم لخت و پریشانحال اینقدر قرص و قایم حرف میزنند و در برابر جاه و جلال دربار شاهنشاهی رفتاری چنان دلیرانه و گستاخوار دارند. این جاه و جلال البته تهی از هرگونه محتوا بود. دربار ساسانی، در ورای زرق و برق ظاهری، از بحران روحی عمیقی رنج میبرد و ملعبه کشمکشها و توطئههایی بود که سایه شوم آن بیش از یک ربع قرن بر فراز ایوان مداین سنگینی میکرد. شرایط برای انواع شایعهها و پیشگوییها و طالعبینیها فراهم بود و بازار خواب و فال و اخترشماری و غیبگویی و خیالبافی رواج داشت. حوادثی چون باد و طوفان و باران به عنوان نمودار غضب الهی و رمز تغییر سرنوشت تفسیر میشد. مانا که ورق برگشته و نقشی دیگرگون بر صفحه روزگار در حال شکلگرفتن است!
shahram naseri
برخی از محققان معاصر دخالت مستقیم یا غیرمستقیم بزرگان قریش را در ماجرای ترور عمر محتمل دانستهاند. ظاهرا عمر خود نیز چنین سوءظنی داشت. ابنقتیبه دینوری، مؤلف کتاب الامامة و السیاسة، آورده است: عمر که زخمی شد، علی به عیادت او آمد. عمر پرسید: این کار (یعنی ترور خلیفه) با مشورت و رضایت شما صورت گرفت؟ «اعن ملأ منکم و رضا کان هذا؟» علی گفت: نه، هرگز مشورت با ما نکردند و ما از خدا میخواهیم که از عمر ما کم بکند و بر عمر شما بیفزاید، «فقال علی بن ابیطالب: ما کان عن ملأ منا و لوددنا ان اللّه زاد من اعمارنا فی عمرک».
shahram naseri
اگر هواداران خاندان علی و بنیهاشم از فضایل و مناقب علی و خاندان او سخن میگفتند، هواداران خاندان ابوسفیان یعنی بنیامیه نیز از قداست و حقانیت آن خاندان دم میزدند. حتی در سوریه به زمانی بس دراز پس از روی کارآمدن عباسیان، گروهی از مردم چشمبهراه خروج سفیانی بودند که میبایست در آخرالزمان ظهور کند و دولت آل ابیسفیان را برقرار سازد. مورخ نامدار ــ مسعودی ــ از فرقه عثمانیه و سفیانیه در شام یاد میکند و میگوید در سال ۳۲۴ در شهر طبریه از بلاد اردن کتابی قطور در سیصد ورق دیده است که در اثبات حقانیت امامت بنیامیه بوده است. سفیانیها چشم به راه اندلس دوخته بودند که خلافت اموی مستقلِ آنجا همچنان برقرار بود و انتظار رایتهای زردرنگی را میکشیدند که میبایست از مغرب عالم در اهتزاز آید و چابکسوارانی بر اسبهای اَشهَب از افق سر برآرند و رجعت دولت بنیمروان را بشارت
shahram naseri
مورخان آوردهاند که پس از فتح اصفهان، اشراف آن حوالی که در کاخهای خود میزیستند پرداخت جزیه را تحقیرکننده یافتند و اسلام پذیرفتند و با قبول اسلام، پرداخت خراج (زکوة) اراضی را بر عهده گرفتند؛ و این از نخستین نمونههایی است که جزیه در گرایش ایرانیان به قبول اسلام مؤثر افتاده است.
shahram naseri
حجم
۴۱۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۱۹ صفحه
حجم
۴۱۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۱۹ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان