کتاب اندوه شیرین رها شده ام
معرفی کتاب اندوه شیرین رها شده ام
اندوه شیرین رها شده ام رمانی از ماریون مک گینس است که با ترجمه سمیه سزاوار شریعتی به چاپ رسیده است. این اثر یک رمان عاشقانه و اجتماعی است که نگاه شما را به دنیا زیباتر میکند.
درباره کتاب اندوه شیرین رها شده ام
الیز یک سال است که شوهرش را از دست داده و به تازگی برایش سالگرد گرفته است. آرتور یک سال پیش در یک تصادف، ضربه مغزی شد و در بیمارستان مرد؛ درست زمانی که الیز بار دار بود و پس از مدت ها بیخوابی و سنگینی شکم توانسته بود یک شب راحت بخوابد. از بیمارستان به او زنگ زدند و خبر تصادف شوهرش را دادند. حالا او یک مادر بیوه است که انگیزهای برای مادری ندارد و مدام به خلاص شدن از این وضعیت فکر میکند، حتی اگر خودکشی باشد؛ ولی حالا با وجود فرزندش باید به زندگی بازگردد و برای او زندگیاش را از نو بسازد. او تمام قوایش را جمع میکند تا بر احساسات ناامیدکننده منفیاش غلبه کند و زندگی را از سر بگیرد.
در همین ایام همسایه طبقه بالایی که پیرزنی ۸۰ ساله به اسم مانو است از او دعوت میکند که به دیدنش برود. الیز که خیلی اجتماعی و اهل رفت و آمد نیست از این دعوت تعجب میکند. پیرزن جعبهای به الیز میدهد که درونش سه کلید است. او از الیز میخواهد برای بهتر شدن حالش به کلبه ساحلی پیرزن در پورنیک برود. الیز ابتدا امتنا می کند اما بلاخره راهی میشود.
ماریون مک گینس در این رمان لطیف و زیبا به خوبی توانسته دغدغه های یک مادر تنها و امید و ناامیدی هایش در زندگی را به تصویر بکشد و در نهایت رمان را به سوی پایانی دلچسب سوق دهد.
خواندن کتاب اندوه شیرین رها شده ام را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
دوست داران رمان های عاشقانه و اجتماعی را به خواندن این کتاب دعوت می کنیم.
بخشی از کتاب اندوه شیرین رها شده ام
چیزی که الیز بیشتر از همه در نقش جدیدش دوست داشت، تمام وقت بودن آن بود. یک کار تمام وقت که به او فرصت فکرکردن به چیزهای دیگر را نمیداد. کار جدیدش بیآنکه شغل محسوب شود، مسئولیت ی بدنی و ذهنی بود که جا برای هیچ چیز دیگر –نه خنده، نه اشک - نمیگذاشت. اشکهایش را در سه ماههی آخر بارداری ریخته بود، همان موقع که مشغول ساختن انسانی در رحمش و بود انسانی دیگر را زیر زمین میگذاشت تا تجزیه شود.
فنجانش را که خالی میکرد، با خودش فکر کرد از ۹ ماه پیش، در مهی حرکت کرده است که همهی پدر مادرها در تجربهی فرزند اولشان آن را میشناسند و مراحلش را کورمالکورمال جلو میروند. اما او در این مسیر تنها حرکت میکرد! ازینرو چنان در اجرایِ این مسئولیت مادرانه، خسته و بیرمق میشد که به دنبال راه گریز از خستگی هم نمیگشت. اگرچه ایان با مکیدن شیر، شبهای او را میخورد، اما الیز این لحظههای شیرین را با هیچ چیز در دنیا عوض نمیکرد. الیز به گرمای سرانگشتان پسرک و نفسهای منظم او بر روی سینهاش، به ملاقاتهای نیم شبهای آرامشان در تاریکی که هرگز جرأ ت نمیکرد به تنهایی از آن عبور کند، احتیاج داشت. با کمترین علامت بیدارشدن پسرک در اتاق بغلی، روی نوک پا بلند میشد و با عجله خود را به او میرساند تا او را محکم در آغوش بگیرد.
ماههای اول، ایان را در تخت خودش روی بالشی میخواباند که تا چند ماه قبل از تولد او خالی مانده .بود اما قطعاً کسی نمیتوانست جای دیگری را بگیرد. یک سال و دو روز از زنگ تلفن بیمارستان سنتکلر گذشته بود. به همین زودی؟ ! پس ، با احتساب تمام اختلافهای زمانی و مکانیِ ممکن، همهی روزهای تقویم را، بیوقفه، بدون شوهر زندگی کرده بود. بعد از مرگ آرتور دوام آورده بود. لابد آرتور به خاطر این موضوع به او افتخار میکرد اما ، چطور ممکن بود که دنیایش را از دست داده باشد و در همان حال جهان تمام عیار دیگری در وجودش رشد کرده باشد؟ !
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
نظرات کاربران
خیلی کتاب زیبا و آموزنده ای بود ، تقریبا همه انسان ها توی زمینه مرگ اطرافیان احساساتی شبیه به هم دارن و گاهی از پس غلبه به اون سوگ برنمیان ، کتابهایی از این دست میتونن خیلی کمک کننده باشن
داستان با موضوع عاشقانه و درام. محوریت داستان فقط حول یک موضوع خاص میچرخد: «بیوگی» و اینکه چجوری به عنوان یک بیوه احساس زندگی کنی. ا گر دنبال یک کتاب زرد و کلیشه ای هستید، این کتاب از بقیه کتابهای زردی
این کتاب رو چند ماه پیش خونده بودم. وقتی اتفاقی دوباره دیدمش طعم شیرین لحظاتی که باهاش گذرونده بودم رو یادم اومد. یادمه اونموقع در شرایط روحی خوبی نبودم و خوندن این کتاب حالمو بهتر میکرد. بحرحال توصیه میکنم بخونیدش.
یک داستان بسیار جذاب و قوی و انگیزشی تور با ترجمهای خیلی خوب