کتاب به امین بگو دوستش دارم
معرفی کتاب به امین بگو دوستش دارم
کتاب به امین بگو دوستش دارم نوشته مریم راهی، رمانی تاریخی است که از چهار شخصیت بزرگ و تاثیرگذار صدر اسلام، عبدالمطلب، ابوطالب، حمزه و جعفر (علیهم السلام) روایتی دارد.
درباره کتاب به امین بگو دوستش دارم
مریم راهی در داستان به امین بگو دوستش دارم در سبک مستند روایی تاریخی، داستانی از آغاز اسلام را روایت میکند. در این داستان، شخصیتهای مهمی که در صدراسلام، بسیار تاثیرگذار بودند، حضور دارند: عبدالمطلب، ابوطالب، حمزه و جعفر (علیهم السلام).
داستان با دیدن خوابی که عبدالمطلب میبیند آغاز میشود. در این خواب، هاجر، همسر حضرت ابراهیم (ع) از او میخواهد تا فرزندش اسماعیل را سیراب کند. همین موضوع او را به سمت حفر دوباره چاه زمزم میبرد. چاهی که سالها پیش توسط یکی از قبایل پر شده بود. همین خواب سرآغاز روایتی زیبا از زندگی نبوی است.
مریم راهی برای نوشتن این کتاب پژوهشهای بسیاری انجام داد که در نهایت به بیان روایات بکر تاریخی منجر شده است. روایاتی که در کمتر منابعی آمدهاند و خواندن و شنیدنشان بدیع و نو است.
کتاب به امین بگو دوستش دارم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن رمانهای تاریخی لذت میبرید خواندن کتاب به امین بگو دوستش دارم را به شما پیشنهاد میکنیم.
درباره مریم راهی
مريم راهی در سال ۱۳۵۹ متولد شد. از او پیشتر کتابهای یوما، فردا مسافرم و در خوابهایم منتشر شده بود.
بخشی از کتاب به امین بگو دوستش دارم
مشک آبم خالیست، گوشهای میاندازمش. قریش بیش از این دوام نخواهد آورد بدون آب. شفا بر آستانه غار ایستاده، میگوید از کوه نبهان آمده است. میگویم نکند به یاد نبهان، آن جوانک یمانیست که اینقدر میروی به کوه نبهان؟ میخندد، ریز و سربهزیر.
- کوهها جای امنی برای یک دختر ده ساله نیست.
خنده بر صورتش میخشکد. پشیمان میشوم از هراسی که بر دلش انداختم. کاش میگذاشتم شیرینی نام نبهان دقیقهای در جانش بماند! نبهان از قبیله جُرهُم است. سال گذشته به مکه آمد، با رحلهای که کارش تجارت بود. او میبایست به رسم احمسیهای قریش، عریان طواف کند، آنگونه عریان که از مادر متولد شده است، مگر کسی از قریش به او جامهای دهد. نبهان در حرم مانده بوده سرگردان که شفا سر میرسد و جامه پدرمان هاشم را به او میدهد، به این برهان که پدر ما رحله شِتا و صَیف را بنا نهاده است، پس خود نیز باید جامه فراهم کند برای زائرانی که تاجرند و عریانی را خوش ندارند. آن روز نبهان جامهنپوشیده دلباخته شفا میشود.
شفا میگوید:
- در میان قریش شایعه شده عبدالمطلب در خواب، محل چاه زمزم را دیده است... راست میگویند که میخواهی ما را از کمآبیِ چاه جِفر امیه نجات دهی؟
میدانستم پی کاری آمده، کوه نبهان و جبلالنور بهانه است.
- خوابی که آن روز دیدی همین بود؟
ساکتم و او ادامه میدهد:
- من هیچگاه دروغ از تو نشنیدهام؛ اکنون اگر بگویی خواب دیدهای و در خواب به تو نشان دادهاند زمزمِ گمشده کجاست، ذرهای تردید نخواهم کرد.
باورم نمیشود شفا ده سال داشته باشد. هم نوجوان است و بازیگوش، هم کاملهزنی مدبر. نگاهم به اوست، میگوید:
- قریشیان اکنون پای همین کوه بهانتظارند تا با تو راهی شوند برای حفر زمزم.
در ده سالگی به قدر مادرش سلمه تدبیر میداند. سر تا پایش را نگاه میکنم و در آن هیچ نمیبینم جز شور زندگی. وقتش شده. میپرسم:
- و تو هنوز هم نمیخواهی به حجله یکی از خواستگارانت بروی؟
سرخ میشود و معجر حریرش را که بر شانه افتاده، به سر میاندازد و گوشه آن را برابر صورت میگیرد، نقش صورتش کاملاً پیداست. میگوید:
- نبهان آمدنیست.
نمیخواهد بپذیرد نبهان از جُرهُمیان یمن است و آنها از همان دم که قبیله خُزاعه از شهر اخراجشان کردند و بعد کمر بستند به کشتن زائران غیرمکّی، در هراسند و پا به این شهر سنگی نمیگذارند.
حجم
۳۱۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۳ صفحه
حجم
۳۱۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۳ صفحه
نظرات کاربران
با خوندنش گریه کردم, خندیدم, ترسیدم امیدوارشدم مایوس شدم و در نهایت دوباره ایمان آوردم. خانم راهی ! قلمتون ستودنی است. ممنونم
لازمه این کتاب رو قبل دیدن محمدرسول الله مجیدی ، یه بار دیگه بخونیم ، عالیه عالی
همین ک درباره پیامبره عظیم الشان هست حتما باید مطالعه بشه بماند ک قلم خوبی دارند نویسنده ممنون از طاقچه
عالی و بینظیر خداوند به قلم و توان این نویسنده برکت بده ...بسیار لذت بخش بود و تاریخ اسلام با حلاوت و شیرینی بر جان ما نشست خداقوت
کتاب قشنگ و جالبی بود و اطلاعات درستی از زمان پیامبر میده و به راحتی میشه با کتاب و با پیامبر مهربونمون ارتباط قلبی برقرار کرد.
تجربه مطالعه "یوما" از همین نویسنده اونقدر برام شیرین بود که با دیدن کتابی جدید با قلم ایشون لحظه ای برای خواندنش تردید نکردم. استفاده از منابع متعدد برای نگارش این اثر و متن روان و شیوا از نقاط برجسته
با این کتاب یاد می گیری برای عاشق شدن لازم است از خیلی قبل تر از معشوق شروع کنی .اگر میخواهی عشق محمد در بند بند وجودت پیوند بخورد باید رهسپار قصه شوی و قدم قدم همراه شوی با کسانی
بسیار کتاب جذاب و درجه یکی بود .اگه کسی دلش میخواد در مورد تاریخ صدر اسلام رمانی بخونه حتما انتخاب کنه . انگار داشتی فیلم میدیدی
در یک کلام ایمان را تقویت می کند
خیلی عالی بود پنج ستاره کمه باید ۲۰ تا ستاره داد روایت نویسنده به قدری جذاب بود که گویا انسان در زمان سفر کرده و تمام اون اتفاقات رو از نزدیک میبینه و چه زیباست این عبارت " به امین بگو دوستش